جبهه پایداری، انجمن حجتیه، خالص‌سازی و پایان راه فاشیسم مذهبی

مدتی است که در ادبیات سیاسی ایران واژه «خالص‌سازی» مطرح و به کرات شنیده می‌شود، حال برخی از مهره‌های جناح مغلوب حاکمیت، پیش‌برنده این سیاست را جبهه پایداری و آنان را رهرو «انجمن حجتیه» می‌نامند، چرا خالص‌سازی؟

ظاهرا اولین بار مهدی طائب، فرمانده قرارگاه عمار سپاه پاسداران بود از واژه خالص‌سازی استفاده کرد و پس از آن، این واژه به ورد زبان برخی در حاکمیت ایران تبدیل شد.

این واژه برابر همان انقباض و یکدستی در هرم حاکمیتی و تقلیل هرم حاکمیت و قائده آن، به معنای حذف و جراحی حتی برخی خودی‌های اردوی خامنه‌ای می‌باشد.

حال که به نمایش انتخابات مجلس خامنه‌ای نزدیک می‌شویم، استفاده از این واژه و نماد و نمودهای آن نیز گسترش یافته تا حدی که برخی از مهره‌های اصلاح‌طلبان قلابی حاکمیت مانند منتجب‌نیا، اخیرا در اظهاراتی جریان «جبهه پایداری» (پیش‌برنده سیاست خالص‌سازی) را به انجمن حجتیه نسبت داده و اعلام داشته که این جریان ریشه‌اش در انجمن حجتیه قرار دارد.

شایان ذکر است انجمن حجتیه انجمنی بود که با تلاش آخوند بروجردی و توسط آخوند تولایی معروف به حلبی، برای مقابله شیعه با بهائیت و گسترش آن در ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پایه‌گذاری شد.

منتجب‌نیا با تاختن به جریان «پایداری» و آنانی که در حاکمیت ملایان به دنبال خالص‌سازی و انقباض هستند هشدار و انذار داده است که این خود، نوعی براندازی و تلاش برای براندازی به شمار می‌رود.

اما فارغ از اظهارات منتجب‌نیا و هم‌کیشان که قطع یقین به دنبال ادامه‌یافتن عمر ولایت فقیه هستند، چرا آنان نگران روند خالص‌سازی در هرم حاکمیت بوده و با چسباندن آنها به انجمن حجتیه در تلاشند تا به مقابله با آنان برخیزند و برخیزانند؟

پاسخ کمی طولانی است؛ در تبیین نهایی و پویای سیستم کنونی حاکمیت در ایران، هیچ راهی به جز انقباض و آن چه در ماه‌های اخیر خالص‌سازی نامیده می‌شود وجود ندارد.

هدف و منظور تایید این روند نیست بلکه تبیین آن و ماهیت حاکمیتی است که نه مشروعیت مردمی دارد و نه حاکمیت مردم را قبول دارد؛ یعنی فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران با هر برچسبی که از درون به آن وارد کنند؛ انجمن حجتیه یا…

در چنین حاکمیتی در گذار زمان، وقتی اکثریت جامعه رو در روی حاکمیت قرار می‌گیرد، خود به خود دو گزینه بر حاکمان تحمیل می‌شود.

اول آن که به دلیل این که کثرت جامعه در اردوی مقابل حاکمیت چادر می‌زنند، لاجرم مسیر سیاسی کشور به سوی قیام و اعتراضات علیه حاکمیت و تغییر سیاسی و براندازی خیز برمی‌دارد.

حاکمیت لاجرم مجبور است که در مقابل قیام و اعتراضات سراسری سد ببندد و هرم قدرت را منقبض و یکدست کند که در صورت بروز قیام و اعتراضات بتواند در مقابل آن ایستادگی کرده و ادامه حیات دهد.

اعتراضات و همچنین انقباض چند ساله اخیر و جراحی و حذف اصلاح‌طلبان قلابی در مجلس و مجریه اثبات این موضوعند.

و دوم آن که در این هرم حاکمیتی چون اصل بر مشروعیت و حل مشکلات و تضادهای جامعه نبوده و نیست آثار تضادهای لاینحل جامعه در آن می‌ریزد و در آن تشتت و تفرق به وجود می‌آید.

نتیجه این تفرق و تشتت، لاجرم به دوقطبی خودی و غیرخودی (نخودی) راه می‌برد. در گام بعد منطقی‌ترین روند حاکم بر هرم قدرت در حاکمیت ایجاب می‌کند که این هرم باز هم منقبض شود و بخش دیگری از قائده‌ این هرم را جراحی و حذف کند؛ این همان چیزی است که در ادبیات امروز اردوی خامنه‌ای با عنوان خالص‌سازی از آن نام برده می‌شود. [خالص‌سازی در اردوگاه خامنه‌ای؛ چرا؟]

به بیان بهتر و قاطع‌تر هرم قدرت، چاره‌یی جز انقباض بیشتر با هر نامی، خواه دوقطبی‌کردن باشد خواه خالص‌سازی ندارد و این قانون محکم و استواری که در چنین مواقعی دیکتاتورها و رأس هرم حاکمیت را از آن فراری نیست.

باز هم به بیان بهتر این قانون ضدتکاملی و ضداجتماعی دیکتاتوری‌هاست که در پایان راه و آخر خط، به جایی می‌رسند که خود می‌مانند و خود.

اظهارات منتجب‌نیا نیز اشارت به همین مهم است، یعنی وی و جناح مغلوب حاکمیت به خوبی می‌دانند که انقباض و خالص‌سازی حاکمیت سرانجام به براندازی راه می‌برد و جناح مغلوب حاکمیت نیز دست در دست جناح حاکم، باید روانه زباله‌دان تاریخ شوند از این روست که آنان استغاثه علیه خالص‌‌سازی سر می‌دهند و نه از سر دلسوزی برای مردم ایران.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)