فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» بدون کوچکترین ممیزی پروانه نمایش گرفت. این از آن اتفاقاتی است که پیش از این هم در سینما رخ داده و نمونه مشهور آن «به رنگ ارغوان» ابراهیم حاتمیکیاست. به مدت چندسال این فیلم چنان در محاق توقیف رفته بود که حتی نمیشد نام آن را مطرح کرد. بعد از پنج سال این فیلم نه تنها بدون کوچکترین ممیزی به نمایش درآمد، بلکه جوایز اصلی جشنواره فجر را هم گرفت و به عنوان یک الگو در سینمای ایران مطرح شد.
دو فیلم عبدالرضا کاهانی – «بیخود و بیجهت» و «اسب حیوان نجیبی است» – هم پس از سختگیریهای بسیار و تهدید به توقیف و اجبار به جرح و تعدیل فراوان، بالاخره – تقریبا کامل- اکران شدند و اتفاقی هم نیفتاد.
آخرین نمونه مشخص این نوع رفتار دوگانه و سلیقهای، همین «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» است. این فیلم به رغم آنکه در هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر مورد قبول قرار گرفت اما با دخالت مستقیم دبیر جشنواره از حضور در بخش مسابقه محروم شد و حتی اجازه یک اکران خارج از مسابقه را به آن ندادند. دبیر جشنواره با لجاجت و ابرام بر نظر شخصی خود درباره این فیلم، حتی به توصیه شمقدری بابت ترتیب دادن یک نمایش برای فیلم در برج میلاد هم گردن نگذاشت. این ماجرا تا جایی پیش رفت که دبیر جشنواره ، نمایش این فیلم را منوط به استعفای خود کرده بود.
و حالا پروانه نمایش گرفتن این فیلم، این سوالات را به ذهن میآورد:
اگر فیلم مشکلی نداشته چرا همان موقع از جشنواره کنار گذاشته شد و اگر طبق تشخیص دبیر جشنواره دچار مشکلاتی به آن شدت و حدت بوده چرا حالا میتواند به نمایش عمومی درآید؟ مگر چه چیزی عوض شده؟ هنوز که حتی مدیران ارزشیابی تغییر نکردهاند!
تکلیف جوایزی که «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» میتوانست در جشنواره فیلم فجر بگیرد و نگرفت چه میشود؟
تکلیف نمایشهایی که میتوانست در فجر داشته باشد و بازخوردهای منتقدان و مردم را بگیرد چه میشود؟
تکلیف از دست دادن فصل مناسب اکران چه میشود؟
آیا آقای محمدرضا عباسیان تضییع حقوق مسلم این فیلم را به گردن میگیرد؟ آیا اساسا به حقالناس اعتقاد دارد؟
همچنین است اوضاع چند فیلم توقیفی دیگر که بعضی از آنها واقعا بیجهت در محاق گرفتار شدهاند. «خیابانهای آرام» از آن دست است. فیلم چنان گرفتار برخوردهای سلیقهای و تنگنظرانه شده که ظاهرا به تاریخ پیوسته ولی یادتان باشد این فیلم هم بهزودی بدون کمترین مشکلی اکران خواهد شد و همه در پاسخ به این سوال درمیمانند که واقعا چرا؟ این چرای بیجواب درباره فیلمهایی مثل «سنتوری» و… هم مطرح شد و پاسخی نگرفت. و بعید نیست فیلمهایی مثل «پاداش» و «خانه پدری» هم به همین منوال اجازه اکران بگیرند؛ البته درحالی که کهنه شدهاند و شاید دیگر حتی سازندگانشان هم ذوق و شوقشان را برای اکران فیلم از دست دادهاند. و اگر اکران شوند – که بالاخره میشوند – همان سوال بیجواب به ذهن همه خواهد رسید که واقعا چرا؟ و همان سوالاتی که درباره فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» مطرح است برای این فیلمها هم صدق خواهد کرد و باز هم کسی مسئولیت تضییع حق سازندگانشان را گردن نخواهد گرفت.
واقعا الان کسی چه میداند که فیلم «خلع سلاح» علیرضا داودنژاد کجاست؟ و فیلم «سفر به هیدالو» مجتبی راعی سرنوشتش چیست؟ تکلیف «پریناز»، «گزارش یک جشن»، «زادبوم»، «صدسال به این سالها»، «قصهها» و کلی فیلم توقیفشده دیگر چه میشود؟ من اکثر این فیلمها را دیدهام. به شما اطمینان میدهم خیلی از آنها فیلمهای خوبی هستند و تقریبا تمام آنها قابل نمایشند؛ مشکلشان تنها کجسلیقگی مدیران و تنگنظری آنان بوده است وگرنه همانقدر که «به رنگ ارغوان» و «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» مشکل داشتند، اینها هم دارند.
حالا همانطور که وزیر ارشاد قولش را داده باید هرچه زودتر وضعیت پروژههای بلاتکلیف روشن شود. دهها فیلم بلاتکلیف، پشت خطِ کجاندیشیهای مدیران گذشته ماندهاند. تعیین وضعیت این فیلمها میتواند از اولین اقدامات مدیریت جدید سینما باشد اما کار اصولی دراینباره، گذشته از لزوم حذف پروانه ساخت – که بحث جداگانهای میطلبد – شفافسازی و تبیین ضوابط ممیزی است؛ ضوابطی که تا به حال یا وجود نداشته یا موکول به سلیقه و دلبخواه مدیر نظارت و ارزشیابی شده است. بدون این شفافسازی بعید است آرامش و امنیت به بخش تولید بازگردد.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.