هراس زنان از طالبان

با نگاه به تقویم هشتم مارس برابر با هجده اسفند است. این روز که به عنوان روز جهانی زن نامگذاری شده است هر ساله از آن در سراسر جهان تجلیل و گرامی داشت به عمل می‌آید. هشتم مارس، نقطه کانونی در جنبش حقوق زنان است. بسته به مناطق و جغرافیا نوع و میزان بزرگداشت از آن متفاوت است. گویی این روز جهت بزرگداشت از زنان و دستاوردهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آنان در کشورهای مختلف جهان برگزار می‌شود. این روز در ابتدا به‌عنوانِ یک رویدادِ سیاسیِ سوسیالیستی در میانِ احزاب سوسیالیستِ آمریکا، آلمان و اروپای شرقی آغاز شد، اما بعد از مدتی در فرهنگ بسیاری از کشورها آمیخته شد. افغانستان نیز از آن مستثنی نبوده است. سازمان ملل هم از سال ۱۹۷۷ این روز را به‌عنوانِ «روز حقوق زنان و صلح بین‌المللی» به‌رسمیت می‌شناسد. اما نکته‌ای در خور تأمل این است، که آیا به حق و به واقع از جایگاه زن بزرگداشت می‌شود یا همانطور که روزی در تقویم و تاریخی به آن اختصاص یافته، نمادین و سمبلیک است؟ اصلاً زن در جوامع امروزی و به خصوص افغانستان نقش و جایگاهی دارد؟ آیا صرف بزرگداشت از مقام زن و اختصاص روزی برای آن کافی است؟ آیا بزرگداشت از این روز توانسته تبلور اراده و خواست زن، زن افغانستانی باشد؟ آیا کسانی که این روز را به عنوان بزرگداشت از زن و حقوق آن به رسمیت شناخته و داد از حقوق بشر و حقوق زن می‌زنند توانسته‌اند جلوی تبعیض، مظالم و خشونت‌های که علیه زن صورت می‌گیرد را بگیرند و یا دست کم کاهش دهند؟ در این مقال، مجال پاسخ به این سؤالات نیست و تحقیق جداگانه‌ای می‌طلبد.

هشتم مارس حاکی از روایتی است که زنان در مسیر تاریخی برای دستیابی به حقوق انسانی‌شان مقاومت و ایستادگی کردند، این مبارزه و نبرد میان سنت و مدرنیته پر از درد سرهای زیادی بوده است. زنان جهان در عرض این سالها توانسته‌اند بخشی از مشکلات مختص حوزه خود را به نتایج مثبتی برسانند

اما چه بسا که تا اکنون زنان زیادی در سر تا سر دنیا فقط بخاطر داشتن جنسیت زنانه‌شان مورد تبعیض و تحقیر قرار می‌گیرند. سنت‌های ناپسند و عرف‌های نابجا در هر کجایی این کره خاکی از زنان قربانی‌های زیادی گرفته است. رسوم ناخوشایند سرنوشت بسیاری از زنان جهان است. نه سنت قدما و نه مدرنیته اروپایی نتوانسته جایگاه انسانی زن را میان جوامع تعریف کند و متمایز بسازد، علاوه بر تبعیض، تصویب قوانین شیک و مدرن که قدرت اجرایی ندارد. یکی از بزرگترین مشکل زنان است.

مسیر برای دست یابی زنان به حقوق فردی و انسانی‌شان تا حالا به شکل آنچنانی هموار نشده و راهی بس طولانی برای تثبیت هویت در پیش دارند.زنان افغانستان نیز متأثر از وضعیت نابسامان عمومی جهانی‌اند که امروز از محکومیت و محرومیت بیشتری رنج می‌برند.

در یک نگاه کلی و گذرا اگر بخواهیم ماهیت مسائل حقوق بشری اخص وضعیت سیاسی اجتماعی زنان جهان را مطالعه کنیم به نکته‌ای می‌رسیم: «جهان برای زنان جایی خوبی برای زندگی نیست.»

زنان در افعانستان با وجود مشکلات و نابسامانی‌ها عین مردان و گاهی بالاتر از مردان در زمینه‌های مختلف نقش آفرین بوده‌اند. ذهنیت مرد سالاری و کم جلوه دادن قابلیت زنان در باور عموم سبب شده که مجال فعالیت به این طبقه داده نشود و چه بسا استعدادهای فوق العاده آنان در فضای جهل و ارتجاع جامعه پنهان بماند.

زنان نیمی از نفوس در کشور افغانستان را تشکیل می دهندکه در طول تاریخ و به واسطه وجود تفکرات قشری و ساختاری مردسالاری جامعه نتوانسته‌اند از نقش و قدرت تأثیر گذاری خود در حوزه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی بهره مند شوند.

دلایل بروز و ظهور ظلم مضاعف و طولانی بر جامعه و به ویژه زنان افغانستان را باید در جنگ‌های تحمیلی و فرسایشی داخلی، بی کفایتی دولت‌های ضعیف مرکزی، عدم اجرای قوانین اساسی مصوب در باره زنان، وجود اختلافات و مرز بندی‌ها متعدد بین اقوام و گروه‌های مختلف به یژه پشتون‌ها، هزاره‌ها، تاجیک‌ها، ازبک‌ها، ایماق ها… دانست که شوربختانه این شرایط بغرنج و اسفناک به استقرار امارت اسلامی طالبان در بیست و چهارم آگوست ۲۰۲۱ گره خورده است.

آنچه مهم و از اهمیت قابل توجهی برخوردار است آنکه هیچ یک از این موانع و محدودیت‌های گذشته و حال نتوانسته ذره‌ای در عزم و اراده زنان افغانستان خللی ایجاد کند.

*فعال حقوق زنان و نویسنده افغانستانی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)