جنگ برای بقاء یا توسعه؟

شکی در این نیست که وضعیت اقتصادی حکومت ایران در بدترین حالت ممکن از روی کار آمدن این حکومت قرار دارد، با این حال برخی در درون حکومت ایران از برنامه‌ریزی برای توسعه دم می‌زنند!

ناکارآمدی اقتصادی مانند دیگر پهنه‌های اداره امور کشور از دستاوردهای شوم حکومت ولایت فقیه برای ایران و ایرانی بوده است.

محمد قاسمی، اقتصاددان حکومتی و رئیس مرکز پژوهش‌های اتاق ایران در گفتگویی با روزنامه هم میهن در روز سه‌شنبه ۱۳ دی ۱۴۰۱ بر روی این واقعیت، انگشت صحه گذاشته است که دیگر نمی‌‌توان انتظار داشت که از فرایندی که به ویژه برنامه‌‌های بعد از انقلاب بر مبنای آن تهیه شده است یک برنامه که در اداره و توسعه کشور تاثیر داشته باشد استخراج شود.

حکومت حمایت اجتماعی و مردمی ندارد

قاسمی برنامه‌ریزی برای کشور و بالاخص برنامه‌ریزی طولانی‌‌مدت و دارای چشم انداز را مشروط به دو مولفه‌ی روابط و محیط آرام بین‌المللی و حمایت مردمی مشروط می‌داند که ناگفته پیداست که حکومت ولایت فقیه از هیچ کدام یک از این دو مولفه برخوردار نیست.

قاسمی برخی دیگر از عوامل تاثیرگذار برای سرمایه‌گذاری و مقدم بر آن برنامه‌ریزی برای توسعه را نداشتن سرمایه اجتماعی، نداشتن بودجه، نداشتن امنیت ملی به واسطه اخلال‌گری‌های حکومت ولایت فقیه در سطح منطقه‌یی و جهانی، عدم دسترسی به تکنولوژی بین‌المللی، باز هم به دلیل پرونده‌‌های مناقشه‌برانگیز هسته‌یی و موشکی و… می‌داند.

قاسمی با برشمردن این مولفه‌‌ها و در پاسخ به این سوال که آیا توسعه مسئله اولویت‌دار کشور نیست اعلام می‌دارد که در حال حاضر توسعه کشور عملا نسبت به امنیت و بقاء تبدیل به موضوعی فرعی شده است.

از این رو وقتی توسعه کشور در دستور حکومت قرار ندارد موضوعاتی اجتماعی و اقتصادی مانند طرح‌های نیمه‌ تمام عمرانی، حجم تعهدات دولت‌‌های حکومت ولایت فقیه به اقشار مختلف جامعه مانند معلمان، بازنشستگان و…، اصلاح نظام بانکی و پولی کشور و بسیاری موارد مشابه عملا به محاق رفته و باعث انباشت نارضایتی در میان توده‌های اجتماعی می‌شود.

این معضلات اقتصادی و اجتماعی که چند مورد آن فوقا برشمرده شد به اضافه بسیار موارد دیگر، قاسمی را بر آن وادار کرده تا در مصاحبه خود اعلام دارد که «این قدر از این مسائل وجود دارد که شاید بتوان اسمش را گذاشت مصائب. یعنی دیگر از جنبه مسئله عبور کرده است»! [فاجعه اقتصادی حتمی است،چه باید کرد؟!]

نبود اقتصاد خوب در فقدان نظام سیاسی مطلوب در ایران

قاسمی در ادامه دلیل این مصائب را این گونه می‌بیند که «سیاست‌مداران، نظام اداری کشور را به اسارت درآورده‌اند» و در ادامه می‌افزاید باید نظام بوروکراسی و اداری را از اسارت سیاست‌مداران نجات دهید» و کشور به سمت شایسته‌سالاری حرکت کند.

قاسمی به درستی اقتصاد خوب و قدرتمند را بدون داشتن یک نظام سیاسی خوب، یک نظام حقوقی خوب و نظام اداری خوب و روابط بین‌المللی خوب و متعادل غیرممکن می‌داند،‌ امری که به دلیل بی‌کفایتی سیستم و نوع حاکمیت ولایت فقیه اصلا و ابدا منصه ظهور پیدا نکرده و نخواهد کرد و تلاش برای آن تنها به آب در هاون کوبیدن می‌ماند.

از دیگر ایرادهایی که قاسمی به سیستم ولایت فقیه می‌گیرد فقدان تربیت افراد مجرب و کارآزموده و تحصیل‌کرده و مدیر است که بتوانند سهم جدی و اصلی را در پیشبرد توسعه کشور ایفاء کنند.

موضوعی دیگر که قاسمی به عنوان یک اشکال اساسی بدان در توسعه کشور اشاره می‌کند عدم استفاده از نیروی انسانی آحاد مردم ایران و تک به تک شهروندان ایرانی است که در این زمینه نیز کارنامه حکومت ولایت فقیه، تنها پر از سیاهی و نمره منفی است.

قاسمی دوره حکمرانی ولایت فقیه را دوره‌یی می‌خواند که در آینده قضاوت‌های تلخی درباره آن خواهد شد و نسل‌های آینده کشور حاکمان و سیاست‌گذاران فعلی را نخواهند بخشید.

برنامه توسعه کشور در همان لحظه تولد، مرده به دنیا می‌آید

بدین ترتیب قاسمی از سخنان مشروح خود نتیجه می‌گیرد که در همان لحظه‌یی که برنامه توسعه کشور دارد نوشته می‌شود برنامه مرده به دنیا می‌آید و اساسا برنامه‌یی جدی نیست!

قاسمی در ادامه سخنان خود درباره وضعیت برنامه‌ریزی برای کشور می‌افزاید به تعبیر من کشور سر در گم شده است مثل شخصی است که گم می‌شود و نمی‌داند که الان باید از این طرف برود یا از آن طرف!

قاسمی در ادامه می‌افزاید اکنون توان تولیدی کشور تحلیل رفته، کشور از جریان‌های اصلی تجارت بین‌المللی جدا شده، از جریان‌های اصلی تکنولوژی هکذا، از جریان‌های مالی جهانی نیز همین طور.

قطع یقین اعترافات قاسمی نوک کوه یخ عظیمی است که بدان‌ها اشاره می‌کند چیزی که بخش عمده کوه یخ زیر آب، یعنی وضعیت وخیم اقتصادی کشور را بیش از همه مردم کشور به صورت لحظه مردم در زندگی خود تجربه می‌کنند.

و باز هم به قطع یقین می‌توان گفت حکومت ولایت فقیه امتحان خود را در این زمینه پس داده است و اگر توان، اراده و قدرتی در حاکمیت ولایت فقیه بود که بخواهد در اصلاح امور و بهبود وضعیت و توسعه کشور گامی بردارد تا کنون باید برمی‌داشت.

النتیجه می‌توان این واقعیت را مطرح ساخت که تا زمانی که حاکمیت ولایت فقیه بر سر کار است، نه تنها توسعه‌یی در کار نخواهد بود بلکه مسئله برای حکومت‌گران فقط بقاء خودشان به هر قیمت خواهد بود؛ امری که مردم ایران نیز به درستی آن را دریافته‌اند و چندین ماه است که دارند می‌کوشند تا اصل ماجرا یعنی تغییر در حاکمیت سیاسی را در ایران رقم بزنند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)