در روزهای سختی که بر وبلاگ نویسان ارزشی گذشت یک طیف مظلوم هم بچههایی بودند طرفدار احمدینژاد و مشایی که با اعتقاد تمام ارادتشان را به رهبری حفظ کرده بودند و میخواستند بین هر دو خواستهشان (مشایی و رهبری) جمع کنند. بنده نه جنس طرفداریشان از احمدینژاد را فهمیدم، نه منطقی را که با آن مشایی را انتخاب کرده بودند، و نه این فوران احساسات را که چطور رهبری را مثلا «امام» خامنهای خطاب میکنند. نمیدانم انسان چقدر باید در جهان شخصیاش فرو برود و با آرزوهایش خو بگیرد که درگیر چنین تناقضهایی بشود.
در وبلاگهای از دست رفتهام نقدهایی نوشته بودم درباره شخصی شدن رابطه ارادتمندان با رهبری. یکی از عوارض شدت گرفتن رابطه احساسی همین است که افراد خودشان را، یعنی خودِ بزرگتر و عاری از خطایشان را، در رهبری میبینند. طبیعتا فکر میکنند هر چیزی که به آن رسیدهاند همان نتیجهای است که رهبری هم به آن رسیده، پس در هر موقعیتی که باشند نظر رهبری را عین نظر خودشان میدانند و تعارضات را فرافکنی میکنند. شاید همهمان آدمهای متضادی را دیده باشیم که در نوع رابطه احساسی با رهبری مشترک هستند.
جوانهایی که شیفته وار احمدینژاد را دوست داشتند و از قبل به رهبری هم عشق میورزیدند از هماهنگیای که در دولت نهم اتفاق افتاد نهایت لذت را میبردند. از جهان سیاست هم انتظار مروت داشتند، پس گمان میکردند که این وضع میتواند ـ و باید ـ پایدار باشد. تصور میکردند وقتی این هماهنگی در یک برههای اتفاق افتاده پس یک حکم ازلی و ابدی صادر شده و هر تزاحمی هم که رخ بدهد ساختگی و تصنعی و مثلا کار بدخواهان است. واقعیت بر اثر حوادث به مسیر دیگری میرفت و آنها در رابطه احساسیشان ثابت قدم میماندند.
تأسف بار اینکه احمدینژاد برای این بچهها قدمی برنداشت. حاضر نشد درصدی از حساسیتی را که برای جوانفکر نشان داد برای این بندگان خدا خرج کند. دستکم میتوانست به اندازه حسین درخشان برایشان ارزش قائل شود و یک نامه نگاری ساده برای ماندن در تاریخ انجام بدهد. اما درخشان صاحب نام بود و این بچهها خالی از اسم و رسم! احمدینژاد آدمی نبود که قدر طرفداری از خودش را بداند. محور پیروزی را فقط خودش میدانست، رابطهاش را با مردم بیواسطه میدید، و هیچ خدمتی را جز از رفقایش به رسمیت نمیشناخت.
توهین و نشراکاذیب و تبلیغ علیه نظام اتهاماتی است که بر سر وبلاگ نویسان منتقد چماق شده و این بلا بر سر احمدی نژادیها هم آمده و کارشان به احضارهای متعدد و بازداشت و حتی انفرادی کشید. شریعت روزهای متعدد دربازداشت بود اما هیچ کس از کسانی که برای اثباتشان تلاش میکرد برای وثیقه پیش قدم نشد. سعیدی را در محل زندگیاش و با تشریفات بازداشت کردند، روزهای متمادی انفرادی کشید و عاقبت حکم زندان خورد. فتاحی را به عجیبترین بهانهها پرونده دار کردند و البته به دلیل مضحک بودن اتهامات تبرئه شد، و قس علی هذا.
حالا سرنوشت این بچهها به احمدینژاد وابسته شده و تا او اقدامی نکند از کما بیرون نمیآیند. اشتباه همین بود که ماهیتشان را صرفا دفاع از احمدینژاد قرار دادند و الان مهمترین کارشان این است که کارهای دولت روحانی را با کارهای احمدینژاد ـ که بعدش همیشه جیغ و داد بود ـ مقایسه کنند. احمدینژاد اما دیگر از قدرت بیرون رفته و به وضع بدی هم بیرون رفته است. البته میتواند هر نقشهای برای بازگشت بکشد اما بعید است به نتیجه برسد. احمدینژاد آنقدر آچمز ماند تا بازی را باخت و قدرت را به طرف مقابل تحویل داد و آرزوهایش را هم با خودش برد.
فراموش کردن احمدینژاد البته کار سختی است، اما هوادارانش میتوانند از زیر اسم او بیرون بیایند. اگر دغدغهشان واقعا عدالت است و به شخص هم وابسته نیستند بدون احمدینژاد هم میتوان ادامه داد. بدیِ اصلاحطلب و اصولگرا و محافظه کار فقط این نبود که مخالف احمدینژاد بودند. آنها مستقلا بدیهای خودشان را دارند و بدون تخریب احمدینژاد هم جا برای نقد فراوان است. خیلیها هم از در مخالفت با همین سیاسی کاران با احمدینژاد هم مسیر شدند. پس این طیف هم فرصت دارند که از لاک دفاع بیرون بیایند و کسی را که برایشان تره هم خرد نکرد فراموش کنند.
تتمه: جشن تولد گرفتن برای احمدینژاد متأسفانه نشان میدهد که بعضی دوستدارن احمدینژاد میخواهند در همان حال و هوا باقی بمانند. اما مگر «نوکر مردم» هم جشن تولد گرفتن دارد؟ اینهمه آدم نوکری مردم را کردهاند، احمدینژاد هم یکی مثل آنها، جشن تولد دیگر چیست؟! معمولا کسانی که خودشان را سرور مردم میدانند جشن تولدهای عمومی لازم دارند. جنس این احمدی نژادیها با جنس آنهایی که میخواهند برای رهبری هم جشن تولد بگیرند شبیه است، هر دو چنان در ارادت و احساسات غرق میشوند که محبوبشان را برتر از مردم عادی تلقی میکنند.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.