راستش صفحات اول کتاب را که خواندم از اینکه نویسند کتاب در سال ۱۴۰۰، با وجود این همه تحقیق و بررسی در مورد ریشه های انقلاب، همچنان تنها همان حرف های جریان سلطنت طلب در مورد توطئه آمریکا و انگلیس برعلیه شاه را تکرار می کند، کمی از خواندن کتاب دلسرد شدم.
اما نکته ای که توجه من را به خودش جلب کرد، شباهت این نگاه با نگاه امنیتی های فعلی جمهوری اسلامی، و درسهای ست که جمهوری اسلامی از اشتباهات نظام پیشن آموخته بود. البته از اشتباهات آنها در شیوه تدوام سرکوب و حفظ قدرت خود.
مرتضی موسوی افسر ضدجاسوسی ساواک، سالها بعد از انقلاب هم در دستگاه های دولتی نظام فعلی خدمت کرد و حذف جریانات چپ نزدیک به شوروی (از دیدگاه نویسنده کتاب) مانند مجاهدین،توده و فدایی راهم بخشی از کارنامه خدمات وطن پرستان ساواکی سابق می داند که با ماندن خود در ایران کمک کردند تا ایران به دامان بلوک کمونیستی نیافتد.
“اگر اقدامات و پیگیری های سایر دوستان ما در ضدجاسوسی و کوشش کارکنان باقی مانده ضدجاسوسی در مورد برملا کردن حزب توده، مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق و کشف روابط پنهانی آنها با شوروی ها نشان داده نمی شد مسلما شوروی ها با همکاری بسیار نزدیک با حزب توده و مجاهدین خلق و سایر سازمان های چپی، با انجام یک کودتای کاملا چپی حکومت خمینی را سرنگون می کردند و به جای آن یک حکومت دست نشانده شوروی را برسرکار می آوردند.
فعالیت چشمگیر و وطن پرستی کارکنان ضدجاسوسی ساواک شاهنشاهی که در دولت موقت بازرگان دعوت به کار شده بودند و دانش و تخصص آنان بود که جلوی این ارزوی ناپاک شوروی ها را سد کرد و در حساس ترین موقعیت، این اقدام ناشایست را کنترل کرد.”
در این نوشته سعی می کنم خلاصه ای از برخی از نکات کتاب را ذکر کنم و خواننده را نیز با ذهنیت و نگاه این نویسنده و جریانات سلطنت طلب آشنا کنم.
الف ـ سپهبد ناصرقدم آخرین رئیس ساواک، با هماهنگی آمریکایی ها و فردوست زمینه جابه جای قدرت را مهیا کردند
ـ ثابتی درباره مقدم مطلبی به شرح زیر به من گفته اند: ” سپهبد ناصرمقدم در فروردین ماه سال ۱۳۵۷، به دعوت رئیس اداره دوم ارتش آمریکا زمانی که رئیس اداره ستاد شاهنشاهی بود، به آمریکا سفر کرد و پس از بازگشت اعمال و رفتار او کاملا تغییر پیدا کرد.”
ـ انگلیس و آمریکا هر دو تصور می کردند مهندس بازرگان همه کاره می شود و بازرگان و جبهه ملی حکومت را اداره خواهند کرد. سپهبد ناصر مقدم هم در آن مسیر حرکت می کرد.
ـ سپهبد ناصرمقدم را از دادگاه خواسته بود که یک جلسه سری برای محاکمه او بگذارند تا از خدماتش به انقلاب سخن بگوید. ولی خلخالی و سایر اخوندها که وی را با مهندس بازرگان و جبهه ملی مرتبط می دانستند مهلت ندادند که مقدم بتواند از آیت الله خمینی دستور عدم اعدام خود را دریافت کند.
ـ با آمدن تیمسار سپهبد مقدم به ساواک، در واقع کار ساواک را مختل کرد و این دستگاه با اهمیت را تا انحلال پیش برد. تمام مدیران کل و تمام روسای ساواک ها و روسای ادارات مهم را عوض کرد در صورتی که همه آنان دارای سال ها تجربه و به اوضاع مملکت و ماموریت خود به نحو شایسته وارد بودند.
ب ـ حزب توده با چه نقشیه ای خود را به خمینی نزدیک کرده بود
ـ دکترین حزب توده و در اصل دستگاه اطلاعاتی شوروی این بود که با وارد کردن فشار زیاد، به وسیله جمهوری اسلامی به مردم، زمانی می رسد که مردم شورش خواهند کرد در آن زمان ضرورت دارد که یک حزب سیاسی وجود داشته باشد. پس چه حزبی بهتر و با سابقه تر از حزب توده، مردم به اجبار به طرف حزب توده روی خواهند آورد. اما با این خیالات باطل با دستگیری سران حزب توده با مدارک کامل که از انها به دست امده بود، نقش انها برآب شد. این اقدام به جا، به دست توانای افسران عملیاتی ضدجاسوسی زمان پادشاهی انجام گرفت.
پ ـ ضدجاسوسی بجامانده از ساواک، اجازه نفوذ گروه های فلسطینی در خوزستان ایران را گرفت.
ـ یاسرعرفات در سفر به خوزستان با سران جبهه التحریر خوزستان که یک گروه مارکسیستی تحت عنوان ناسیونالیست عرب بود دیدار کرد. این گروه ها مورد حمایت صدام حسین بودند.
ـ وزیر دفاع دولت موقت، مصطفی چمران و دریادار مدنی فرمانده نیروی دریایی و استاندار خوزستان به این ندای افسران ضدجاسوسی توجه عاقلانه کردند و جلوی باز کردن کنسولگری فلسطین در خوزستان را گرفتند.
ت ـ ضدجاسوسی ساواک، با بازداشت محمدرضا سعادتی، اولین پرونده را برعلیه مجاهدین بعد از انقلاب تشکیل داد و ارتباط انها با شوروی را افشا کرد.
ـ پس از فروپاشی ساواک، شوروی ها به تصور اینکه ساواک به کلی از بین رفته است در مکالمات تلفنی خود دیگر مانند گذشته رعایت احتیاط را نمی کردند.
ـ در واقع آتش مبارزات بین اسلامی ها و تمام احزاب و گروه های چپ را، با بازداشت محمدرضا سعادتی، از رهبران سازمان مجاهدین خلق در هنگام ملاقات با دبیر اول سفارت شوروی ـ عضو شناخته شده کی جی بی ـ را روشن کردیم که نتیجه اش به قلع و قمع احزاب و گروه های چپ منجر شد که سازمان دهندگان انقلاب علیه پادشاه مظلوم و از بین رفتن انسان های فرهیخته و مشروطیت و آرامش در ایران بودند.
ث ـ اشتباهات نظام پادشاهی در تضعیف ساواک به ضررش تمام شد
ـ در شرایط ناگوار در کشور، مشاوران پادشاه به جای این که توصیه کنند از ساواک پشتیبانی بیشتری به عمل آورند تا جلوی اغتشاشات را بگیرد، پیشنهاد انحلال چنین سازمان مهمی را می دهند.
ـ هنگامی که آقای مهندس شریف امامی به غلط به نخست وزیری رسید، چند تن از سناتورها و نمایندگان مجلس را تحریک کرد تا سخنرانی زننده و محرک علیه ساواک انجام دهند که به طور زنده از تلوزیون ملی ایران پخش می شد. در این سخنرانی ها آنها علیه ساواک صحبت و تقریبا در مورد همه پیشامدهای ناگوار آن روز، ساواک را مسوول دانستند و از همان روز بعضی از نمایندگان مجلس مانند بنی احمد علیه ساواک آغاز بدگویی کردند. نه تنها تمام مطبوعات این سخنرانی ها را منعکس می کردند، تلوزیون ملی ایران هم به طور زنده همه این سخنرانی ها را برای عموم ملت ایران پخش می کرد.
ج ـ چرا افسران و درجه داران و سربازان در دفاع از رژیم سست شدند؟.
ـ در سال های آخرعمر رژیم پادشاهی، اکثرافسران و درجه داران و تمام سربازان ریشه روستایی داشتند. زیرا به خاطر وضعیت خوب اقتصادی در فعالیت های تجارت ازاد و تشکیل شرکت های بازرگانی و شرکت های دیگر، فرزندان دولتمردان و افراد رده بالای شهرها حاضر نبودند به دبیرستان نظام یا دانشکده افسری بروند. بنابراین، بیشتر دیپلمه های روستانشین که اکثرا دارای انگیزه مذهبی و در خانواده ای مذهبی رشد و نمو کرده بودند و بیشتر آن ها به دانشکده افسری، دبیرستان نظام و آموزشگاه های درجه داری ارتش می رفتند و سربازان هم اکثرا از روستاها بودند که ریشه مذهبی داشتند. با آوردن آنها به خیابان های شهرهای بزرگ و کوچک و مشاهده بی تفاوتی از طرف فرماندهان که دستور می دادند تا به طرف مردم تیراندازی نکنید و با توجه به این که شعارهای مردم شورشی اکثرا علیه پادشاه بود. در حالی که در پادگان ها هر روز صبح همه سربازان و درجه داران در هنگام اجرای مراسم دعا، شاه را در یک جایگاه مقدسی قرار می دادند، ولی با شنیدن شعارهای اعتراض آمیز نسبت به پادشاه و خانواده پهلوی به تدریج دودلی در باطن این افسران و سربازان هویدا و گسترش یافت.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.