سخن از جابجائی طبقه متوسط سنتی بود با طبقه متوسط جدید. جابجائی بسیار تلخ ودردناکی که واقعیت زندگی عملا بخش زیادی از طبقه متوسط که کم جان بودند اما جایگاه طبقاتی و در آمد محدودشان هنوزاجازه می‌داد که با چنگ ودندان از موقعیت خود حراست کند وبه هر جان کندی بود چرخ زندگی را بچرخانند! بیان می‌کند.

d

بخشی وسیع از طبقه‌ای که با تنگ تر شدن حلقه گذران زندگی وهزینه‌های آن از یک طرف ونا هم خوانی این بخش جامعه با تازه به قدرت رسیدگان ازطرف دیگر آن‌ها را ازجایگاه طبقاتی خود جا کن کرده به درون مجموعه دیگر که بخش حاشیه نشین و زیر خط فقر جامعه است پرتاب نمود.

قیمت اجاره خانه بالا رفت. توان دادن سرقفلی واجاره بها نداشت نا گزیر خانه قبلی واگذار به خانه‌ای محقر در حاشیه وجنوب شهربسنده نمود. ماشین بیادگار مانده از سال‌های قبل انقلاب فرسوده شد! توان نو کردن نیافت. مسافرکشی با ماشین بعنوان کار دوم قطع شد بیک موتور سیکلت دست دوم رضایت داد. بچه‌ها زیادتر وبزرکتر شدند خواستشان بیشتر! توان جوابگوئی کمتر گردید. ولی هنوزقادر نبود خودرا با شرایط جدید وجائی که بعنوان کم در آمد به او داده شده بود قبول کند! و خود را وقف دهد.

بیکاری مزمن دربین جوانان این بخش از خانواده‌ها که علی الرقم نداری وسختی گذران از نظر فکری وشخصیتی در قالب بسیجی و ساندس خوران حکومتی قرار نمی‌گیرند ودنیای درونی آن‌ها با شعر شاملو و گوگوش هم خوان است! بیداد می‌کند. زندگی سخت ودوگانه‌ای را بر آن‌ها تحمیل می‌کند که چشم انداز روشنی در آن نمی‌بینند.

نیاز‌های بر آورده نشده کشمکش‌های روحی، دست پا زدن برای بیشتر نغلطیدن به کف جامعه عملا آنها را به عدم تعادل، گذران بهر قیمت! گاه به درگیری با حکومت، گاه با خود با خانواده و مواقعی به کشیده شدن به اعتیاد، به فحشا سوق داده و میدهد.

دختران وزنانی که فحشا گری می‌کنند! اما آن را از دریوزگی به جمهوری اسلامی شرافتمندانه تر می‌دانند. دنیائی کینه به جمهوری اسلامی درون این بخش از جامعه تلنبار شده است. تراژدی مردمانی که شعورشان بالاتر از جائی است که سقوط کرده‌اند. لذا در کشکش دائم، پرخاشگری سریع. درگیری با دوست ودشمن قانون شکنی، ویران گری در برابرهرآنچه که تحقیر ومحدودشان می‌کند.

بخش دیگر از طبقه متوسط سنتی هست که هنوز به تمامی سقوط نکرده‌اند! خانه‌ای دارند، اندک درآمدی جانبی از اندوخته‌ای که در بانگ داشته و هنوزبهره می‌گیرند. قتاعت سخت میکنند! صورت به سیلی سرخ نگاه میدارند. بخشی که در اضطرابی روزانه از ترس سقوط بجای‌ای پائین تر که آن را معادل سرافکندگی می‌داند زندگی را برایشان جهنم کرده است.

ارزش پس اندازش روزانه تقلیل می‌یابد. اطرافیان همردیفش مرتب بخاطر فقیر تر وکوچکتر شدن سفره‌شان نخست رفت آمد هارا کم می‌کنند در خانه می‌بندندوپس از مدتی یک ریشوئی که نمی‌دانی از کجا آمده خانه‌شان را می‌خرد. می‌کوبد وچند طبقه می‌سازد. او روز به روز در این انبوهه ساخت وساز محاصره می‌گردد تا کی نوبت او برسد.

بچه گرگ‌های بزرگ شده توسط رژیم هر روز امکانات اندک را از دست او وفرزندانش می‌گیرند! حلقه بر او تنگ تر می‌سازند. هر میزان هم که تلاش کند. نمی‌تواند همرنگ آن‌ها شود. همه همدیگر را میشناسند. خودی وغیر خودی کاملا مشخص است. این بخش ازطبقه متوسط گیر گرده در چرخ زمان که به هر چیز دست می‌زند خاک می‌شود. چراغ‌های جاده زندگی زیاد برایشان روشن نیست. ناگزیر از راه رفتن گورمال کورمال لختی ایستادن! گرفتار شدن بین چه کنم؟ چه نکنم؟ کرنشی می‌کند اما چاره ساز نیست! باز در افتادن با غول حکومتی که نهایت به خارج از دایره پرتابش می‌کند.

جای او به بخش بی چشم روئی خواهد رسید که بزرکترین مشخصه آن‌ها وقاحت وطلبکار بودن از زمین وزمان است. سینه زدن درزیر بیرق حکومتی که به ریا وحقه بازی بر سر شانه نهاده وتمامی امکانات کشور را بنا به روابط و چاکری از آن خود کرده‌اند. چاکران تازه بدوران رسیده که در خیالشان هم نمی‌گنجید که صاحب چنین زندگی، امکانات وقدرتی شوند. قدرتی که از قرار گرفتن دردایره خودی‌های حکومتی حاصل شده. نه نیازی به یک سابقه تاریخی دارند و نه نیازی به درک مقولات اجتماعی وفرهنگی، نه پایبندی به قانون می‌کنند الا به قانون من در آوردی خود که ناشی ازتکیه‌اش به حکومت است. نه به قرار داد‌های اجتماعی.

به اخلاق وهمسان شدن با زمانه اهمیتی نمی‌دهند. طبقه جدید بی یقه‌ای که هیچ معیاری جز تظاهر ظاهری به اسلام وحل شدن در دستگاه حکومتی ندارند. وقیح، چشم دریده، بی ریشه، گردوکان مذهب با تفکری بغایت ارتجاعی! غریزه جنسی لجام گسیخته! طبقه جدیدی با ذهنی متوهم اما بغابت تیز وخطرناک نسبت به منافع خود. آمیخته با بدویت تاریخی ناشی از عقب ماندگی وحیله گری روستائی!

بخشی آلوده با محافظه کاری یک بازاری سنتی. حاصل آش درهم جوشی ازآشفتگی فرهنگی، اقتصادی واجتماعی حاکم بر جامعه.

دروغگو، سینه چاک کن، نان به نرخ روز خور بهر قیمت. حریص نسبت به همه چیز از یک ظرف غذای نذری تا گرفتن یک ماشین لباس شوئی از طریق بن حکومتی. کفش جفت کردن برای آخوند محله برای رسیدن به پول وپله باهرنوع دستمالی که لازم باشد. چاکرم، نوکرم! کسانی که ازرانت خواری حکومتی تا دزدی، کلاه برداری، سرباز آقا امام زمان شدن و یورش به مخالفان رژیم را د ر کار نامه خود دارند.

عمده ترین نیروی حکومتی! بخشی کسبه از، مغازه داران، بازاریان سنتی، کارمندان خودی حمایت شده حکومت! نیروهای نظامی، عمدتا سپاه، نیروی انتظامی، بسیج، نیروهای سرکوب، سینه زنندگان هئیئتی، مداحان، علم کشان، بخشی از لات‌های کف خیابان که حال در جوار حکومت به نان ونوائی رسیده‌اند. می‌باشد. بخش هائی که از نظر در آمدی جای طبقه متوسط سقوط کرده را گرفته‌اند بدون آن که فرهنگ آن طبقه را داشته باشند. بخش پروار شدگان حکومتی، اشاعه دهندگان فرهنگ فاسد وسخیف آلوده به خرافات مذهبی و دیگران ستیزی که در چهار چوب تفکر حاکم بر دستگاه رهبری! از امریکا ستیزی تا اسرائیل ستیزی، بهائی ستیزی، فرد ستیزی تا تشکل ستیزی، و زن ستیزی را شامل می‌شود!

مخالفت باکشورهائی که در چهار چوب تفکر ارتجاعی حکومت نگنجند. طبقه بی مایه‌ای که باتکیه بر اهرم قدرت خاک درچشم مردم می‌پاشند. در چشم مردمی که در درون خودی‌ها جائی ندارند. فرزندان این بخش وبخش بالاتری از طبقه حاکم “طبقه کاملا مرفه در حکومت ” که شرحشان را خواهم داد. “آقا زاده ها”ودر پله‌ای پائین ترفرزندان همین طبقه متوسط نو ظهورو نو کیسه که باپول حاصل از کلاشی، دزدی در آشفته بازار مملکت به گران قیمت ترین ماشین‌ها سوار می‌شوند. خریداران خانه‌های لوکس هستند! با وجود حمل و تظاهر ظاهری به ایدئولوژی حاکم! زنذگی لاکچری دارند. روز زیر علم حکومت سینه می‌زنند و در عاشورا جلو دار دسته‌اند! شب عشرت گذاران در خانه! مصرف کنندگان مشروبات الکلی که روز شیشه آن میشکنند وشب باندرول شده‌اش راهمراه با انواع مواد مخدر در خانه تحویل می‌گیرند. معشوقه دارند که زندگیش را تامین می‌کنند. براحتی مسافرت می‌نمایند! با پول‌های باد آورده با شعار مرگ بر امریکا! از امریکا تا اروپا می‌روند ودر کنسرت “تتلو”که شلوار از پای می‌کشد شرکت می‌کنندو به سیاق او به زمین وزمان لیچار می‌بندند.

ادامه دارد

ابوالفضل محققی

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)