بیدرنگی خِرَدورزی، کشور کنونی ایران چرا نبایست تهدیدی علیه موجودیت غرب و اسرائیل باشد؟، بررسی کوتاه بر تناقضات پان…ایسمها و محدودهشناسی اصلاحات مبهم ژئوپلتیکی همچون خاورمیانه و آسیای غربی و مرکزی، و سوءاستفاده جریان تروریسم پان اسلامیستی از این قضایا و…
نگارنده در تلاشست که این نوشتار کوتاه باشد تا مخاطب- احتمالا خاص- حوصله خوانش و انگیزش اندیشیدن بدان پیدا کند. حجم سررشتههای پرداختن موضوعات بسیار متنوع است و واقعا تمرکز بر هم میزند، خیلی دشوار است بتوان این حجم موضوعاتی جمع جور کرد در یک نوشتار کوتاه- پس اشارهوار به سررشتهها- میگویم در این سه دهه اخیر و بهویژه بیش از بیست سال پسین، امکانات فضای مجازی فرصت مطالعات منابع را بهتر کرده است، نگارنده بیش از پیش بر امور مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و هنری و رسانه ای آگاهی یافته است، از نکتهها بسیار میتوان بعنوان نکته پیشدرآمد بر نکات دیگر برگفت، اما متمایلم بگویم میزان سوءتفاهم ناشی سوءاستفادههای مکرر و مستمر جریان بالقوه تا بالفعل تروریستی و ضد بشری پان…ایسم از جمله فرقههای ایدئولوژیک پانقومی و پانملی و پان اسلامیستی که برای توجیهسازی موجودیت تروریستی و ضد بشریشان، اقدامات وسیعی از جعل تا حمارسازی عوام بیاطلاع و کمسواد تا تجاهل در برابر منتقدان انجام داده اند، قطعا یکی از این موارد سوءاستفاده از مفاهیم مبهم سیاسی و جغرافیای سیاسی (ژئوپلتیک) مانند آسیای مرکزی و غربی و خاورمیانه است، این موضوع از آنجا مهم است که جریان و یا فرقه تروریستی حاکم بر ایران، برای توجیه اقدامات ضد بشری و ضد ایرانی خود در تولید و حمایت از گروهکهای ترویستی پان اسلامیستی، سعی کرده است محدوده کشور کنوی ایران، تهدیدی علیه اسرائیل و کلا اروپا و غرب بفروشد به عوام و حتی خواص، اینکه واقعا در غرب و اسرائیل چنین چیزی حاکمیت دارد که ژئوپلتیک موجودیت کشور کنونی ایران تهدیدی علیه آنهاست جای بحث دارد البته، و اما چرا در ایران و نزد ایرانیان تلاشهای درخور گویا نشده که این سوءتفاهم احتمالی در غرب و اسرائیل را برطرف کند؟!، نمیدانم پیش از این تلاش کوتاه نوشتار، قبلا چندبار توسط دیگران سعی شده است؟
بارها فرقه تبهکار تروریستی پان اسلامیستی حاکم بر تهران، برای توجیهسازی موجودیت ضد و ضد ایرانی خود و اینکه حدود ۴۵ سال منابع عظیم (و البته محدود) ارزشمند مادی و انسانی کشور کنونی ایران را صرف پروژههای ایدئولوژیک پان اسلامیستی اش مورد سوءاستفاده و اتلاف این منابع برخلاف منافع عموی (ملی) ایرانیان قرار داده است تا یک سری هزینهتراشیهای ضد بشری و ضد ایرنی، از جیب منافع و منابع مشاع عمومی مردمان (ملت) ایران برای ایدئولوژی خانمانسوز و خانمانبرانداز نسلهای بشری در داخل ایران و امنیت ایران و منطقه و جهان کند و چنین این ژئوپلتیک مستعد ایران اتلاف فرصت و منابع کند برای تولید و حمایت از تررویسم پان اسلامیستی؟!
به طوری تئوریپردازان و محفلیان حاکم این فرقه حاکم بر ایران، در رسانههای نوشتاری و دیداری و شنیداری و مناظرات مدعی اند جریان اسرائیلیان نمیخواهند کشورهای سه کشور مصر و عربستان و ایران بزرگ باشند و در صدد تجزیه و نابودی این سه کشور هستند!، نخست پرسش اینجا اس اساسا چرا اسرائیلیان چنین فکر بکند؟ بعد اینکه چرا در این ۴۵ سال اخیر این فرقه تبهکار حاکم بر ایران، سعی نکرده این دیدگاه غلط ضد ایرانی در طرف مقابل اصلاح و رفع سوءتفاهم کند؟
بنظرم پاسخ این پرسشها بدیهی است، اساسا این مندرآوردیهای خردسوز این فرقه تبهکار حاکم بر ایران، نیازمند این توجیهسازی اوهام و کذبیات است تا مورد موجودیت ژئوپلتیک ایران علیه موجودیت غرب و اسرائیل مطرح کند برای منظور توجیهساز موجودیت حاکمیت تروریستی و ضد بشریو ضد ایرنی خودش!، چرا این موجودیت حاکمیت فعلی در ایران، هویتش در دگرستیزی و سادومازوخیسم ایدئولوژیک آخرالزمانی و خودحق مطلقپندارست و نیازمند القای این فرضیه ضدیت موجودیت ایران عیله غرب و اسرائیل است.
در حالکه به آسانی میتوان دریافت چنین چیزی نیست، مثلا دو ژئوپلتیک عربستان و مصر، تفاوت عظیمی با واقعیت ایران کنونی دارند، مصر و عربستان در واقع همسایه اسرائیل هستند و داری مرزهای آبی و خاکی هستند، به طوریکه، این سه (اسرائیل و عربستان و مصر) در صورت درگیری نظامی، میتوانند مستقیم نیروهای سه گانه خود درگیر کنند و نیازی به نیروی نیابتی ندارند!، مثلا خمپاره و توپخانه کلاسیک و راکتی عیله یکدیگر بکار برند، و این درحالی است که مرز کشور ایران تا خطوط سوق الجیشی اسرائیل، بیش از هزار کیلومتر فاصله دار با وساطت دو کشور از جهات غرب(عراق-اردن)- جنوب غرب(کویت-عربستان)- شمال غرب (ترکیه-سوریه)، جالبست که هماکنون کشورهای ترکیه و مصر و اردن روابط دیپلماتیک و حتی اقتصادی بزرگی با هم دارند!، و عربستان نیز میگویند در پشت صحنه روابط امنیتی دارد با اسرائیل، عجیب است که فقط خار ایران است(؟)!، چرا ایران خار ژئوپلتیک در مناطق پیرامونش شده است؟، این خاری از کجا نشأت میگیرد؟ آیا نبایست پرسید این معمای هنوز به ظاهر سردرگم و پیچیده برامدن حاکمیت فرقه ترریستی ضد بشر و ضد ایران، در پس پیمان صلح مصر و اسرائیل (۱۹۷۸) از برای چه بود که رژیم پادشاهی پهلوی برانداخته شد؟
از طرفی، ژئوپلتیک ایران کنونی، یک ژئوپلتیک ناقص در مفاهیم مبهمی چون آسیا مرکزی و آسیای غربی و آسیای جنوبی و خاورمیانه است. هر چند تمام ژئوپلتیکها تعریف نامشخصی دارند و هیچ محدوده مورد تفوافق همگانی نیست، بطوری که حتی برخی نقشههای جغرافیای سیاسی پایگاههای مجازی خارجه، ایران در محدوده جنوب آسیا قرار داده اند، این هم توجیه خودش دارد، نیمه شرقی ایران خود به دو بخش شمال شرقی (واقع در آسیای مرکزی) و جنوب شرقی (جنوب آسیا) قابلیت تقسیمبندی اس و در حالیکه خود تقسیمات جغرافبیای سیاسی سیا ناقص است و بخش غربی عملا ندارد!، یعنی در مقابل مرز غرب آسیای مرکزی، ما دریاچه بزرگ کاسپین (دریای خزر) را داریم و در واقع مرزهای غربی ایرن تا سواحل مدیرانه و دریای احمر را آسیای جنوب غربی خوانده اند، حال پرسش اینجا است که خاور دور که کشورهای چین و کره شمالی و جنوبی و تایوان و حوزه آ.س.آن باشد، خاورمیانه که فعلا تکریه و کشورهای موسوم به عربی در آسیای جنوب غربی بعلاوه مصر و سودان، پس خاور نزدیک کجاست، تکلیف جنوب آسیا چه میشود که باز در فرهنگ سیاسی رایج غربگرایانه، شبهقاره هند گفته اند، این وسط محدوده ایران چند وجهی است، ایران حتی بخشی اش در محدوده طبیعی قفقاز است، چرا که دره رود ارس و امتداد سواحل غرب دریاچه کاسپین، در شمال غرب ایران است.
از لحاط مردمشناختی نیز، وضعیت ایران موجود تضادی با غرب و اسرائیل و حتی بقیه همسایگانش ندارد، عمده هویت گروههای زبانی (و به قولی اتنیک) ایران با محدود عربی-عبری تفاوت است.
از لحاظ زئواکونومی نیز اساسا ایران بیشتر مکمل و کمکی ژئواکونومی اسرائیل و اروپا است. کانال سوئیز و کانال آلترناتیو عقبه و مدیترانه هیچ تضاد ژئوپلتیکی و ژئواکونومی با ایران ندارد، کریدورهای اطراف ایران اساسا تضادی با منافع ایران ندارند و مکمل کریدورهای عبوری ایرن خواهند بود. اساسا نه ایرانیان و نه جهانیان دنبال نباید باشند مثلا ایران یا یا ترکیه صرفا مسیر کریدورها باشند، این یک فشار و ریسک عظیم بر کشورهای ترکیه و ایران و بقیه ایجاد میکند. تمرکز بیش از حد بر کریدوری از مسیر یک کشور، حتی عیله منافع اقتصادی و امنیتی همان شکور میشود و زمینهساز دخالت ابرقدرتها و اختلال در روند حاکمیت مردمیروایی (سکولارلیبرال دموکراسی) و تمدنسازی بهینه مدرن در همان کشور مانند ایران خواهد شد.
در کل، فرقه تبهکار تروریستی پان اسلامیستی حاکم بر ایران که در برهه ای حتی فرقهها و جریانهای نژادپرست دگرستیز مدعی ایرانگرایی همراهی با این حاکمیت فعلی در تهران کرده اند (به دلیل انگیزههای باستانگرایشان در توهم بازسازی امپراتوری هخامنشی و توهم نژاد آریا و برتریجویانه احمقانه و ضد بشری و ضد ایرانیشان که مفهوم ایرانگرایی مصادره مطلوب برای خود میخواهند بکنند و انگاری بقیه فعلان حقوق بشری و دموکراسیخواه ضد مردمان ایرانند!)، نیازمند خلق دروغ ضدیت موجودیت ایران عیله موجودیت اسرائیل و غرب داشته اند، در حالیکه اگر یک حاکیمت مردمروایی (سکولارلیبرال دموکراسی) مبتنبی بر رعایت بدیهات حقوق بشری و خردورزی اینجهانی بود، نه تنها این فرصتسوزی ۴۵ ساله در مهمترین بزنگاههای وقایع اقتصادی نمیکرد، بلکه ای زیرساخت میداشت ایرن که با تبدیل به هاب تعاملات منافع مشترک اقتصادی با اسرائیل و غرب و بقیه جهان، مرکزیت صلح جهانی میشد و نه اکنون تهدید عیله امنیت اقتصادی جهان!، منافع مشترک اقتصادی، عامل موثر تقریبا تضمین شده برای صلح میان کشورها و مردمانشان است.
اما این اشتباه بزرگی است که گمان کنیم با تاکتیکهای از روی ترس و ضعف رژیم پان اسلامیستی تهران، غرب و بقیه جهان بتواند با این رژیم ساخت و پاخت کند و با خیانت به ادعاهای حقوق بشری، اجازه عمردهی به حاکمیت ضد حقق بشری رژیم تهران دهد. این رژیم بدون یک شبه انقلاب عظیم مردمیروایی در حاکمیت و تبدیل به سکولارلیبرال دموکراسی مبتنی بر رعایت حقوق ممکن نیست سازمان فکری و سیستماتیک ضد بشری و ضد ایرانی و دگرستیزش تغییر کند. وقتی به طور سیستماتیک ستم و جنایت و فساد از انواع اقتصادی تا اجتماعی وفرهنگی و آموزشی اش مکرر و مستمر در حال جریانست.
البته از لحاظ تئوریکال، این باب پیشنهاد شبه انقلاب از بالا برای رژیم مفتوح است که گفته شده یک شوآف شبه انقلاب مثلا یک هفته ای در همین قبل از انتخبات نمایشی ۱۴۰۲ به راه انداخته و با تغییر اسم (از جمهوری اسلامی به جمهوری ایران) و رسم (از پان اسلامیسم ولایت قفیهی و آخوندسالار به سکولارلیبرال دموکراسی واقعی و نه از نوع کذایی مردمسالاری دینی) خودشان و احتمالا ایران را از مهلکه انحطاط کامل و فرواشی نجات دهند، اما به شخصه خیلی بعید میدانم این حاکمیت فرو رفته در منجلاب ظلم و جنایت فساد بتواند خودش نجات دهد(؟!) و گذار مسالمتآمیز به حاکمیت مردمیروایی فعلا قابل دسترس یعنی سکولارلیبرال دموکراسی کند. از نظر امثالهم، نه مطلق تمدن جهانی امروز مردود دانیم و نه قائل به ایستایی بر این سکولارلیبرال دموکراسی در کشورهای غربی و شبیهش داریم، قطعا بایست راه تعلی مدنیت و مادی و معنوی مردمان کشورها و جهانیان ادامه یابد.
این معطل کردن و عمردهیها به موجودیت حاکمیت فعلی در ایران، ادامه اشتباهات گذشته است. هر روز که از عمر ننگین و ضد بشری جمهوری اسلامی ولایت فقیهی بگذرد خسارت عظیم مادی و معنوی و انسانی به مردمان ایران و بقیه جهان است. و لزوما برای رفع این شر در ایران، نیازی به جنگ تمام عیار عیله خاک ایران یا ادامه و تشدی تحریمها نیست، همینکه این رژیم تروریستی در لیست سیاه روباط جهانی قررا داده شود با حفظ خطوط و کانالهای تبادلات کالاهای بشردوستانه و ارتباطات برای مردم عادی ایران و یک سری کنشهای خاص کمکی به جنبش حقوق بشری و دمکراسیخواهی مردمان داخل ایران، شرایط برای زدودن سریع این عامل شرارت فراهم خواهد شد.
بدرود
این نوشتار در پاسخ این مطالب فلانیها بود
آنانی-که،-جنگ-اباطیل،-رازگشایی،-صلح
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.