تلویزیون من و تو که  با حمایت مالی قدرتهای سلطه گر –  بنا بر خبری، از قرار با بودجه وزارت دفاع آمریکا- ایجاد شد و از بدو تولد با تحریف تاریخ و جعل در آن به یکی از عمده ترین رسانه برای پاکسازی دوران سیاه پهلوی  و سم پاشی علیه انقلاب مردم که  ضد استبداد وابسته انجام دادند تبدیل شد. “من و تو” اخیرا در هنگامه ای که از تعطیلی قریب الوقوع خود به علت ” مشکلات مالی”  خبر داد، مستندی را در رابطه با پرویز ثابتی، مسئول اداره سوم و رئیس ساواک تهران که بسیاری از شکنجه ها و قتل های آزادیخواهان و مخالفان استبداد شاه توسط ماموران ساواک به امر و فرمان او انجام گرفت، در پنج قسمت پخش کرده است.

پرویز ثابتی، در این مستند به تحریف تاریخ از جمله روند ملی شدن صنعت نفت  به رهبری دکتر محمد مصدق، کودتای ۲۸ مرداد و…تا تشکیل ساواک و ماموریت ها و کردار و منش این سازمان اطلاعاتی در برخورد با هر آنکه با استبداد شاه مخالف بود می پردازد. او، با وجود شهادت شاهدان( هنوز برخی از آنها زنده اند و آثار شکنجه بر تن و روان آنها مشهود است) می کوشد، با دروغ پردازی در باره بسیاری از مبارزان و شخصیت های دیروز و امروز از  مذهبی، ملی و چپ، با انکار شکنجه و قتل مخالفان، توسط ماموران این سازمان مخوف و جهنمی که بنا بر شهادت شکنجه گران معروفی چون تهرانی به امر و فرمان پرویز ثابتی انجام گرفته اند(۱)  چهره ای موجه از ساواک ارائه بدهد و وجود آن را لازمه “امنیت ملی” بقبولاند.

بیش از یک قرن از مبارزه پی گیر مردم ایران در دو رژیم شاهی و ولایت فقیه برای استقرار استقلال و آزادی و بر خورداری از حق حاکمیت و صاحب حقوق و کرامت شدن، می گذرد. اما سئوال اساسی این جا است که چرا با این همه، فردی با چنین سابقه جنایتکارانه امکان می یابد حافظه و وجدان تاریخی آنها را به سخره بگیرد؟

به نظر من، شاید دو امر واقع، برجسته ترین علت این گستاخی و رفتار است که هر دو، به نوع کردار و رفتار پسا انقلاب به ویژه از سوی سارقان انقلاب همچنین بخشی از فعالان سیاسی و مدنی، خواه مذهبی، ملی و یا چپ بر می گردد.

نخست، ضدیت نظام ولایت مطلقه که با کودتا علیه ارزشها و فکر راهنمای انقلاب و جمهوریت استقراریافت با تمام ارزشها که در سال ۵۷ مردم ایران برای کسب آنها به اعتراض برخاستند است. استبداد ولایت مطلقه فقیه نمی توانست با اتکا به آن ارزشها یعنی استقلال، آزادی، رشد بر میزان عدالت اجتماعی و برخورداری مردم از حقوق بر قرار شود و استمرار یابد. زیرا باز سازی استبداد نیازمند همان شیوه و رویه پیشینی بود که بر ضد آن انقلاب شد. از این رو است که امروز در ایران نه از استقلال و نه آزادی و نه جمهوریت و نه حتی اسلام که به مثابه بیان آزادی عامل وحدت تمامی نحله های فکری شد و  انقلاب را ممکن کرد اثری مانده است.

یاد آور می شوم، از جمله شعارهای معترضین در تظاهرات میلیونی در بحبوحه انقلاب، آزادی زندانیان سیاسی و انحلال ساواک نیز بود. اما ولایت مطلقه فقیه نه تنها ساواک را باز سازی کرد بلکه سازمانهای امنیتی متعدد و موازی ساخت. مخالفین و معترضین را بازداشت، زندانی و شکنجه کرد و به قتل رساند. رژیم ولایت مطلقه، عکس برگردان رژیم شاه اما به دلیل فراگیر تر شدن مقاومت مردم  پررنگتر شد. از اتفاق،در این مستند شاهد اعترافات اجباری برخی دستگیر شدگان توسط ساواک هستیم، همان شیوه و روشی که رژیم ولایت مطلقه در قبال دستگیر شدگان انجام می دهد.

در این میان اما،ضد انقلاب مغلوب( رانده شده)، با حاکمیت ضد انقلاب غالب( مستقر)، در  یکی نشان دادن رژیم کودتا گر ولایت مطلقه با انقلاب هم صدا شد و آنچه رژیم ولایت مطلقه، از فساد و جنایت مرتکب شده و می شود را به حساب انقلاب گذاشتند.

امر دوم، رفتار و کردار وگفتار دسته ای از افراد است که علیرغم نقش نه چندان عمده در انقلاب، در فردای پیروزی، مدعی شدند و “انقلابی”، که در میان آنها هم مذهبی بود و هم ملی و هم دارنده تفکر چپ. این دسته، چون در واقع به مردم سالاری و حق حاکمیت مردم باور نداشتند، نه تنها کوشش بایسته ای برای ساختن جامعه و نظامی مردمسالار به عمل نیآوردند بلکه متاسفانه به دعوتها که از آنها برای پاسداری از استقلال و آزادی، دو عنصر کلیدی برای استقرار و استمرار مردم سالاری به عمل آمد روی خوش نشان ندادند، در بسیاری موارد با عدم حمایت از دعوت، و بحران سازی، زمینه و فرصت برای انحصارگران قدرت طلب که هدفی جز کسب قدرت و اعمال آن در حاکمیت را نداشتند فراهم ساختند. از این گروه، با استقرار استبداد دینی، بخشی مجبور به جلای وطن شدند و آنان که در وطن ماندند یا گرفتار شدند که متاسفانه بسیاری کشته و به قتل رسیدند و عده بسیاری نیز محبوس شدند و شکنجه و آزار دیدند.

متاسفانه بخشی از آنها، ناتوانی خود در دفاع از ارزشهای انقلاب و نیز ساختن جامعه و نظام مردمسالار را با مقایسه صوری بین بد و بدتر که خود دروغ بزرگی است پوشش می دهند. نظام استبدادی حاکم بر ایران که برآمده از کودتا در خرداد ۶۰ علیه جمهوریت  است را نتیجه و حاصل انقلاب می خوانند و بعضا با ابراز پشیمانی و اینکه در سال  ۵۷  در سمت غلط تاریخ نشستیم به مردم و انقلاب ضد استبدادی آنها جفا و ظلم روا می دارند.

و بالاخره عمده ترین امر گستاخی ثابتی و ثابتی ها، عدم پی گیری و برخورد با  آمران قتل و ماموران شکنجه و سرکوب مردم در تمامی دوران سلطنت پهلوی که در سازمانهای مختلف امنیتی به ویژه ساواک مسئولیت داشتند است .اگر بازماندگان و شکنجه شدگان،( لا اقل آنها که در برون مرز اقامت داشتند و  دارند و این امکان برای آنها فراهم بوده و هست) با مراجعه به مراجع قضایی کشوری که در آن اقامت دارند با طرح شکایت ،دادخواهی کرده و یا بکنند (نظیر آنچه که در سوئد در باره حمید نوری انجام گرفت) آیا چنین فضای امنی برای حضور آنها و جعل تاریخ  فراهم می شد؟  از این رو وقتی از یک سو، “انقلابی سابق”،” خودزنی کرده” و ابراز پشیمانی می کند و دیگر سو ” فضا امن” است، او و امثال او و خاندان پهلوی از نسلی که برای استقرار حاکمیت مردم و پایان دادن به استبداد خودکامه شاه  برخاستند و از جمله انحلال ساواک و آزادی زندانیان سیاسی و … خواستند با به سخره گرفتن وجدان جمعی و تاریخی مردم، طلبکار شده و آنها را ” فتنه” گر می خوانند.

jmpaknejad@yahoo.fr

 

۱-تهرانی از شکنجه گران معروف ساواک در جریان محاکمه خود پس از انقلاب، فرمان به قتل رساندن بیژن جزنی و همراهان او در تپه های اوین را دستور مستقیم پرویز ثابتی اعلام کرد، رژیم وقت، مدعی شده بود که این زندانیان سیاسی قصد فرار داشتند و در این ماجرا کشته شدند و ثابتی در این مستند همان ادعا را تکرار می کند.

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)