با توجه به تفاوت رنگارنگی بینشها و انتظارات نیروهای گوناگون سیاسی، صنفی و مدنی، مشکل بتوان ائتلافی فراگیر، دربرگیرنده ی همه ی جریانات سیاسی و مدنی ایران در چارچوب یک منشور و کارپایه ی مشترک به وجود آورد. با این وجود، میتوان و بایست نیروهایی که اهداف مشترک استراتژیک دارند در پیرامون یک رشته خواستهای محوری و مهم گرد هم آیند و به پراکندگی زیانبار نیروهای انقلابی پایان دهند. در این میان پایبند بودن به چند نکته اساسی و گرهی همانند فدرالیسم، سکولاریسم، پلورالیسم سیاسی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و کثیرالملله بودن ایران میتواند نقش مهمی در نزدیکی آنهایی ایفاء کند که خواهان به وجود آوردن ایرانی دمکراتیک هستند
یکی از موارد سوءاستفادە از “جنبش ژینا – زن زندگی، آزادی” میدانداری و یکه تازی نیروهای هواخواه رژیم واپسگرای شاهنشاهی در خارج از کشور است. در این میان، تلویزیونهای “ایران اینترنشنال” و “من و تو”، چونان بنگاە های آوازه گری خانوادە پهلوی، نقش بسیار مهمی را بعهدە گرفتهاند. این تلویزیونها، همنوا با هواداران رژیم پهلوی، با تبلیغ و نمایش دنیایی رویایی از بهشت موعود سلطنت طلبان، با سپیدنمایی سیاهکاریهای خاندان سلطنتی، ضد ارزشها را بر جایگاه ارزشها مینشانند. در اینجا، قلمفرسایی درباره ی تبهکاریهای رژیم پهلوی پدر و پسر ضرور به نظر نمیرسد، چرا که بر پایه مدارک و اسناد موجود، در دهه های گذشته به اندازە کافی به آنها پرداخته شدە است. امروز چنین می نماید که برای برخیها، اعمال حکومت جمهوری اسلامی ایران بسان ضرب المثل معروف فارسی “صد رحمت به کفن دزد اولی” شدە است، چرا که کارگزاران واپسگرا و آزادی کش ج. ا. به واقع روی شاە و نیروهای سرکوبگر آن دوران را سفید کردەاند.
سینه چاکان رژیم سرنگون شدە ی پادشاهی، گاە و بیگاە در فضای مجازی و رسانههای وابسته به خود، نعل وارونه می زنند. به دیگر سخن، در پی گناهکار خواندن میلیونها نفر از مردم آزادیخواە ایران و به ویژە چپها و انقلابیونی هستند، که در مبارزە با حکومت شاهنشاهی زیر پرچم آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی نقش انکارناپذیری داشتند و در این راه به جان کوشیدند و قربانیهای بسیار دادند.
گمان میرود که این مشاطه گران سلطنت خواهی، علت اصلی نیرو گرفتن نیروهای مذهبی در ایران را به طاق نسیان سپرده اند. انگار دیکتاتوری فردی، آزادی کشی و به بند کشیدن و کشتار آزاداندیشان جزء جدایی ناپذیری از سرشت نظام پهلوی نبوده است. انگار آن دوران، دوران رفاه و شکوفایی دمکراسی بوده است و حال تنها مشتی ناسپاس و نمک به حرام، به ناروا دستگاه ساواک را متهم به شکنجه، بستن دهان و شکستن قلم ها میکنند.
هرگز نباید یک دم از یاد برد که رژیم پهلوی به خاطر خصلت ضد چپ خود، در همه ی دوران حیاتش برای روحانیون واپسگرای ایران میدان باز میکرد و برای پشتیبانی از آنها سرمایه گذاری میکرد. همین امر زمینه ساز آن شد که روز به روز تعداد مساجد و تکایا و طلبهها و عمامه به سرها و اهل منبر و محراب بیشتر و بیشتر شود. حال باید به هواخواهان پهلوی که حکومت خمینی را بلای جان ایران معرفی می کنند خاطر نشان ساخت که به گفته زنده یاد داریوش همایون، قائم مقام دبیرکل حزب رستاخیز و وزیر اطلاعات و جهانگردی و سخنگوی دولت در فاصله مرداد تا شهریور ١٣۵٧، تعداد مساجد در ایران در طول زمان حکمرانی شاە ایران “از ٢٠٠ مسجد به ۵۵ هزار رسید. این مساجد از سوی دولت و مقامات مختلف دولتی تغذیه میشدند و گرایش مذهبی به کمک بی دریغ حکومت” ایران رشد وسیعی یافت. آری، ترس از کمونیسم و بزرگ نمایی “خطر سرخ” زمینه ساز سرکوب هر چه بیشتر انقلابیون کمونیست و غیر کمونیست ایران شد و راە رسیدن روحانیون به قدرت را عملا هموار نمود.
بدون تردید در صورت وجود دمکراسی و فضای باز سیاسی، فرمانروایی عدالت اجتماعی و نظامی غیر متمرکز، حتا در چارچوب حکومتی مشروطه، میتوانست رویدادهای ایران در مسیر دیگری سیر کند. جامعهای کە رنگ دمکراسی و پلورالیسم سیاسی به خود ندیدە باشد، از افتادن به دام نیروهای واپسگرا در امان نیست، و این همان سرنوشتی بود که دامنگیر مردم ایران شد. با این همه، همچنانکه شکست جنبش مشروطه از اهمیت و تاثیر سرنوشت ساز و تاریخی آن نمیکاهد، شکست انقلاب بهمن ۵٧ نیز از عظمت و شکوه انقلاب ایران و آرزوها و امیدهای انقلابیون آن دوران که خواهان آزادی، دمکراسی و عدالت اجتماعی و رهایی از ستمهای طبقاتی و ملی بود، نخواهد کاست.
در این مرحله بسیار حساس تاریخی که جنبش اعتراضی ژینا از کردستان ایران شروع شد و دامنه آن در زمانی کوتاە تمام ایران را درنوردید، مهم آموختن از تاریخ و رویدادهای تاریخی ایران است ـ آزموده را نباید دگربار آزمود. در آن پیوند، برای گذار جامعه از این مرحله ی تاریخی ـ اجتماعی، اتحاد نیروهای تحول طلب، پیشرو، عدالتخواە و دمکرات ایران برای سرنگونی ج. ا و ایجاد نظامی فدرال و سکولار می تواند نقش برجستهای ایفاء کند. با توجه به تفاوت رنگارنگی بینشها و انتظارات نیروهای گوناگون سیاسی، صنفی و مدنی، مشکل بتوان ائتلافی فراگیر، دربرگیرنده ی همه ی جریانات سیاسی و مدنی ایران در چارچوب یک منشور و کارپایه ی مشترک به وجود آورد. با این وجود، میتوان و بایست نیروهایی که اهداف مشترک استراتژیک دارند در پیرامون یک رشته خواستهای محوری و مهم گرد هم آیند و به پراکندگی زیانبار نیروهای انقلابی پایان دهند. در این میان پایبند بودن به چند نکته اساسی و گرهی همانند فدرالیسم، سکولاریسم، پلورالیسم سیاسی، دمکراسی، عدالت اجتماعی و کثیرالملله بودن ایران میتواند نقش مهمی در نزدیکی آنهایی ایفاء کند که خواهان به وجود آوردن ایرانی دمکراتیک هستند. هدف نیروهای انقلابی و دمکراتیک نباید تنها در چارچوب سرنگونی حکومت اسلامی محدود شود. این نیروها باید به آینده ی بعد از جمهوری اسلامی هم بیاندیشند و با رویکرد سیاسی و اجتماعی روشن، گرد برنامه و شعارهایی متحد شوند که ضامن صلح و امنیت پایدار، تامینگر منافع مادی و معنوی لایه های گوناگون اجتماعی و ملل ساکن ایران باشد.
آنهایی که هنوز به اریکه قدرت ننشسته، با بهانه قراردادن “حفظ تمامیت ارضی ایران” با زبان خشونت و تهدید با دگراندیشان برخورد میکنند و به دور از هر گونه نرمش سیاسی، تاب تحمل نظر مخالف را ندارند، بدون تردید نمیتوانند متحدان و همپیمان های قابل اعتماد و مطمئنی برای نیروهای جمهوری خواە، فدرالیست و همچنین ملل ستم دیدە ایران باشند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.