خواندن این مطلب برای افراد مریض روانپریش و سادیمسی و لمپن و کودکمزاجان مانند هتاکان و ناقص العقلها مسخرگی نما توصیه نمیشود!
مخاطب این مطلب، اشخاص باشعور و با حوصله خاص است که بتوانند نیروهای نهفته بالقوهشان بای جهانی بهتر برای خود و دیگران فعال کنند.
اینکه برخی تقریبا همه رئوس- مدعی راهبری و ضد راهبری جنبشهای ضد حکومت آخوندی- را در جبهه باطل قرار میدهند، به مجموعهای از واقعیتهای نظری و عملی این رئوس است، مثلا رأسهای فرقه رجوی و پهلوی و تجزیهطلب قومی-مذهبی و تعدادی فرقههای کوچکتر جمهوریخواه اعم از چپی تا راستی، آنها هر گاه جنبشی مردم درمیگیرد تا به یک قیام سرنگونگی تبدیل شود، به سرعت خودشان مدعی راهبری و ریاست بر جنبش دارند و از طرفی هر بار انگاری خودشان هم غافلگیر شده اند، فرصتسوزی اخیر را میتوان به مواثیق واضح مشاهده کرد، آنها باز درگیریهای لفظی-حذفی در پیش گرفتند، اینکه آنها تواناییهایی نرمافزاری (از لحاظ سازمانی و جمع کردن قوای اطلاعاتی تا حمایتی) در خارج داخل دارند، نمیشود انکار کرد، اما این توان و نیروهای نرمافزاری به سرعت و به شدت اتلاف میرود چرا بدون یک شبکه امن نفوذناپذیر نیست، مثلا فرقه شماره ۱ و با فرقه شماره ۲ همکاری کند در جهت همافازایی بدون اینکه منابع اطلاعاتی-حماتییاش لو رود و سازمان دچار نفوذ و شکست سازماندهی شود.
از طرفی سختافزارها و منابع انسانی عملیاتی آنها، کاملا با نقشهها و اهداف متفاوت و گاه متضاد وارد صجنه میشوند، در جنبش اخیر، کاملا فرقههای تجزیهطلب به سمت همان تکرار کارهای بیثمر ۴۳ سال اخیر روی اورندند، برافراشتن برچم جداییطلبانه و ادعای تکراری وجود ملیتها و استقلال کشورهایی که وجود ندارند! و فرقهگراهای مذهبی غیر شیعه نیز دست کمی از فرقهگراهای قومی نداشتندف در میان جنگ اباطیلی همیشگی دو فرقه رجوی و پهلوی ادامه داردف سالهاست- شاید بیش از ده سال است- افراد سناش و ناشناس با آسیبشناسی وجود این دو فرقه بزرگ و البته با تواناییهایی بالقوه نرمافزاری و سختافزاری و منابع انسانی نقد کردند، پیشنهاد انحلال حزبی- نه لزوما نحلال عقدیتی و شخصیتی و حتی شبکههای مویرگی اطلاعاتی و حمایتی- به مثابه نمادی از اتحاد و البته توبه از گناهان و خطاهای مسلم و پرحسارت گذشته، اینکه وقتی دهها سال است دو فرقه نتوانسته حومت آخوندی سرنگون کند، در نهایت به این نتیجه برسند ادامه کار بیشتر به نوعی گذران عمر و نوعی اشتغال انتفاعی یا غیرامتفاعی شده! تعداد زیادی انها چنان به کهولت سن رسیدند که علاوه بر ناتوانی جسمی، ناتوانی ذهنی و در نهایت مرگ!، چرا دست از خودخواهی و بلکه استکباری شبه ایدئولوژیک بر نمیدارند و همانند فرقه آخوندی حاکم عمل میکنند؟!
وابتسگی مالی برخی از افراد آنها به قماش مرتجعین منطقه، که تابلوهکاریهایی مانند عدم کاربرد نام کامل “خلیج فارس” به نبال داشته، یک نشانه به داخل است دیگر اعتمادی به رئوس و بلکه عمده افراد و طرفداران این فرقههای به ظاهر خواهان ایران با تمامیت ارضی نیست، عملا نیرویهای ملیگرای داخلی آنها بخشی از فرقهها و افراد تجریهطلب قومی-عقیدتی قلمداد میکنند! از تحلیل و استنتاج مجموعه نظری تا عملی این فرقهها و افراد است، جمع شدن مشمئزکنندهای دهها هزار نفر افراد کاملا از لحاظ فکری و عملیاتی متفرق در گردهم با آن همه پرچمهای تجاهل و یا جهالتنمایی متضادالمنافع و متضادالهدف هیچ (بجای اینکه مثلا پرچم تاریخی وحدت آفرین شیروخورشید سه رنگ سبز و سفید و قرمز ایران بیاورند) پیام گیرای برای امیدورای نیروهای داخلی نمیدهد، به جز شادی حکومت آخوندی و خوراکسازی باری مزدوران دستگاههای حرامخوار بیت المال مردم ایران در پروپاگاندای حکومت آخوندی!
در بحثهای جنگهای باطیلی، دیگر واضح نقشه و هدف نهایی ادامه حکومت آخوندی، از دید قدرتهای جهانی اعلام شد، این تصور بس سادهانگاری که ابرقدرتها هیچگاه و هی وقت توانایی نابودی و ساقط کردن حکومت آخوندی نداشته یا ندارند، کذب محض است، در حقیقت دهه ۱۹۹۰ کاملا آمادگی آن را داشتندف اما این نیرو نرمافزتری و سختافازری و انسانیشان صرف سرکوب حکومتهای طالبانی و صدامی و قذافی تا یوگسلاوی و… کردن، حتی یکبار یک سری حملات گسترده و کوبنده به مراکز سرکوبگر در داخل نکردند تا از رهرآگینی وحشایانه و قدرت اهریمنی حکومت آخوندی بکاهند در سرکوب جنبشهای داخلی مردم ایران ، معنی کلیت این مطلب همین است، سنجس امکان قیام مسلحانه از لحاظ تئوری وقتی درست است که تمام نیروهای مخالفان و براندازان متمرکز شود و درنهایت مزدوران سرکوبگر- که بخش عمدهشان امروزه افراد کمسواد دنیاپرستی هستند حتی با فساد آموزشی جذب قوای سرکوبگر اخوندها شده اند- از دین نیروی متمرکز مسلح مقابل عرصه خالی کنند و از طرفی نیروهای وطن دوست ایرانی و ملی درون نیروهای مسلح امیدوار باشند با پیوستن به مردم.
نکته گزافه گوییهایی- حتی بر فرض دروغ نبدن، که شکی جدی است، چرا که یکی از صول نظر یو در عمل انجام حومت آخوندی غلو در توان و نیرور است- چون ده یا پانزده میلیون بسیجی داوطلبانه ثبت نامی، اینها چرندیات آخوندی است، این نیروها به مثابه چیزی شبیه همان پر کردن فرمهای ظالمانه تفتیش عقاید از استخدام تا ثبت نام مدارس و دانشگاهها است که مجبور التزام عملی و اعتراف به مسلمانی و تشیع بدهند! مثل همان سربازی اجباری است که هنوز اکثر پسرها میروند، تنها فرق این است انهیی فرمهای تفتیش عقاید استخدامی تا آموزشی یا سربازی اجباری میروند چاره جز این ندارند، اما آن میلیونها نفر ادعای حکومت آخوندی که عضویت داوطلبانه و به ظاهر مفت برای حکومت میروند انچه امثالهم بررسی کردیم اکثریت برای منفعت شخصی از حس تخلیه عقدههای حقارت پایین شهریها و تا سوءاستفاده از رانتهایی نجس و حرامی است حکومت آخوندی- سیستم طبقاتی شیطانی اش- فراهم کرده، البته به این معنی نیست که حقیقتا همه این جماعت میلیونی از رانت و امتیازات برخوردار میشوند و بلکه بیشتر شبیه قمار زدن معصومیت حق الناسی و شرف و وجدانشان و فروختن ایمان به آخرت و خدایی و غیره است با منافع احتمالی نجش حرام همکاری حکومت آخوندی، چرا که اغلب چیزی گیرشان نمیآید جز بدنامی و عذاب وجدان ابدی در مشارکت در سری ظلم فساد و جنایت سران مافیایی و سهامدارن اصلی حاکمیت آخوندی.
حکومت آخوندی هم مثل سایر تبهکاران حرام لقمه افراطیون دینی-مذهبی-عقیدتی از ا نواع مدعی مادیگرایی شبه کمونیستی تا شبه اسلامی، به میلیون احمق (خرعقیدتی) توهم میفروشند و اما در مقابل واقعیت سود مادی به جیب میزنند، توهم بهشت و آخرت تا زندگی سعادتمند مساواتی!
اینجا متذکر میشوم امثالهم به هیچ همه در این گفتار یک کاسه نمیکنم، به یهچ منکر خدا یا هست یا نست عدالت نمیکنمف به هیچ وجه منکر خلوص اقلیتی در ادیان که حتی احساس دریافت نتایج رواحنی معنوی میکنند و قطعا به هر نوع حس خالصانه شخصیشان احترام میگذارم، چه خدا در ظهور طبیعت و چه هر چیز ندانی، انکه با ان عقیده حالش خوب است، مورد احترام است، ایکاش همه حالشان خوب شود با خداپرتسی و معنویت خالصانهف بدون آنکه بخواهند با خشونت و روز این حال خوش به یدگران تحمیل کنند و کاسبی راه به اندازند..
و به همین دلیل است میگوییم، صفوف باطل حکومت آخوندی به شدت شکننده است، حتی بعید است چند ده هزار عقیدتی خرمذهبی حقیقی هم نمانده بادش مانند اوایل دهه ۱۳۶۰، بیشتر منفعت طلبان دنیاپرست و حرامخورها هستند، اینها با درجاتی مقاومت میکنند در باربر براندازی، این تجربه تارخی است که حاکمیت به این درجه نجاست حرامخوری و رذالت دنیاپرستی برسد، هر لحظه آماده فروپاشی است، شاید ابرقدرتهای شرقی و غربی این حقیقت میدانند، برای همین بجای حمایت واقعی، دارند به مردم آزای فقرای ایران در تحریم کالاهای بشردوستانه میکنند، در حقیقت حس سادیسم تاریخی بویژه غربیها دارند راضاء میکنند، بیماری سادیسم، امروزه شایعترین بیماری و رفتار ضد بشری ایپیدیمک در جهان است، بیشتر آنچه که ادعای کردند داستانی به نام کرونا است! مرض همه گیری واقعی جهان امروزه، سادیسم است.
سادیسم هر چند بیماری تلقی میکنند، اما در واقع نوعی جرم و گناه کبیره است، فرقی نیمکند فقیر و مظلوم باشد یا غنی و ثروتمند و ظالم، سادیسم گناه کبیره است که جوامع جهان را به قومهای لوط جدید تبدیل کرده است! و این است یکی حقایق جنگهای اباطیلی!
اتفاقات سالهای اولیه استقرار حکومت منحوس آخوندی تکرار نشود، مانند خیانتهایی از اواخر ذولت بختیار (که عملا سعی کرد با وقای مرتجع خمینی متحد شود و دست گل خائنانه لغو قراردادهای تسلیحاتی و در نهایت کشاندن فرمادهی ارتش و سایر نیروهای مسلح به اعلام بیطرفی و در حقیقت طرفداری از سقوط سلطنت پهلوی و آغاز سلطنت حکومت آخوندی) و مکررات گفته شده اعمال دولت موقت مانند ابراهیم یزدی (ادامه لغو و قرردادها و تحمیل دهها میلیارد دلار خسارت مادی و از دست دادن دریافت تسلیحات و…) تا اشتباهات عمدی یا احمقانه همچون تبدیل شعارهای شبه انقلابی مرگ مرگ… به ایدئولوژی مثل حماقت تبدیل شعار نابودی اسرائیل به ایدئولوژی پروپاگاندای حکومتی (چنین قادر نیست خرمذهبیهای احمق راضی کند بیخیال این داستان خانمانسور و تحریمساز بشوند!) تا عملیاتهای ترورهای شناس و ناشناس افراد گروههای عیله طرفهای یکدیگر و تا چندین ماه در اختیار گرفتن بخشایی از کشور در دستان فرقههای تجزیهطلب، عملا همه به نفع جناح آخوندها تمام شد و آنها با حربه پرقدرت عقاید مذهبی شیعی در اختیار داشتند، چنان در عقده سلطنتشان جری وقیحانه شدند که ولایت فقیه را به ولایت مطلقه تبدیل و با حذف لایههای تصمیم گیری نسبتا خرد جمعی در قوای نظامی تا اقتصادی، به یک حاکمیت به ظاهر یکدست به شت خرمذهبی و شبه دعشی برسند
همان شد که شعار می دانند در اواخر پهلوی، ما خر نمی خواهیم، پالون خر عوض میشه! حکومت آخوندی، دقیقا همانند پالون خر است!
نتیجه آن، این شده، قدرتهای جهانی عملا از هزاره سوم، ترجیحشان حذف حکومت آخوندی باشد، چرا که نظریات شوم ایدئولوگهای قدرتهای غربی و شرقی بر این است، امیدی به استقرار یک حکومت نرمال در ایران نیست تا یک تعامل برد-برد با بقیه دنیا داشته باشد و از افسانههای هخامنشی تا ساسانی دست برداشته و در لفافه تشیع امامیه- در حرافی های ریاکاری و کذب آخرالزمانی و حتی ظلم به ارمان گرایی مخلصان سوشیانتی و مسیحایی و…- هوای فتح جهان کند!
مشکل اینجاست حکومت آخوندی ظالم و فاسد و جنایتکار است و هرگز نمیتواند نه نظر تئور یو و نه عملی حکومت جهانی ولایی و آخرالزمانی مورد ادعایش اجرا کند، اما انهایی اساسا باورشان شده است ایدئولوژی حذف همیشگی ایران از روی نقشه جهان، نمیخواهند قبول کنند، آخوندها نه میخواهند و نه اصلا از نظر فکری و تئوریک چنین توانی دارند نرمافزار لازمه تهیه کنند و حتی بر فرض محال چننی سختافزار (منابع انسانی و مادی یک کشور) برای حکومت جهانی ولایی اخرالزمانی راه اندازه کنند، همه و همه حرافی و پروپاگاندای داخلی است برای ترغیب خرمذهبیها اغلب کمسواد و آلوده به فساد و حرامخواری- که متاسافنه با توجیهات کذب شرعی اخوندها- متوجه نیستند در جبهه شیطانی باطل حرامخوری از بیت المال و حقالناس دهها میلیون ایرانی فقیر قرار گرفتند، تقریبا اکثریت کارمندان حکومتی تا مدیران و آن سهامدارن عمده شرکتهای خصولتی و خصوصی کذایی، نجاست مال حرام وارد زندگیشان شده است و دارند از رفاه و آسایشی بهره میبرند ا طریق حرام از حق الناس دهها ملیون فقیر خراج از دایره سیستم طبقاتی آخوندی تغذیه و امورات زندگی لذایذ به ظاهر مورد تایید شرع اسلامی گذراند میکنند.
برای همین باکی ندارد- چهل سال- دو سوم مردم در زندگی شبه بردگی نگه داشته و آنها شبیه
مزرعه حیوانات جورج اورولی مشغول کند!، و اهمیتی هم ندارد براییش ایران چرا بجای ده کشور اول (سرانه بالای سی هزار تا پنجاه هزار دلار)، در حداقلهای رده بندی اقتصادی زیر بیستم باشد (؟!) و مثلا سالی چهارصد تا ششصد میلیارد دلار درامد ارزی بالقوه را به فنا دهد و به زیر پنجاه تا راضی باشد تا اموراتش بگذرد! چون ایران را در حد همان مزرعه حیوانات جورج اورولی میداند!
پس چه باید کرد در این شرایط جنگهای اباطیلی؟
از انجا با مطالب فوق الذکر، گزینه خوب یا بهتری وجود ندارد، راه حل، انتخاب بین گزینه بد (کودتا نظامی) یا بدتر (ترکیبی از احتمالات نظری تا عملی مثلا حمله خارجی، جدایی قسمتهایی از ایران، تسلط مثلا روجیها بر همدان و پهلویهای بر تهران و یک سری جنگهای داخلی که هیچ حالت خوبی نیست و تکرار مشابه اش از افغانستان تا لیبی و غیره مشاهده شده) و این تئوری حکومت آخوندی نیست، بلکه حکومت آخوندی با شادی شیطانی اش فهمیده اکثریت مخالف ج.ا مردم ایران گزینه بین خوب بهتر ندارند، حکومت اخوندی و عوامل مزدوران جنایتکار و حرامخوارش از سایبری و لباس شخصی تا سران مافایی اقتصادی و غیره روی ترس ملیگراها از تجزیه و جنگ داخلی و رعب مردم از قوای سرکوب حساب ویژه باز کرده اند، و میدانند رجویپرست و پهلویپرستها و کوچکترهای جمهوریخواه چپی و راستی در این شرایط کاری نمیتوانند بکنند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.