عکس‌ها، فیلم‌ها، طراحی‌ها و پوسترها با روایت وقایع، حافظه‌ی تصویری ما از آن‌ها را شکل می‌دهند. اما تصاویر تا چه اندازه و در چه سطح راوی اتفاقات و نشان دهنده‌ی عوامل تاثیرگذار در جنبش‌ها و تغییرات سیاسی و اجتماعی هستند؟
رسانه‌های تصویری چگونه نگرش ما به موضوعی خاص و صورت‌بندی‌هایمان را تعیین می‌کند؟
تصاویر زیادی از جنبش می ۶۸ در فرانسه موجود است. آنتیگونی ممو در مقاله‌ی عکاسی، حافظه و زنان در می ۶۸، پاسخی تحلیلی به این سوال‌ها می‌دهد و به بررسی نقش رسانه‌های راست‌گرا در شکل دادن به تصور ما و جامعه‌ی فرانسه از این جنبش می‌پردازد.

در طول جنبش ماه می ۱۹۶۸ و پس از آن تلاش‌های زیادی برای فروکاهیدن آن به شورش هیجانی جوانان و مطالبات اصلاح طلبانه‌ی دانشجویان در فرهنگ عامه‌ی فرانسه صورت گرفته است. این تلاش‌ها که با روایت‌های تصویری در هم تنیده است منجر به حذف و تحریف سیتماتیک عوامل و نیروهای رادیکال شده است. رانسیر در بازخوانی می ۶۸ یادآور می‌شود که تدقیق در شیوه‌های روایت وقایع همانقدر ضروری‌ است که مطالعه‌ی رابطه‌ی متقابل روایت، زمان و سیاست‌ها. تغییر سیاست‌ها و رویکردها نسبت به این جنبش در زمان‌های مختلف برایمان روشن می‌کند آنچه آنتیگونی ممو «جنگ حافظه» می‌نامد، منجر به کج فهمی کامل می ۶۸ شده است، به گونه‌ای که صدای زنان، کارگران و مهاجران در صدای واحد روایت‌های ساختگی به کلی محو شده‌اند.
یادمان باشد که هیچ تصویری از زنانی که اغلب بدون پیش زمینه‌ی سیاسی، رهبری کمیته‌های محلی را به عهده داشتند وجود ندارد، در حالی که تعداد کمیته‌های محلی، مدرسه، دانشگاه و کارخانه‌ که پیش از ۱۹۶۸ شکل گرفته بودند در این سال افزایش یافت و فعالیتشان تحت تاثیر جنبش دانشجویان و کارگران اعتصابی پویاتر از قبل شد.

حذف زنان و نیروهای مبارز دیگر از عکس‌‌های می ۶۸ عوامل مختلفی داشته است. اول اینکه تقریبا همه‌ی عکاسانی که به اعتراضات خیابانی در پاریس نزدیک شدند، به جز دو نفر، مارتین فرنک و جنین نیپسه مرد بودند و نمی‌توان ساختارهایی مردسالارانه‌ای را که احتمالا نگاه متعصبانه‌ی این مردان را شکل داده بود، در شیوه‌ی ثبت و بازنمایی تاریخی‌ در نظر نگرفت. دوم آنکه شرایط حاکم بر عکاسی اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم که منجر به تاسیس موسسات و بنگاه‌های عکاسی و تولید دوربین‌های سبک‌تر و کوچک‌تر شده بود، باعث می‌شد که عکاسان، عکس‌های زیادی از یک واقعه را ثبت کنند و این دست ناشران را برای انتخاب از بین عکس‌ها باز می‌گذاشت و طبعا این انتخاب بر مبنای رویکردها و سیاست‌های رسانه‌ای انجام می‌گرفت.
رسانه‌‌های بورژوا با دستچین کردن عکس‌های مشخصی از جنبش می ۶۸، چهره‌های مشخصی رو به نماد آن تبدیل کردند. برای مثال دنیل کوهن بندیت که در آن زمان دانشجوی رشته‌ی جامعه شناسی و در حلقه‌های مارکسیست آنارشیست پاریس شناخته شده بود، به چهره‌ی برجسته‌ی این جنبش و رهبر اصلی آن تبدیل شد و این در تضاد با رویکردهای غیرسلسله‌ مراتبی و رد رهبری متمرکز که دانشجوها و کارگران دنبال می‌کردند، قرار گرفت.
به همین ترتیب چهره‌ی دانشجوی مرد سفیدپوست تبدیل به تصویر آیکونیکی از رهبران اصلی جنبش و چهره‌ی زنان دانشجو به عنوان حمل کنندگان پرچم‌ها و پلاکاردها معرفی شد و عده‌ای به کلی از تصاویر و بدین شکل از خاطره‌ها محو شدند.
یکی از معروف‌ترین عکس‌های می ۶۸ با عنوان دختر جوان با پرچم، کرولین د بندرن را روی شانه‌های دوستش نشان می‌دهد. چیزی نگذشت که تصاویر زیادی از دختران جوان بر شانه‌ی هم‌رزمانشان منتشر و پس از چندی به تصویر غالب زنان در می ۶۸ تبدیل شد، گویی همه‌ی زنان درگیر در این جنبش شادمانه بر شانه‌ی هم‌رزمانشان پرچم حمل می‌کردند و انگار نه انگار که نه تنها زنان دانشجو از سازمان دهندگان آن بودند، بلکه تعداد زیادی از زنان کارگر و زنان خانه‌دار مسئولیت‌های مهمی در اعتصابات و اداره‌ی کمیته‌ها و دور از لنز دوربین‌ها به عهده داشتند.

تصاویر می‌توانند با ایجا فردیت‌ها و تک‌ صداها، روایت‌های فردی گزینش شده‌ای را برجسته کنند و صداهای متنوع دیگر را فرونشانند. برای مثال کوهن بندیت به واسطه شکل فعالیت سیاسی‌اش و بازنمایی آن در رسانه تبدیل به مفسر اصلی می ۶۸ شد. از دهه‌ی ۷۰ به این سو، روایت‌های فردی این چنینی همسو با روایت سیاسی غالب، منکر آرمان‌های انقلابی ۱۹۶۸ شدند و این جنبش را به سر و صدای جوانان سودا زده تقلیل دادند. در نمونه‌ای قابل توجه، در راستای حذف تضادهای جنبش، عکس معروف «دختر جوان با پرچم» کنار عکسی مشابه از تظاهرات حمایتی از ژنرال دوگل منتشر شده است، به گونه‌ای که شباهت دو عکس در اولین نگاه تفاوت رویکرد سیاسی سوژه‌ها را به کلی نادیده می‌گیرد.

والتر بنیامین در تز معروفش، “در باب مفهوم تاریخ” خطر تصویر به عنوان ابزاری در دست طبقه‌ی حاکم را یادآور می‌شود.
از نظر او چنین تصویری با بازنمایی مردان بزرگ در فرم‌های حماسی، مردم بی نام و نشانی را که متحمل هزینه‌های زیادی در مبارزه می‌شوند، از تاریخ حذف می‌کنند. مگر نه اینکه کوئیرها از جانب مبارزان می ۶۸ و بازنمایی تصویری‌شان ترد شدند! این بی‌توجهی تا آنجا پیش رفت که واکنش‌هایی را در جامعه‌ی کوئیر برانگیخت و منجر به تاسیس جبهه‌ی دگرباشان انقلابی فرانسه در سال ۱۹۷۱ شد. تصویری که بورژوازی می‌سازد خلاف اتحاد تصویری که ژیگا ورتف در نظر داشت عمل می‌کند. یکی عامل افتراق و حذف و تحریف است و دیگری عامل اتحاد ستم دیدگان.
امروز ابزار دیجیتال بیشتر از هر وقت دیگری، امکان ساخت و انتشار تصویری همچون تصویر مردم بی نام و نشانی که در کمیته‌های محلی پاریس فعالیت می‌کردند را در اختیارمان قرار داده است.
تصویر می‌تواند مبارزان را به یکدیگر نزدیک کند و برخلاف رسانه‌ی بورژوا عامل انتقال تجربه‌ی مقاومت باشد.
در حالی که رسانه‌های غالب با حذف صداهای متعدد، تجربه‌ی مقاومت را به تجربه‌ی فردی تقلیل می‌دهند و مبارزان از گروه‌های مختلف را نادیده می‌گیرند, این وظیفه‌ی رسانه‌های چپ و مبارزان انقلابی است که با خلق و نشر تصاویر متنوعی از دل مبارزه، روایت‌های بدیلی را شکل دهند که حافظه‌ی جمعی را تقویت می‌کند و چشم اندازی نو را پیشنهاد می‌ده، زیرا تصویر نه در کنار روایت تاریخی و به عنوان مکمل آن، بلکه در دل آن و تنیده در تار و پودش عمل می‌کند.

#می_۶۸
#جنبش
#شورش
#حافظه
#عکاسی
#گذشته
#زنان
#والتر_بنیامین
#رانسیر
#کوهن_بندیت

@sarkhatism

*******************

 

در این رابطه:

علیه افسردگی ملی: می ۶۸ در فرانسه و معنای سرپیچی – ژولیا کریستوا، مهرداد پارسا

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)