علی صدارت: خطر حمله خارجی به ایران، ۶۲ برابر کاهش یافت!؟

جنگ روانی قدرت‌ها علیه مردم، مادر همه جنگ‌ها است، ولی تنها جنگی است که ما مردم در آن توانایی و وسایل دفاع پیروزمندانه از خود را دارا هستیم.

تلاش ژنرال‌های جنگ روانی قدرت‌ها (قدرت‌های دولتی و غیردولتی، داخلی و خارجی، غربی و شرقی) بر این بود که افکار عمومی را متقاعد کنند که:

…این درست که اینها بد هستند، ولی اگر این رژیم برود، کشور از هم می‌پاشد و قشون خارجی به ایران حمله می‌کند…

گفته‌ایم، و می‌گوییم، و خواهیم گفت:

هر یک روزی که عمر رژیم ولایت مطلقه بیشتر شده است، خطر سوریه‌ای شدن، و خطر افغانستانی شدن، و خطر لیبیایی شدن، و خطر اوکراینی شدن ایران، و خطر… و خطرهای دیگری، بسیار بیشتر شده است.

در رابطه با داخل کشور:

هر یک روزی که به عمر این رژیم اضافه شده است، به علت ریزش‌های بیشتر از مشروعیت مردمی، نیاز رژیم به خشونت و خشونت‌گستری در ایران، در منطقه، و در دنیا بیشتر شده است. 

مشروعیتی که رژیم با دروغ و انواع تزویرها، از جمله با کشاندن مردم به حوزههای «رای‌گیری»، ادعای آن را داشت، کاهشی تصاعدی و شتاب‌گیر داشته است. سکوت و انفعال مردم در مقابل فسادها و تجاوزها به حقوق، باعث شد که قدرت‌ها به افکار عمومی بباورانند که همه مردم ایران، خود از جنس خمینی و خامنه‌ای و شرکا، و خواهان ادامه حاکمیت رژیم ولایت مطلقه هستند. 

از یک طرف، بسیاری از ایرانیانِ قلیلی که به هر دلیلی به رژیم واقعا باورمند بودند، با مشاهده شرایط فاجعه‌آمیز در میهن، از رژیم بریده‌اند. 

تحلیل اصول‌گراها در رابطه با باور به قدرت داخلی و حل معضلات کشور از طریق پافشاری بر اصول (اصولی که هیچ‌گاه شفاف  و واضح نشد که کدام‌ها هستند، و از روزی به روز دیگر نه تنها تغییر می‌کردند، بلکه چه بسا که عکس معانی و اصولی قبلی را پیدا می‌کردند)، خطای فاحشی بود که بیش از چهار دهه باعث ادامه عمر این رژیم شده است. 

حنای «اصول‌گراها» دیگر رنگی ندارد!

از طرف دیگر، بسیاری از ایرانیانِ کثیری که به هر دلیلی، از جمله به علت ترس و اضطراب، و یا حتی به علت باور به مواضع و نظرات مبتنی بر اصلاح‌پذیریِ این رژیمِ اصلاح‌ناپذیر، از اصلاح‌طلبان حمایت و دنباله‌روی کردند، به راه و روش غلط خود پی برده‌اند. آن‌ها که با خود و با دیگران صریح و بی‌پرده و روراست بوده‌اند، به آن اعتراف کرده‌اند تا بدین ترتیب دین خود را به وطن و به هم‌وطنان ادا کرده باشند. بسیاری از اصلاح‌‌طلبان دانه درشتی که در اتاق‌های فکر برای اصلاحات، جبهه‌های جنگ روانی علیه ملت را مدیریت می‌کردند، خود به شکست پروژه اصلاح‌طلبی اعتراف کرده‌اند.

در یکی دو «انتخابات» گذشته مردم رشید ایران، از زندانی کردن خود در زندان‌های بد و بدتر، سر باززدند و جنبش خودجوش و فعال تحریم «انتخابات»، پیوسته فراگیرتر شد. علی‌رغم تلاش فراوان اتاق فکرهای امنیتی و اطلاعاتی و اصلاح‌طلبی، کار به جایی رسید که بسیاری از ایرانیان، نه فقط حوزه‌های رای‌گیری، بلکه خیابان‌ها را هم در روزهای «انتخاباتِ» اخیر نسبتا خالی گذاشتند. نابخردی کسانی مانند قالیباف جالب است، که شخصی مانند ایشان و در شرایط مانند شرایط امروز، از ناچاری و استئصال، و در واقع از بی‌چارگی، خواهان اصلاحات شده است!

تحلیل اصلاح‌طلب‌ها در رابطه با مراجعه به قدرت داخلی و حل معضلات کشور از طریق اصلاحات (اصلاحاتی که هیچ‌گاه شفاف  و واضح نشد که کدام‌ها هستند، و از روزی به روز دیگر نه تنها تغییر می‌کردند، بلکه چه بسا که عکس معانی و اصلاحات قبلی را پیدا می‌کردند) خطای فاحشی بود که بیش از دو دهه باعث طولانی‌تر شدن عمر این رژیم شده است. 

حنای «اصلاح‌طلب‌ها» دیگر رنگی ندارد!

ایرانیان با شعارهای پرشعور خود، چه خوش گفته و می‌گویند:

«اصلاح‌طلب، اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا!»

در رابطه با داخل و، خارج کشور:

از سوی دیگر، بسیاری از ایرانیان قلیلی که (به علت عدم اعتماد به نفس فردی و عدم اعتماد به نفس ملی) هنوز به ضریح کاخ سفید و سایر امام‌زاده‌های قدرت‌های خارجی دخیل بسته بودند، از این روی‌کرد خطرناک خود، روی برگردانده‌اند. این انزجار افزاینده ایرانیان از افراد و تشکیلاتی که به هر شکل و ماهیت و کمیت و کیفیتی، با دریوزگی سر به آستان قدرت‌های خارجی می‌سایند، در سال‌های اخیر، بیش از پیش نمایان شده است. تاریخ معاصر ایران، به نتایج سرسپردگی و وابستگی به قدرت‌های دولتی و غیردولتی شرق و غرب جهان، به صورت یک زخم عمیق التیام نایافتنی می‌نگرد. بر خلاف سال‌ها پیش، امروزه در عصر انقلاب داده‌ورزی، دلایل این واقعیت هویدا هستند. 

از جمله دلایلی امروزه که حمله خارجی به ایران نامحتمل‌تر شده است، مشاهده نتایجِ عملیِ زیان‌بارِ تجربه‌ی این روش فاجعه‌بار در افغانستان (بیست سال شکست غرب و به‌خصوص امریکا، و نیز افغان‌های دست‌نشانده غرب و عناصر خودفروخته و وابسته افغان) و عراق، و لیبی، و سوریه، و… و حالا اوکراین، و… است. 

تحلیل «اپوزیسیون» در رابطه با مراجعه به قدرت‌های خارجی (دولتی و غیردولتی، غربی و شرقی)، و حل معضلات کشور از طریق قدرت‌های خارجی، و یا با گدایی کردن مشروعیت از آن‌ها، زیاده‌غلطی بود که در بهترین وجه، آزمودنِ آزموده‌ها و خطاهای گذشته بود. افسوس از اینکه شاهد بوده‌ایم، افرادی به علت ناباوری به توانایی‌های خود و نشناختن توانایی‌های مردم ایران، زیر پرچم وابستگان به قدرت‌ها سینه‌زنی کرده‌اند، و به این علت توسط ایرانیان طرد و منزوی شده‌اند. امیدواریم این هموطنان، قبل از اینکه  خود، خویشتن را بدین ترتیب به مهرههای سوخته‌ای مبدل کنند، به قدرت‌ها پشت کنند و به دامان باز مردم استقلال‌طلب ایران بازگردند.

دعوت از اجنبی برای حمله قشون خارجی و تجاوز به مام وطن‌مان که هیچ، بلکه از طریق تشکیل هر گونه «کنگره»‌ با حمایت انیرانیان (مانند آنچه در مورد لیبی و سوریه و عراق و… انجام شد)، و یا انواع شوراهای مدیریت گذار با حسن نظر سرویس‌های اطلاعاتی-امنیتی و یا کمک‌های خارجیان و با شرکت و همکاری عناصر تجزیه‌طلب [که زیر فشار افکار عمومی (و به‌خصوص افکار عمومی هم‌وطنان کورد)  ابتدا «جدایی‌طلب» شدند، و حالا شده‌اند فدرالیست (و یا هر اسم دیگری که با تزویر فردا مجبور خواهند شد برای تکه پاره کردن ایران انتخاب کنند!)]، و یا حتی گرفتن انواع کمک‌ها مالی و غیرمالی و لجستیکی و رانت رسانه‌ای، و… از جانب اجنبیان، یک غلطِ زیادی و واضحی بود که کرده شد.

ایرانیان با شعارهای پرشعور خود، چه خوش گفته و می‌گویند:

«پشت به قدرت، روی به ملت»

پشت به همه قدرت‌ها: داخلی و خارجی، دولتی و غیردولتی، غربی و شرقی!

روی به ملت، اتحاد و هم‌سویی و هم‌کاری با کانون مشترک حقوق. چرا که این حقوق همه‌مکانی، و همه‌زمانی،  و همه‌کسانی هستند. بدون هیچ تبعیضی همه‌کسانی هستند!

در رابطه با خارج کشور:

از سویی دیگر، بسیاری از مردم منطقه، و کثیری از مردم دنیا هم، به علت حقوقی بودن، و در نتیجه‌ی آن به دلیل خشونت‌زدا بودن جنبش خودجوش شصت و دو روزه شهریور ۱۴۰۱، و شکوفاتر شدن بهار انقلاب ایران، پشت به قدرت و روی به ملت کرده‌اند. 

افکار عمومی منطقه و دنیا:

افکار عمومی منطقه و دنیا، اولا پشت به قدرت داخلی در ایران کرده‌اند!

افکار عمومی منطقه و دنیا، اولا پشت به قدرت داخلی در ایران کرده‌اند، زیرا به علت هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش در ایران، افکار عمومی دنیا، اکنون دیگر ما ایرانیان را از جنس خمینی و خامنه‌ای و رئیسی و روحانی و احمدی‌نژاد و… نمی‌پندارند. تلاش تبلیغات جنگ روانی قدرت‌ها این بود که در افکار عمومی، مردم ایران را پذیرا، و یا حتی طرفدار رژیم ولایت مطلقه بنمایانند. گرچه دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی می‌دانستند که واقعیت امر، درست مخالف آن است، ولی این واقعیت باید از چشم شهروندان آن کشورها، مخفی می‌ماند.  آن چه که لازمه، و بلکه پیش‌نیاز خشونت‌گستری و جنگ‌طلبی و هرگونه تجاوز فیزیکی به ایران است، پذیرش و رضایت افکار عمومی دنیا، و منطقه، و نیز افکار عمومی مردم ایران است.

افکار عمومی منطقه و دنیا، پشت به قدرت داخلیِ در ایران کرده‌اند و حتی راه حل بحران اتمی و قرارداد وین را نه با مذاکره و مصالحه با رژیم ولایت مطلقه، که در مراجعه به ملت ایران می‌دانند. چرا که حقیقت این است که مشکل اصلی در رابطه به بحران اتمی، واقعا مابین رژیم ولایت مطلقه و دولت‌های درگیر در قرارداد وین «برجام» نیست، بلکه واقعیت حقیقی حاکی از وجود مشکل، بین رژیم حاکم بر ایران و مردم ایران، و بلکه مردم منطقه، و نیز مردم دنیا است.

افکار عمومی منطقه و دنیا، ثانیا پشت به قدرت داخلی در کشورهای خود کرده‌اند!

افکار عمومی منطقه و دنیا، ثانیا پشت به قدرت داخلی در کشورهای خود کرده‌اند، و درست برعکس زمان تجاوز به افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی، افکار عمومی غرب، از جمله  امریکا و بریتانیا، مخالف تجاوز به میهن ما ایران هستند. 

در مادرشهر سرمایه‌سالاری امریکا، فردی مانند ترامپ با شعار «امریکا اول» آمد، ولی موقع رفتن، مشخص شد که منظورش در واقع «ترامپ اول» بود! زیرا با مستی قدرت، فیلترهایی که چهره واقعی او را مخفی می‌کرد، تا حدی از کار افتادند و واقعیت انگیزههای کنش‌های وی، در عمل ثابت کرد که ضمیرِ نهانِ ترامپ‌ها، واقعا از چه قرار است! این شعار در بن‌مایه‌ی شعور سایر سیاستگذاران امریکا هم به وضوح مشاهده شده و می‌شود. بدین ترتیب، با تشنج و تشتت سیاست‌مداران در انتخابات هفته گذشته کنگره امریکا، غالب پیش‌بینی‌ها به واقعیت در نیامدند، و نیز انتظارات جمهوری‌خواهان برآورده نشد. علی‌رغم این، حتی در زمان حکومت ترامپ، و با وجود فشارهای زیاد اسرائیل و لابی‌های این کشور در امریکا، ترامپ نتوانست به خود اجازه دهد که به میهن ما تجاوز کند. در این ناتوانیِ «بزرگ‌ترین قوای نظامی-امنیتی-اطلاعاتی دنیا» و فرمانده کل آن قوا، افکار عمومی بیشترین نقش را داشته‌اند. 

فرزند ناخلف مادرشهر سرمایه‌سالاریِ امریکا در اروپا، انگلیس است. در بریتانیا احتیاجی به مخزن الاسرار نظامی نیست که ببینیم هر دم از باغ افتضاحات بی‌لیاقتی‌ها و رسوایی‌های بی‌کفایتی‌های «بریتانیای کبیر» بری می‌رسد! بعد از فضاحت تونی بلر که رسما و در علن، به اشتباه بودن سیاست‌های حکومت خو در رابطه با تجاوز به عراق اعتراف کرد و بابت آن‌ها معذرت خواست، شاهد هستیم که کماکان در آن «امپراطوری»  نغزتر از نغزتری می‌رسد: تریزا  می، و بوریس  جانسن، و لیز  تراس، و… یکی پس از دیگری آمدند و رفتند! برای کسانی که به روحیه برتری‌طلبی انگلیسی‌ها آشنایی دارند، باور کردنش آسان نیست که ببیند سال‌ها است که شهردار پایتخت این کشور، یک «رنگین‌پوست» با اصالت هندی، و حالا هم یک «رنگین‌پوست» دیگر باز هم با اصالت هندی، آن هم با آن نحوه‌ی انتخاب شدن، به مقام نخست‌وزیری بریتانیا رسیده است. صرف نظر از اسکاتلند و ایرلند که تمایل خود را در مورد جدا شدن از اتحادیه پادشاهی بریتانیا، پرصداتر از پیش ابراز می‌کنند، شهروندان سایر نقاط بریتانیا هم اصلا تمایلی به دخالت‌های نظامی این کشور، در سایر کشورهای دنیا، به‌خصوص تجاوز به مام وطن ما، ندارند.

فرزند ناخلف مادرشهر سرمایه‌سالاری امریکا در خاورمیانه، اسرائیل است. دولت تئولوژیک اسرائیل (که خود را Jewish State می‌خواند)، سازوکارهای دستگاه سیاسی فاسدی دارد که شخص فاسدی چون نتانیاهو، در ائتلاف با خشن‌ترین دست‌راستی‌های اسرائیل، باری دیگر «انتخاب» شد. گزارش جالبی از هموطنان کلیمی خود که ساکن اسرائیل هستند را دیدم که به سیاست دولت کلیمی اسرائیل در مورد جنبش دو ماهه ایران، مشغول اعتراضات خیابانی بودند.

افکار عمومی اروپا، و شهروندان سایر کشورهای دنیا نیز از قاعده فوق دور نیستند. 

جالب‌تر اینکه جوانان و نوجوانان ایرانی‌الاصل مهاجر به خارج از ایران، نه تنها برخلاف گذشته هویت ایرانی خود را مخفی نمی‌کنند، بلکه با افتخار، ایرانی بودن خود را به اشکال مختلف با صدای بلند به نمایش می‌گذارند. این دهه هشتادی‌های مهاجر، در اعتراضات و تظاهرات علیه رژیم ولایت مطلقه، مشارکت فعال داشته‌اند، و حتی خود ترتیب دهنده و مدیریت کننده این جنبش خودجوش در خارج از کشور بوده‌اند. یک دختر جوان ایرانی، بعد از مشاهده سلاح‌هایی که امروزه در خیابان‌های وطنش علیه هم‌وطنانش، سازندگان آن‌ها را، به هر ترتیبی بوده پیدا کرده و به چالش کشید. به‌طوری که آن‌ها زیر فشار افکار عمومی، مجبور به پاسخ شدند که: «…ما مستقیما  به ایران اسلحه نمی‌فروشیم…» با ادامه این اعتراضات برحق و حقوقی  ایرانیان، عرصه بر این جنگ‌طلبانی که منافع زیادی از قِبلِ رژیم ولایت مطلقه و ادامه حیات این رژیم و خشونت‌گستری‌های آن‌ها نصیب خود می‌کنند، تنگ‌تر هم خواهد شد. ما می‌توانیم با ادامه این روش‌های حقوق‌مدارانه‌ی خلاق و مبتکرانه، و با افزایش کیفی و کمی آن‌ها، و با فشار بیشتر افکار عمومی، از فروش اسلحه و سایر وسایل سرکوب، چه «مستقیما»، و چه غیرمستقیما، به رژیم جنایت‌کار ولایت مطلقه، جلوگیری کنیم.
جوانان نسل دوم و سومِ مهاجرانِ ایرانی در کشورهای دنیا، با این‌گونه خلاقیت‌ها و ابتکارات خود،  توانسته‌اند افکار عمومی شهروندان کشورهای محل سکونت خود را، به ایران و ایرانیان متمایل نمایند. در این زمان و با وجود سیل عظیم ایرانیان در خیابان‌های ایران، محالِ ممکن است که دستگاه تبلیغاتی جنگ‌طلبان امریکا و اسرائیل و سایر قدرت‌ها، مانند گذشته بتوانند با پیروزی در جنگ روانی، تمایل به جنگ فیزیکی و تجاوز به ایران را به افکار عمومی کشور خود و دنیا، حقنه کنند.

در پی فراخوان جهت افزایش و گسترش اعتراضات در روزهای ۲۴ و ۲۵ و ۲۶ آبان ۱۴۰۱،  به مناسبت یادبود سومین سالگرد جنبش خودجوش آبان ۱۳۹۸، و در سومین روز پاسخ گسترده به این فراخوان، کمیت و کیفیت اعتراضات هسته‌های مردمی، ابعادی باورنکردنی پیدا کرده‌اند. 

همان روزی که مهسا امینی شهید شد، ۲۵ شهریور ۱۴۰۱،  اعتراضات خودجوش مردم در خیابان‌های اطراف بیمارستانی که او در آن بستری بود آغاز گردید. با گذشت  این شصت و دو روز از جنبش خودجوش در میهن ما، هر یک روزی که گذشته است، خطر سوریه‌ شدن، و خطر افغانستان شدن، و خطر لیبی شدن، و خطر اوکراینی شدن ایران، و  کلا خطر حمله خارجی به وطن ما، چرا که نگوییم شصت و دو برابر کاهش یافته! و بدون تردید بسیار کمتر شده است.

دلیل عدم توانایی قدرت‌های خارجی برای تجاوز به مام وطن ما، مشارکت هرچه فراگیرتر شده‌ی هم‌وطنان ما در جنبش مستقل و خودجوش، برای رهای از زندان بد و بدتر، و برای ساختن سرنوشت‌های خوب و خوب‌تر بوده است. با ادامه تظاهرات و اعتراضات خشونت‌زدا و مستقلانه‌ی مردمی که به قدرت‌ها (قدرت‌های داخلی و خارجی، دولتی و غیردولتی، غربی و شرقی) پشت کرده‌اند، و با پیوست هرچه بیشتر دهه‌های مسن‌تر، به دهه هشتادی‌ها، در داخل وطن، و نیز در میان ایرانیان خارج از ایران، و با همراه کردن شهروندان کشورهای خارجی، برآیند قوای جنگ‌طلبان، در خارج از کشور هر چه بیشتر به صفر متمایل‌تر می‌شود، و در مرزهای میهن، متوقف می‌شود.

علی صدارت

https://alisedarat.com/contact-us/ 

بیست و ششم آبان ۱۴۰۱ برابر با ۱۷ نوامبر ۲۰۲۲ پنج شنبه

آدرس مطلب در سایت:

https://alisedarat.com/1401/08/26/9709/

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)