مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز میتوانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.
در سال ۱۹۸۳ شبکه NHK ژاپن سریالی را پخش کرد که تبدیل به یکی از معروفترین و پرطرفدارترین سریالهای ژاپنی شد.
سریال اوشین (سالهای دور از خانه) که هر روز صبح به مدت ۱۵ دقیقه از این شبکه پخش میشد به زندگی زنی خودساخته و رنج کشیده میپردازد و در کنار آن به اختصار به معرفی بخشی از تاریخ و فرهنگ مردم ژاپن میپردازد. داستان سریال از سال ۱۹۸۳ آغاز میشود. هفدهمین فروشگاه تاناکورا در حال تاسیس است. اوشین -صاحب فروشگاههای زنجیرهای تاناکورا- تصمیم میگیرد بجای شرکت در مراسم افتتاح فروشگاه، سوار قطار شود و به سفر برود. خانوادهاش که در بیخبری مطلق بسر میبرند نگران او هستند. نوه او داستانی را که روزی اوشین برای او تعریف کرده بود به یاد میآورد و برمبنای آن مقصد احتمالی اوشین را حدس میزند و به او ملحق میشود. آن دو به همراه هم به نقاط مختلف ژاپن سفر میکنند و در طول مسیر اوشین سختیهایی که در زندگی با آن مواجه شدهاست را به یاد میآورد.
اوشین در سال ۱۹۰۷ هنگامی که تنها هفت سال داشت به اجبار خانوادهاش که از فقر مالی رنج میبرد به عنوان پرستار بچه به استخدام یک خانواده ثروتمند در آمد و مجبور به ترک خانواده شد. با وجود آزارهای جسمی و کلامی از سوی خدمتکار ارشد آن خانه، اوشین برای اینکه به خانواده خود کمک کند در آن خانه ماند تا زمانی که به او تهمت دزدی زدند. پس از این اتفاق اوشین از آن خانه میگریزد و در سرمای سوزان راه خانه پدریش را در پیش میگیرد. کولاک و سرما شدیدتر از آن است که اوشین تاب تحمل آن را داشته باشد. او در آستانه مرگ است که توسط فردی به نام شونساکو -یک سرباز فراری ارتش پادشاهی که خود را یک شکارچی معرفی میکند- نجات پیدا میکند. آنها در تمام طول زمستان کنار هم میماند و سرباز از اوشین مراقبت میکند. پس از فرو نشستن طوفان، شونساکو توسط گروهی از سربازان ارتش یافته و کشته میشود. آنها میخواهند اوشین را تا خانهاش همراهی کنند اما اوشین به بهانه اینکه راه را میشناسد از همراهی با آنان سرباز میزند.
پای اوشین به رادیو هم کشیده شد و از سوی یکی از مصاحبهشوندگان رادیو اوشین به عنوان الگوی زن ایرانی معرفی شد و البته شایعهای در همان زمان پیچید که این مساله باعث دردسری برای عاملین پخشش شده است. شایعهای که هیچگاه تایید نشد. مدیر دوبلاژ این سریال ژاله علو بود و مریم شیرزاد به جای اوشین صحبت میکرد. اوشین هیچوقت از تلویزیون ایران پخش مجدد نشد
اوشین پس از رسیدن به خانه بار دیگر به عنوان پرستار بچه به خدمت خانوادهای دیگر در میآید. اما این بار شرایط کاملا متفاوت است. او که محبوب تمام اعضای خانه است با دختر صاحبخانه که هم سن و سال اوست دوست میشود و تا سن ۱۶ سالگی در آن خانه میماند. پس از بازگشت به خانه، پدرش از او میخواهد به عنوان متصدی بار مشغول به کار شود. اوشین متوجه میشود که متصدی بار پوششی است برای روسپیگری. او برای فرار از این کار به توکیو میگریزد تا به رویای خواهرش «هارو» جامه عمل بپوشاند. خواهر اوشین – که به دلیل کار سخت در کارخانه ابریشم درگذشته بود- آرزو داشت تا آرایشگر شود. هنگام کار به عنوان آرایشگر، او با ریوزو که تاجر ثروتمندی است آشنا میشود و با او ازدواج میکند. آرایشگاهی که اوشین در آن کار میکرد ورشکست میشود و دست سرنوشت او را به مدیریت یک رستوران کوچک و فروش غذاهای دریایی میکشاند. کاری که در آن به موفقیتی بینظیر میرسد. داستان این سریال ۲۹۷ قسمتی بر اساس زندگی «کازو وادا» بنیانگزار سوپرمارکتهای زنجیرهای «یاوهان» نوشته شدهاست. زنی از دوران امپراطور میجی که سختیهای بسیاری را در زندگی گذرانده و در نهایت به یک زن ثروتمند و موفق تبدیل شدهبود.
سریال اوشین چنان زندگی تلخ زنان دوران امپراطور میجی را واقعی به تصویر کشیده بود و چنان صحنههای تلخ و دلخراشی داشت که بسیاری از شبکههای تلویزیونی ژاپنی از پخش آن خودداری کردند. شبکه NHK نیز قصد چنین کاری را داشت و تنها پس از تائید مستقیم مدیر ارشد آن پخش این سریال از NHK آغاز شد. اوشین را یکی از معروفترین شخصیتهای ژاپنی میدانند. هنوز در بسیاری از کشورها کسانی که سریال اوشین را دیدهاند او را نماد مقاومت در برابر سختیها و پشتکار برای رسیدن به اهداف میدانند.
اکنون پس از ۲۸ سال از پخش این سریال، اوشین هنوز رکورددار بیشترین میزان نرخ متوسط جذب بیننده (پنجاه و دو و شش دهم درصد) و همچنین رکورددار بیشترین میزان نرخ جذب بیننده برای یک قسمت (شصت و دو و ۹ دهم درصد) در تاریخ تلویزیونهای ژاپن میباشد. در ایران این سریال در سال ۱۳۶۵ پخش میشد. روزهای جنگ و خاموشی. شنبهها ساعت ۹ مردم هرجا که بودند خود را به خانه میرساندند تا اوشین ببینند. در ساعت پخش اوشین خیابانها خلوتترین ساعات هفتگی خود را تجربه میکرد. آن روزها تنها دو مساله باعث خلوتی خیابانها میشد: یکی بازی استقلال و پرسپولیس که خیابانهای خلوت ظهرهای جمعه را خلوتتر از همیشه میکرد و دیگری پخش اوشین. شاید تصور این مو ضوع برای جوانانی که آن روزها را درک نکردهاند سخت باشد. چرا که امروز هم بازی این دو تیم حساسیت آن روزها را ندارد و هم هیچ برنامه تلویزیونی نیست که مردم بخاطر آن خود را به نزدیکترین تلویزیون برسانند یا تلویزیونهای کوچک قابل حمل بخرند.
این افراد برای اینکه بهتر آن روزها را تصور کنند به این موضوع بیاندیشند که اگر تیم ملی فوتبال ایران به فینال جامجهانی برسد هنگام پخش مسابقه فینال خیابانها چه وضعیتی خواهند داشت. آن روزها دیدن اوشین چیزی کم از دیدن فینالی که یک پایش ایران باشد نداشت. بدترین شنبهها شنبههایی بود که ساعت ۹ شب برق میرفت. جدول خاموشیها که در روزنامه چاپ میشد اولین کاری که بسیاری میکردند این بود که ببینند آیا نوبت خاموشی منطقه سکونت آنها شنبه ساعت ۹ هست یا نه.
یکشنبه همهجا صحبت از اوشین بود. از مدرسه در میان دانشآموزان گرفته تا هرجای دیگری که تصورش را بکنید. پای اوشین به رادیو هم کشیده شد و از سوی یکی از مصاحبهشوندگان رادیو اوشین به عنوان الگوی زن ایرانی معرفی شد و البته شایعهای در همان زمان پیچید که این مساله باعث دردسری برای عاملین پخشش شده است. شایعهای که هیچگاه تایید نشد. مدیر دوبلاژ این سریال ژاله علو بود و مریم شیرزاد به جای اوشین صحبت میکرد. اوشین هیچوقت از تلویزیون ایران پخش مجدد نشد.
نظرات
نظر (بهوسیله فیسبوک)
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
نظرات
چه یاد قدیما افتادم. کاش دوباره نشونش بدن
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
سریال مزخرفی بود کلا. یک چیزی شبیه همین هایی که الان ماهواره ها نشون می دن
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
چه مطلب خوبی بود
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
عمرا دوباره نشونش بدن بخصوص بعد از اون مصاحبه هه که درباره الگو شدن اوشین بود
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
من کلی خاطره دارم از شنبه هایی که برق می رفت و راه می افتادیم محله به محله ببنیم کجا برق داره بریم خونه فامیلامون
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
اینقدر بدبختی داریم این روزها که خودمون یه پا اوشینم.
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
بیکاریم بشینیم پای سریال تکراری؟ به جای این چیزها باید بخونیم و بخونیم. همین احساساتی بازی ها است که داره صنعت نشر را متوقف می کنه
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
لینکش با دوبله اینگلیسی و زیر نویس هست توی یوتیوپ
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
هی هی روزهای خوب بچگی
سه شنبه, ۱۱ام مهر, ۱۳۹۱
موافقم
چهارشنبه, ۱۲ام مهر, ۱۳۹۱
اتفاقا بعد از اون مصاحبه احتمال نشون دادن اش بیشتره
چهارشنبه, ۱۲ام مهر, ۱۳۹۱
مرسی از این مطلب.
چهارشنبه, ۱۲ام مهر, ۱۳۹۱