در مطلب درباره کیستی‌ام گفتم، اشاره کردم- به طوری کلی- که از وضعیت بود و نبود موجودیت ایران و هر کشور و ملیتی دیگر من احساس منفعت شخصی نمی‌کنم!، اینجا هم یک نکته اضافه کنم که، شرایط فعلی و به احتمال زیاد آینده  شخصی و زندگی‌ام طوری است، اگر اندکی به منافع شخصی‌ام ترجیح می‌دادم بر منافع اکثریت و ملی مردم ایران، احتمال قریب به یقین، بهترین گزینه از دید منافع و زندگی شخصی‌ام، سکوت است و بی‌تفاوت نشان به وقایع اخیر و به طور کل سرنوشت ایران و مردمش!

این حقیقتی است هر روز بیشتر در زندگی شخصی ام نمودار می‌شود که هر آنچه در حال رخ‌دادن است درباره حکومت آخوندیستی و مافیایی ج.ا و آلترناتیوهای قابل تصور- به احتمال زیاد- هیچ کدام از این موارد موجود و احتمالی آینده، نفع شخصی خاص و مهمی برای من ندارد و احتمالا همه گزینه‌ها تا حدی هم به زیانم خواهد شد!

با این وجود، آنچه مرا وادار به واکنش و اظهار نظر کرد، هشدار و نیروی از وجدان درونی و احساس و عقلانیتی بود که در مطلب کیستی‌ام مقداری درباره اش گفتم.

صلح حقّیان: من کیستم؟ از چرایی کوروش بت‌شکنانه تا آغازیدن صلح حقیان؟

 

رفرنس دادن و نام بردن از اشخاص شیوه این نوع مطلب نوشتمنم نیست، شیوه کار ارائه مطلب بیشتر بر اساس بدیهیات است، رفرنس‌ها در بانک‌های اطلاعاتی موجود فضای است و قابل دسترس. کلیدواژگانی که من استافده می‌کنم با قابلیت جستجو سریع اینترنتی است و در عرض چند لحظه و یا چند دقیقه به رفرنس‌های متعدد دسترسی دارد، کار عمده من مبتنی بر شواهد پرشمار و بدیهی است، تعاریفم از کلمات ویژه و کلیدواژگان بر اساس آن غلاف عقلانی است بر احساسات و دیگر دوستی جهان‌روایی نیک‌خواهانه که در مطلب کیستی‌ام مقداری بازگو کردم، مثلا:

بارها گفتم، کسی دارد می‌گوید آلترناتیو خوب و بهتری فعلا برای وضعیت موود ایران قابل تصور نیست با این شرایط فعلی، تنها گزینه‌های الف- بدترین (حفظ حاکمیت ج.ا با شرایط کمابیش موجود فعلی اش)، ب- بدتر (با توجه به شرایط فعلی براندازی همراه تجزیه و جنگ داخلی احتمالا ده‌ها ساله و نابودی زیرساخت‌های راهبردی دفاعی و اقتصادی ایران و…)، ج- بد (استمرار جنبش اعتراضی که در نهایت منتهی به رستاخیز ملی+همراهی عمده نیروهای مسلح) است.
درباره این گزینه‌ها توضیحات بسیار مطالب قبلی داده ام، هر کسی مایل است آنها مطالعه فرماید.

درباره حقوق بشر، قطعا بایست ملاک و معیارهایی باشد، جدا زا بحث بدیهات، یکی از ملاک‌های حداقلی و نسبتا جهان‌روایی، اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل است، این قطعا به این معنی ینست این اعلامیه هیچ نقص یا کمبود ندارد، اما واقعیت است در این جهان پرتناقض و تعارض منافع شخصی و ملی کشورها، با کلی بحث‌های احقوقی و تلاش‌های مصالحه و مفاهمه توانستند به این اعلامیه کشور-ملت‌ها برسند.

درباره کشور-ملت، از نظر تئوری و عرف نرمال بین المللی، کشور محدود شناخته شده مرزهای جغرافیای سیاسی است که توسط تقریبا همه کشورها جهان بویژه سازمان ملل و نهادهای مشابه حقوقی شناخته شده باشد.
ملت، نیز به اتباع کشورهای یاد شده می‌گویند، ملت یا معادل همه شهروندان دارای شناسنامه و یا کارت ملی یک کشور، تشکیل دهنده ملت آن کشور هستند. همین حداقل‌ها، کافی است باری اینکه ملت بگوییم، پس هر گونه تلقی غیر از این ناسازگار عرف و حقوق بین المللی است و موجب اغتشاش و هرج و مرج و نابودی هر چیزی می‌شود که بخواهیم نتیجه مثبت از مفهوم ملیت بگیریم، اینکه افراد و گروههای قوم‌گرا یا فرقه‌های عقیدتی، بخشی از مردم شهروند و تابعه یک کشور را جدا کرده بر اساس چند پارامتر منفعت‌طلبانه شخصی یا گروهی و اقلیتی تحمیل بر اکثریت و زیان کلیت یک کشور کند تحت عنوان ملیت قابل قبول نیست. اینکه بگویند فارسی‌زبان یک ملیت هستند اشتباه است، چرا که در کشورهای افغانستان و تاجیکستان و از جمله ازبکستان و غیره، میلیون‌ها تن فارسیزبان هستند، این دلیل نمیشود بگوییم ملت افغانستان یا تاجیکستان یک ملت فارسی‌زبان هستند به این معنی که باید ضمیه خاک ایران بشند به صرف اینکه در ایران اکثریت مردمش به نوعی فارسی‌زبان تلقی میشوند و ملتی بنام فارسی‌زبان یا فارس داریم! به همین شیوه سایر ملت‌انگاری قومی دیگر.

اگر سایر پارمترهای فرعی طرح می‌شود در تعریف ملیت، صرفا اضافاتی برای تقویت و ایجاد همبستگی بیشتر است، مفاهیمی چون تاریخچه و سوابق تمدنی و فرهنگی و غیره، همگی فرعیات بر تقویت موجودیت ملیت هستند و اصلا ملاک اصلی ملیت از  نظر عرف حقوق بین المللی و جهان‎روایی نیستند، اینها دیگر از بدیهیات جهان‌شمول است.

البته اشکالات مهمی در نام‌گذاری کشورهای جهان بویژه در خوزه پیرامونی ایران است، که از ماحصل امپرالیسم اروپاییان بوده است، اروپاییانی مانند بریتانیا و روسیه و شوروی، اقدام با برساختن کشورهایی با نام‌های قومی و یا گروه زبانی کردند، مثلا پسوند فارسی “ستان” با نام یک قوم و یا گروه زبانی بر روی یک کشور با تکثر قومی و زبانی کردند! امروزه این اشتباه احتمالا عمدی و فتنه برانگیز، عامل مشکلات ژئوپلتیکی و جنگ افروزانه و ضد دوستی و حسن همجواری کشورهای منطقه پیرامون ایران شده است.
و برای خود این کشورها و حکومت‌هیشان زمینه مشکلات خطرناک در حد خطر نقض تمامیت ارضی‌شان است، قطعا اگر اندکی تعقل و مصلحت و نیک‌خواهی ملی-کشوری در این کشورها باشد، یکی از اولین اولویت‌های مهم سیاستی آنها تغییر نام کشورشان به نام برازنده و اتحاد برانگیزتر است، حتی شده اسم پایتخت کشورشان برای تمام کشور بگذارند، این شیوه نام‌گذاری برای کشورهای تازه تاسیس یک شیوه خوب بوده است و کمترین مشکل دارد، مانند: پاناما، کویت، مکزیکو، تونس و…

مشکلاتی که وجود دارد، نفع کلیت این مصالحات و توافقات و حقوق بین الملی نمی‌شود، اینها حداقل‌های دستاورد بشریت است برای جهانی بهتر شدن، بعد آن همه فجایع تاریخی از جمله جنگ‌های جهانی اول و دوم، اینکه حکومت ج.ا و هر حکومت مسلط بر کشوری همزمان بخواهد سود ببرد از موازین حقوقی نهادهای همچون سازمان ملل و اما بخشی که به نفعش نیست نپذیرد، نقض غرض است، قطعا این نهادها بی‌نقص نیستند و داری کمبودها و اشکالاتی هستند، اما دلیل نمیشود رفتار دوگانه داشت، وقتی کشوری به نام اسرائیل به هر طریقی و به هر دلیلی و هر نوع حکومتی عضو رسمی سازمان ملل است، نمی‌تواند آن کشور گفت وجود ندارد و خواهان نابودی اش بود، حکومت ج.ا نمی‌تواند عضو سازمان ملل باشد و رسما و علنا خواهان نابودی یکی از اعضای نهادی باشد که متعهد به قوانینش است، آن هم یکی باز بدیهی‌ترین آن یعنی رسمیت موجودیت اعضایش، عضوگیری سازمان ملل از طریق مجمع عمومی و تایید شورای امنیت سازمان ملل است تا جایی که می‌دانم، این سازوکار سازمان ملل است، اگر حکومت ج.ا و هر حکومت کشوری قبول ندارد این سازوکار را باید از آن نهاد رسما بیرون بیاید. همین درباره اسرائیل و سایر کشورها هم صادق است، اگر اسرائیل و بسیاری از کشورها، بارها قوانین سازمان نقض و یا نادیده گرفته اند غیر قابل قبول است، این پارادوکس آسیب زیادی به کارآیی سازمان ملل و خطر اغتشاش و توحش ضد بشری جهان را هر روز تهدید می‌کند!
اما طبق روال این ۴۳ سال، حکومت آخوندیستی و مافیایی ج.ا همیشه تقریبا همه موارد داخلی و خارجی ایران، به نفع حکومتی و ایدئولوژیکش و نه لزوما منافع ملی ایران در نظر و ترجیحش قرار داده است.
بدتر اینکه در عمل هم، هم خود حکومت و بیشتر منافع ملی و ملت و مردم ایران زیان و خسارات سنگین و بسیاری غیر قبال جبران خورده است.

اما گزینه‌های اسرائیل و ایران، از دید کسی که دنبال منافع ملی است، قطعا ترجیح و اولویت منافع ملی و اکثریت مردم و ملت ایران است، این همان مشکل ایدئولوژیک آخوندیست‌ها و هودارانش است، آنها در نهایت اگر انتخاب بین منافع ملی ایران و ایدئولوژی آخوندیستی‌شان باشد، ایدئولوژی ترجیح می‌دهند و همان از بزرگترین باگ‌ها و ضعف‌های حکمرانی ج.ا است و همیشه هم خودش و هم بیشتر ایران زیان دیده است.
برای ههین وقتی من نوعی در اوضاع فعلی آلترناتیوها می‌نگرم، ترجیح می‌دهم ج باشد و اما ب و مهتر الف نباشد! طرح پلان ج به همین دلیل است، وگرنه بر امثالهم  واضح است خطر یک حکومت نظامی و افزایش قدرت باندهای مافیای سیاسی-اقتصادی نظامیان وجود دارد، اما وقتی می‌بینیم آلترناتیو خوب بهتر در دسترسی نیست، شانس بودن ایران و دست یافتن احتمالی به حکومت ترجیح و نه آرمانی که تحت عنوان کلی “سکولار دمکراسی” یاد شده بنا بر تعریف و تلقی خودم از سکولاری و دمکراسی.
اما قطعا از نظر عقلانی، حکومت سکولار دمکراسی بدون نقص و کمبود و اشکال نیست، قطعا این هم یک راه حل موقت است، اما فعلا سیستم کم ریسک‌تر و با کارآیی و تاریخ امتحان پس داده بهتر از این در دسترش بشر نیست!

جنگ اباطیل: نه عجله براندازی، پلان ج (کودتای ملی)، نه تجزیه و جنگ داخلی، نه استمرار دیکتاتور آخوندیسم، نه خشونت، نه تسلیم، و بلکه فعالیت دفاع مشروع در برابر خشونت ج.ا برای رستاخیزی همزمان نیروهای مسلح و مردم

آرمانیۀ نوین براندازی حاکمیت آخوندی (ج.ا.) بر ایران/ رستاخیز ملی به یاری نیروهای مسلح

 

چندین بار، در تاریخ بویژه در تاریخ معاصر و نزدیک به معاصر یعنی تقریبا در این پانصد سال اخیر، همه سیستم‌های حکومتی احتمالی که توانستنده اند چیزی ارائه بدهند، بشریت امتحان کرده اند، انواع به ظاهر نوین و مدرنیزه و یا با برداشت جدید از حکومت سنتی دینی-مذهبی نیز چندین بار تجربه شد و با نتایج فاجعه آمیز و پر از ظلم و فساد و جنایتش بر همگان آشکار شده است و یک ایده شکست خورده و مردود است.

یکی از دلایل اصلی موفقیت نسبی “سکولار دمکراسی” و ترجیح آن بر سایر انواع حکومت‌ها، پذیرفتن اصل تغییر است، تجربه بشری نشان داده، تنها اصلی در جهان می‌تواند غیر قابل تغییر باشد، اصل تغییرپذیری همه چیز است اگر حد پذیرش بدیهیات عقلی جمعی بشریت باشد و حکومت‌های ایدئولوژیک بویژه زا نوع دینی-مذهبی اش ماهیتا با این اصل در تضاد هستند و برای همین شدیدترین مشکلات و منجر به انقلاب به همین نوع حکومت‌ها می‌رسد در حالی کشورهای دارای حکومت یا رژیم دمکراسی سکولار، تقریبا اغلب مشکلاتشان به نوعی رفع و رجوع می‌کنند با کمترین میزان خشونت و زیان، اغلب هم از راه رفراندوم و رأی‌گیری و تغییر و اصلاح قوانین اساسی یا عادی، و کار به انقلاب و عواقب زیان‌بارش منجر نمی‌‌کشد.

باز البته که، دائما بنا بر اصل تغییرپذیری رو به تعالی، این نوع رژیم حکومتی موسوم به سکولار دمکراسی، اصلاخ و ارتقاء باید یابد.

برای روشن اندیشی درباره سری مطالب جنگ های اباطیلی بایگانی را مرور کنید

https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/korooshbotshekane

نمونه دیگر نوشتارهای مشابه

https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/botshekan

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)