رئوس و خطوط اصلی این گفتارعبارتند از: 

 بحران بقاء و بازتولیدمنفی (خالص سازی) شکل دیگری از فرایندفروپاشی است. معنا و خطوط اصلی «رنسانس معوقه  ایرانی» و جاری در متن جامعه چیست؟  هرخیزش معینی مدارانبساطی خود را دارد. خیزش‌ها خطوط پیوسته نیستند بلکه چه بسا با وقفه‌ها و برخی گسست‌ها همراهند. نقطه اپتیمم خیزش ها وانقلاب ها کجاست و در کدام وضعیت سرنوشت سازند؟….  دو مهم‌ترین مشخصه خیزش‌ها: در هم‌تنیدگی تبعیض‌های گوناگون سیاسی و فرهنگی و اقتصادی از یکسو و تکثر و پلورالیسم و احتناب از تک سوژگی از سوی دیگراست که در شکل خیزش سراسری می‌تواند سرنوشت ساز باشد که خود بیانگر انقلاب مرکب و همزمان در جهت رهائی و گسیختن مناسبات قدرت حافظ تبعیضات است. مدل نافرمانی مدنی جنبش زنان که به معنی حکومت ناپذیرکردن در حوزه معینی است، در مسیرتعمیق و تعمیم آن به کل تبعیضات می‌‌‌تواند ره به حکومت ناپذیرکردن کلیت نظام دستخوش بحران و تشدیدفرایندفروپاشی بگشاید. مهمترین ویژگی و هویت نظام خصلت آن به مثابه یک سیستم معیوب و «  درون بود» است که به معنای ناتوانی درونماندگار در برقراری تعامل  و سوخت و سازسازنده  با محیط و جهان پیرامونی‌خود و لاجرم ماهیت بحران زی و بحران آفرینی از یک طرف و ایجادیک رابطه انگلی و مکنده و ویرانساز از جانب دیگر است. نتیجه حاکمیت یکپارچه هسته صلب و مرکزی و «غیرانتخابی» قدرت بر تمامی امورات کشور درعین حال به معنی رسیدن حاکمان به واپسین سنگروجودی خویش است. ناتوانی در ساختن «طبقه سیاسی» خاص دوره انتقال به مرحله پساخامنه‌ای بیانگرچیزی جز و گیرکردن لقمه در گلوی سلطان مطلقه نیست.  در عین حال اگر مبنای عینی حرکت به فراسوی زمان حال یک جامعه مشخص و بحران زده را انباشت تجربه‌های سترگ آن جامعه و گفتمان برخاسته از آن تجربه‌ها رقم‌ می زند، برای جامعه ما هرگام جدید معنائی جز عبور ازچرخه معیوب استبدادنظام موروثی و استبداددینی به فراسوی آن‌ها نیست. ..  نامگذاری سال جدید توسط خامنه ای و مضحکه و توخالی بودن این نوع اولویت‌ بندی‌ها و تکرار و طواف کردن حول‌آن‌‌ها با لفاظی و بازی با اسامی در طی این سال‌‌ها توسط او بیانگرچه چیزی است؟: بی‌معنا بودن اولویت بندی برای نظام دستخوش بحران‌های وجودی و وضعیت اضطراری. این اضطرارماندن و حفظ قدرت بهر قیمتی است که اولویت‌ها را تعیین کرده و دایما پس و پیش‌می کند. 

 

 
 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)