با حکومت اسلامی
هم جمهوریت داشته باشید
و هم روحانیت و هم اخلاق و اقتصاد و اجتماع و حقوق و تربیت و چیزهای دیگر!
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
[ قسمت ۱۳۷]
بخش سوم از فصل دوم (۱۴)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از:
محمد شوری
(نویسنده و روزنامه نگار)
@shourimohammad
حاکمیت ملی و ولایت فقیه
سید محمد خامنه ای
جمهوری اسلامی واژه ای است نو پا که به دنبال انقلاب عظیم ملت ایران و به انگیزه ایدئولوژی اسلامی و رهبری روحانیت و بالخصوص امام خمینی می رود که در فرهنگ واژه های سیاسی جای خود را باز کند…
بسیار بجاست که بدانیم سبب اصلی اینکه می گویند:
ملت های مشرق زمین لیاقت آزادی و دمکراسی بی قید و شرط را ندارند، همین نکته است که مشرق پشت به فرهنگ پرمایه و باروز خود نمود و در آرزوی آزادی خیالی و بدنبال دمکراسی ای(که نمی دانست در زیر آن چیست)یعنی در جستجوی لفظ آن و در پی الگوی غربی و مورد قبول آنان رفت و نخواست که خود را مستقل و از ریشه جدا بداند _ که هست _ و واقع آزادی و حرمت شخصیت انسانی خود را جستجو کند و از این رهگذر در دام استعمار و استبداد دشمنان افتاد و به تهمت بی لیاقتی گرفتار شد…
اگر دمکراسی به معنای اعتبار و اهمیت دادن به رای و نظر اکثریت و حرمت به حیثیت انسانی آن هاست، کدام دمکراسی در دنیا مظهری به این شکوه و عظمت داشته که میلیون ها نفر و گاهی در یک شهر نزدیک به تمام مردم آنجا(که هزاران دانشجو، روشنفکر، و تحصیلکرده ی مهندس، و دکتر و قاضی و وکیل دادگستری و کارگران روشنفکر و بازاریان آگاه و با سابقه ی سیاسی در میانشان بودند)با تظاهرات رفراندوم مانند خود، همه یکصدا جمهوری و فقط جمهوری اسلامی را بخواهد؟
زیرا که اولا از اسلام زندگی سازی و روشنگری دیده اند، و ثانیا از انواع دیگر جمهوری مطلق، در عمل چیزی جز دیکتاتوری یا الیگارش و اریستوکراسی و امثال آن سراغ ندارند و دانسته و محک زده بر آن خط بطلان می کشند…
حق حاکمیت واقعی رای مردم بی طبقه و حتی غیر اشرافی قائل شدن را نخستین بار ادیان آسمانی آوردند و آنزمان که یونان و روم مردم غیر خود را بربر و عرب جاهلیت غیر عرب را عجم می دانست، اسلام همه را در جامعه بی طبقه در تعیین سرنوشت شان یکسان و حاکم بر خود خواند و پیامبر اسلام و امام علی بحکم دو آیه قرآن حاکمیت مردم را به صورت شورا در تعیین سرنوشت شان تاثیر می دادند.
آن حاکمیت ملی که تدوین کنندگان قانون اساسی ایران گفتند، ریشخندی بیش نبود؛ و هفتاد سال است که به رنج آن اندریم!
حاکمیت ملی با ولایت فقیه منافاتی ندارد و هم چنین خنده آور است که بگوئید قانون اساسی ما به بحث ولایت فقیه پایان داده! و این دو اشتباه نیز از خطای سخن ناشناسی است که خطا همین جاست!
مگر آیا هنوز ندانسته اند که قانون اساسی ایران قانون اساسی ملت ایران نبود و جز اندکی از آن بکوشش علمای اسلام در آن گذاشتند بفرمول های مورد علاقه غریبان و ترجمه ای از همان ها بود؟
و مگر نویسندگان آنرا نمی شناسند؟
و از طرف دیگر بحث ولایت فقیه را تا چه اندازه می دانید که آنرا مباین اصلی حاکمیت ملی تصور کرده اید؟
آن ها که سال ها عمر و تجربه دارند چگونه باور می کنند که هر کجا جمهوری بوده مردم به سعادت رسیده اند! ولی اگر کشوری تابع اسلام باشد دیگر جمهوری نیست؟! زیرا مقررات حکومت از پیش تعیین شده است و کسی در آن قواعد و ضوابط حق چون و چرا ندارد
مگر نه این است که در رژیم جمهوری، حاکمیت بدست جمهور، یعنی اکثریت قریب به اتفاق مردم است؛ و این جمهور نمایندگانی گسیل می کند که با شور و رای اکثریت از جانب آن تصمیم بگیرند و برای اجرا به کارگزار ملت، رئیس دولت، یا رئیس جمهور بدهند؟
و مگر نه امام خمینی بارها گفته است که مجلس موسسان و شورا به انتخاب مردم خواهد بود، و او و روحانیت در حکومت سمتی نخواهند داشت؟
و آیا این همه کافی نیست که اسلام را بیگانه از جمهوری، و جمهوری را چیزی [جز] دشمن اسلام نشان ندهیم؟
متواضعانه و به عنوان یک نویسنده و یک حقوقدان و یک فقیه و اسلام شناس، ولی بضرس قاطع می گویم که نه فقط در تجربه و عمل تاریخی، بلکه حتی در تحقیق حقوقی و در تئوری نیز شکل حکومت در اسلام جز جمهوری نیست؛ تا بجایی که گویی لفظ آن دو نیز مترادف است!
اکثریت مردم ایران نیز امروز اصول و مقررات اسلام و حکومت بر پایه ی آنرا بجان و دل خریده اند و به امید آن در برابر ستمگر ایستاده اند. نه از روی تعبد و تقلید محض و بر خلاف میل و سلیقه سیاسی خود، مردم و حتی اقلیت های غیر مسلمان از آنرو به دنبال نهضت اسلام هستند که اگر مسلمانند؛ و اگر نه به اصول و فروع و قوانین اسلامی و مدنی و جزایی آن خوشبین و علاقمند.
و مردم از امام خمینی پیروی کرده اند، زیرا که او را مستبد و خودکامه یا صاحب مکتبی جدید نمی دانند! بلکه او را مردی می شناسند که صادقانه از اسلام بخت آفرین، و اسلامی که طی قرن ها در زندان استعمارگران شرق و غرب بوده دم می زند.
مردم ایران به احزاب منحله و غیر منحله سیاسی بدبین هستند. زیرا که اکثرا جز خیانت و سود جویی و منافع شخصی چیزی ندیده اند.
و به روحانیت خوشبینند! زیرا همیشه راست و صادقانه عمل کرده است! و برای مردم، نه برای خود!
ولایت فقیه برای آن مطرح می شود تا نگویند قدرت فساد آور است!
و روحانیت نباید به سیاست بیالاید. یعنی همان سخنانی که سال هاست استاد ازل به کمک آن ها بر مسلمین حکومت می کند و نفت و ثروت های او را می برد!
وجهه و اعتبار روحانیت به خروج از سیاست نیست، که ورود در آن است! و عمل و وظیفه ی آن ها هم همین بوده و هست و هر کجا آنرا کنار گذاشتند مردم فرومانده در چنگ و چنگال استبداد و استعمار گرفتار شدند!
امروز که ملت بیاری روحانیتی که وارد سیاست شده رها گردیده، با افسانه ی جدایی سیاست از روحانیت، رشته ها را پنبه نکنید و برای قیصر و سزار سهمی قائل نشوید! برای این نصیحت امروز خیلی دیر است، که مردم آگاهند.
روحانیت بدنبال قدرت نیست. این که بر اریکه ی قدرت است. مگر قدرت چیست؟ قدرت سلطنت، یا صدارت نیست، قدرت طرفداری جمهور ملت است! چه مسلمان و چه غیر مسلمان. و هرکس که سری از لاک خود برون برده است. روحانیت دیگر چه می خواهد و بدنبال کدام قدرت است؟ چرا قدرت باید مساوی با فساد باشد؟ مگر آیا پیامبر اسلام و امام علی قدرت سیاسی نداشتند؟ یا آنکه داشتند ولی فاسد بودند!؟
این تقسیم برادرانه(معنویت از شما سیاست از ما) فریبی کهنه و مشهود است که طفل مکتبی هم به آن می خندد! اسلام یک واحد و یک دستگاه است که اضلاع آن با هم پیوسته اند و از هم جدایی ندارند. و جدا شدن و دور ماندن هر یک از آن اضلاع: سیاست_ اقتصاد_حقوق _اخلاق _ تربیت و آموزش _ و عبادت و …‌ باعث فنای همه آن می شود. زیرا که اسلام آئین کلیسا نیست و با مکاتب فلسفی مادی هم شباهتی ندارد؛ و به این همه، اضافه کنید که روحانیت جز تبرع کاری نکرده است و در برابر فداکاری خود مزدی نمی طلبد‌!…
حکومت از مسائل اولیه اسلام است و مجتهدان و حقوقدانان اسلامی هستند که پاسخگوی این مساله اند و روحانیت به غیر این معنا در اسلام  نیست. پس نه حکومت را روحانی باید کرد که معنی ندارد، و نمی توانید کرد! و نه روحانیت را حکومت(که اسلام این را هم نخواسته).
حکومت را حکومت اسلامی کنید، که هیچکدام از آن ها نیست.
نخست اسلام را بشناسید و کندوکاوی بی طرفانه بنمائید و سپس حکومت اسلامی را که جز بصورت حکومت مردم توسط خودشان و به شکل جمهوریت(و با تعهد به اصل توحید عدل_ برابری انسان و آزادی_حرمت انسان که جانشین خداست و آخرت و.‌‌‌…)نیست برپا سازید که چون که صد آید نود هم پیش ماست!
و با حکومت اسلامی، هم جمهوریت داشته باشید و هم روحانیت، و هم اخلاق و اقتصاد و اجتماع و حقوق و تربیت، و چیزهای دیگر!
هر قیدی فسادآور نیست. و سبب آنکه جمهوری هایی مانند شوروی استبداد و نارضایی برپا کردند در محتوا و هویت آن ها بود. فرق جمهوری شوروی و جمهوری اسلامی آنست که رژیم آن ها قالبی داشت از جنس موم و بدست خودشان و هر چندگاه لنین و استالین و بقیه می توانستند تمام نهادهای حقوقی و اقتصادی و حتی علمی و تاریخی جامعه را برای جبران غلط های مارکسیسم و تناقض ها و نارسایی های آن مطابق منافع روز مره و با تغییر آن قالب ها هر روز و هر فصل بشکلی در آورند و هرکس را که اصولی و پایبند مارکسیسم کلاسیک بود نابود کنند. ولی اصول جمهوری اسلام   که چهارده قرن پیش آمده با تمام بحث و تحقیقات هزار ساله فقها چیزی از نهادهای آن تغییر شکل نداده است. زیرا اصولی روشن و همه کس فهم دارد و درک کلیات آن در انحصار عده ای خاص نیست!
اشکال کار لنین و استالین و مائو و دیگر مستبدان آن بود که می گفتند قانون و حکومت یعنی من! و این من هر لحظه به شکلی در می آمد، غیر دیروز! و روحانیت چنین ادعایی ندارد و اسلام به  کسی اجازه ی چنین سخنی را نمی دهد و حتی می گوید: لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی. یعنی راه و چاه آشکار است کسی را به اسلام مجبور نباید کرد!
تنها نکته ای که در انتقادات بر جمهوری اسلامی بر من پوشیده ماند آن است که مدعیان دلسوخته ی دمکراسی و طرفداران رای اکثریت مردم چرا در مواقعی که با رای و نظر اکثریت _ولی نه بر مراد خود_ روبرو می شوند از دمکراسی می گریزند، و نهادهای دیگری را پیشنهاد می کنند؟!
سمبل های رژیم دمکراتیک با تکیه بر منطق ریاضی و دیکتاتوری اعداد می تازند و اعتبار و احترام به اکثریت و تبعیت شرافتمندانه اقلیت را آسان رد می کنند؟
اینها از شیر فقط جای پای آنرا می خواهند و از روبرو شدن با خود آن می پرهیزند!
یک عمر تکیه بر دمکراسی داشتن و در مقولات و مقالات از آن دم زدن، و ناگهان در برابر اکثریت قاطع ملتی موضع عوض کردن رسوایی است؛ و تناقضی را در میان گفتار و عقیده شان آشکار می کند!
اگر رای اکثریت مردم محترم است، پس دیگر 《فرزانگان!》 چه صیغه ای است؟ و چرا باید در تحلیل نهایی دمکراسی از الیگارشی و دیکتاتوری صنفی سر در بیاورد !؟
و آیا امام خمینی و هزاران روحانی و دانشجو و بازاری و کارگر روشن و آگاه و پر سابقه، که جان بر کف، این همه در میادین مبارزه با خطر دست و پنجه نرم کرده اند از این فرزانگان نیستند!؟ و باید در قالب:《متفکران_روشنفکران_ نویسندگان_هنرمندان》 باشند!!؟
مصداق این دسته ها کیانند؟کدام هنرمندان؟ همان ها که هنر اول یا هفته شان _به جز انگشت شماری_ آب به آسیای استبداد و استعمار ریخته است؟ و یا نقش متعهد خاموش را بازیگر بوده اند؟ آیا این متفکران که کارشان تفکر بود، چه کسانی هستند؟ و فرقشان با روشنفکران چه بود؟ از این همه فرزانگان در طی ۲۵ سال اختناق اخیر چه دستاوردی جز چند مقاله علیه دکتر شریعتی و جلال آل احمد و روحانیت و اسلام و یا چند ترجمه از مکاتب شرق و غرب و در بزرگداشت آن ها و سرکوفت به فرهنگ خود بیرون آمد؟ و آیا حوزه های علمیه و علمای بلاد از این دست نبودند؟…
اگر به گفته ی شما، ملت ایران سه هزار سال در استبداد مدام بوده و از نظر فکری آن آمادگی را ندارد که بتواند در امری چنین مهم تصمیم آنی بگیرد، پس بحث از دمکراسی چه معنا دارد؟…
وانگهی شما که از آرمیدن توده ها در پس حرکات انقلابی شان نگران کار قدرت جویان فرصت طلب هستید، چرا با جمهوری اسلامی مخالفید؟ که تنها قالبی است که از هوای این قدرت طلبان پیروی نمی کند!؟ و انحراف آن ها را خیلی زود آشکار می سازد!؟ و چرا جمهوری مطلق را می پسندید که: 《یتجمع مع الف شرطه》! و هرکسی بتواند نیات شوم خود را در قالب بی قالبی و انعطاف پذیریش عملی کند و ملت و کشور را هر روز به راهی ببرد؟…
والسلام علی من اتبع الهدی.
حاکمیت ملی و ولایت فقیه. سید محمد خامنه ای.
ماخذ: روزنامه اطلاعات ۲۵مهر ۱۳۵۸

آیت الله ربانی شیرازی:
فقیه اگر دیکتاتور شود عزل خواهد شد!

《… در مجلس خبرگان تکیه بسیار مهمی روی مساله ولایت فقیه شده است و چه خوب است که اشاره ای در این زمینه بنمایم.
برای اینکه الان در کانون انتشارات می باشم، در کانونی که باید نور پراکنی کند و سراسر ایران را برافروزد…
ملت ما آمدند رفراندوم کردند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم.
جمهوری اسلامی یعنی یک حکومت مکتبی. اسلام یک مکتب است. اسلام یک جهان بینی است. اسلام طوری نیست که هر روز تبدل تحول باشد. اسلام یک مکتب است. مکتبی است که جهان را باید بسازد و آمادگی به جهان ببخشد…
۹۸ درصد گفتند: یک حکومت مکتبی می خواهیم. حکومتی که دارای استراتژی است. تاکتیک است…
مردم گفتند حالا عده ای از مردم بروند و برای ما قانونی را که متناسب این حکومت مذهبی است، فراهم کنند، آمدند خبرگان را انتخاب کردند…
در همین انتخاب هم می بینید ناآگاهانه کار نکردند. آگاه بودند… یعنی فهمیدند برای قانون نوشتن در یک حکومت مکتبی، باید افرادی را به مجلس بفرستند که خبره هستند، متخصص هستند، کارشناس اسلام هستند، کسانی که می توانند مکتب اسلام را بفهمند و قوانینی را که می خواهند بر طبق مکتب اسلام درست کنند…
در این مرحله می بینید روحانیت را انتخاب می کنند، یعنی خبره را، ایدئولوگ را انتخاب می کنند. چون می دانند حکومت مکتبی می خواهند. دنبال دیگران نمی روند. دنبال روشنفکران نمی روند!
چرا که روشنفکر با اینکه خوب می نویسد و در بعضی مسائل خوب می اندیشد، مکتب را نمی تواند بشناسد. مجلس خبرگان جای خبره است. جای متخصص است…
خبرگان روز اول که وارد شدند، گفتند نه؛ ما نه آئین نامه ی دولتی را قبول داریم، نه این پیش نویس [قانون اساسی] را!…
گفتند: این خوراکی که درست کردید مسموم است! بدرد ما نمی خورد! این پیش نویس بدرد جمهوری دمکراتیک می خورد، نه یک جمهوری اسلامی!…
تا به حال کسی به ما نگفته است که این قوانینی را که شما نوشته اید، فلان جایش اشتباه است فقط سر و صدا در اطراف یک قانون بر پا شده است! و آن قانون، قانون ولایت فقیه است یعنی روی قانونی سر و صدا بپا کردند که جان قانون اساسی و حکومت جمهوری اسلامی می باشد. اما براستی چه کسانی سر و صدا می کنند؟ آن هایی سر و صدا می کنند که در برابر شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی گفتند: آب، نان، مسکن، آزادی!!… در حالی که ملت ما خواهان ولایت فقیه است! یعنی می دانند این دستگاه و ماشین جامعه بدون نبردی محرک، بر می افتد. و این موتور و نیروی محرک جامعه ی ما، فقیه است!… حالا یک نفر، صد نفر، بیایند با مساله ولایت فقیه مخالفت کنند، آیا ملت ما در برابر عینیت جامعه خویش هم می تواند غافل و ناآگاه باقی بماند؟
ماخذ: روزنامه اطلاعات ۲۹ مهر ۱۳۵۸

در سخنان پیش از خطبه نمار جمعه شیراز؛ آیت الله ربانی شیرازی:
بزرگترین قدرت های جهان بواسطه قدرت ولایت فقیه بر خود می لرزند!

آیت الله ربانی شیرازی ضمن سخنانی، بشدت به روزنامه خلق مسلمان حمله کرد و آنرا روزنامه آیندگان تعطیل شده دانست که سعی در تفرقه اندازی میان امت و امام را دارد.
آیت الله ربانی شیرازی گفت:
این ها می دانند دیگر جایی برای ایدئولوژی های ضد اسلامی آن ها نمی باشد، لذا مجلس خبرگان و قانون اساسی را بباد ناسزا و فحش گرفته اند. نویسندگان این روزنامه، همان نویسندگان کمونیست هستند که تا دیروز در برابر ملت مسلمان ایران ایستاده و در برابر انقلاب موضع گرفته و در نتیجه، کمک رژبم شاه بودند. و امروز قانون اساسی را به باد استهزاء گرفته اند. این ها می گویند: بواسطه وجود ولایت فقیه در قانون اساسی، دیگر مجالی برای آزادی نیست. و نمی دانند که ولایت فقیه یعنی رهبری عالم دانا و امام، مانند امام خمینی!
مگر اکنون که ما تحت ولایت فقیه هستیم از کلیه ی آزادی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهره مند نیستیم؟ و آیا این نویسنده تا دیروز می توانست با این آزادی صحبت کند و اظهار نظر بنماید؟
مگر همین ولایت فقیه نبود که باعث شد بتوانیم رژیم دست نشانده را از بین ببریم؟
و امروز بزرگترین قدرت های جهان بواسطه همین ولایت فقیه برخود می لرزند.
آمریکا بزرگترین قدرت جهان امروز در برابر ما درمانده است و نمی داند در برابر آن چه کند!
و عظمتی که امروز ایران بدست آورده، بواسطه ی وجود همین ولایت فقیه است!
ماخذ: روزنامه جمهوری اسلامی ۳ آذر ۱۳۵۸

آیت الله دستغیب:
ولایت فقیه بر اساس موازین اسلامی است و منافاتی با حاکمیت ملی ندارد!
سید عبدالحسین دستغیب امام جمعه شیراز در یک مصاحبه مطبوعاتی با چند تن ازخبرنگاران جراید، پیرامون صحبت هایی که در مورد تناقض اصل ولایت فقیه با اصل حاکمیت ملی عنوان می شود، گفتند:
مساله ولایت فقیه بر اساس موازین اسلامی است و هیچ منافاتی با حاکمیت ملی ندارد.
یکی از نشانه های انقلاب اسلامی ملت ایران، جهاد در برابر کفر بود و یکی از نهادهای اسلامی، جهاد دفاعی است، دفاع از حریم اسلام…
در این انقلاب اسلامی که جهاد حق بر باطل بود، زن و مرد، پیر و جوان، همه با هم یکصدا شدند و دفاع از اسلام کردند و صریح گفتند:
جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی!
و بعد از آنکه مقدمه ای پیش آمد و رژیم شاه سرنگون شد، همین ملت عده ای اهل خبره را انتخاب کردند تا قانون اساسی اسلامی را بر اساس موازین اسلامی پیاده و تصویب کنند. چون انقلاب برای اسلام بود و باید اصولی بر موازین اسلامی باشد. تا ثمره ی انقلاب اسلامی حاصل شود. اصل ولایت فقیه روی موازین اسلام است…
خدای تعالی حضرت رسول را فرستاد تا احکام اسلامی به مردم برساند. امام هم واجب است باشد تا اینکه نظم برای اسلام و مسلمین برقرار باشد. ولی امر را اطاعتش را خداوند واجب کرده. در قرآن آمده است: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم. اولی الامر یعنی زمامدار مسلمین که اطاعتش بر همه واجب است…
اینکه مساله ولایت فقیه را ما در قانون اساسی تصویب کردیم بر اساس موازین اسلام است. و در حکومت اسلامی سر رشته مملکت [باید] بدست فقیه باشد تا هر قانونی که به تصویب می رسد اجرای آن واجب باشد و ملت این قانون را واجب الاجرا می داند! چون معتقدند که در حکومت اسلامی، حکم، اسلامی باید باشد و حکم اوالامر واجب است.
حاکمیت ملی یعنی، ملت آزادند در تعیین سرنوشت. و ملت می تواند کسی را که خواسته است بر خود حاکم کند. و زمام امور را بدستش بدهد و ملت ما هم می گوید: اسلام را می خواهد.
و رهبر باید اسلام شناس باشد. این شرایط، هم عقلی است و هم وجدانی است. و ملت خود به میل و رغبت، زمامدار خود را تعیین می کند. و قوه مجریه خود ملتند. و این خود، حاکمیت ملی است! یعنی اکثربت قریب به اتفاق، رهبر را انتخاب می کنند. و هیچ منافاتی با اصل ولایت فقیه ندارد.
گاه ممکن است افکار غرب زده ها در اهل علم اثر بگذارد، و عده ای غرب زده واقعیاتی بر اهل علم القاء کنند که مخالف اصل حاکمیت ملی است، و شبیه به این مغالطه کاری ها! و اینکه مثلا می گویند: آخوند بازی است. آخوند، آخوندها می خواهند حکومت را در دست بگیرند و کلماتی از این قبیل، و شنیده ام که حزب خلق مسلمان مطالب را جهت آیت الله العظمی شریعتمداری وارونه جلوه می دادند و ایشان هم خیال می کردند این یک حزب اسلامی است. معلوم شده این افرادی که جزو این حزب بوده اند عده ای بودند که اسم اسلام را به خود زده بودند و فقط غرضشان این بود که امپریالیسم را در ایران مستقر نمایند. و هرج و مرج و سر وصدا راه بیندازند. و بحمدالله ملت ایران با هوشیاری خود دام را تشخیص داد و بر علیه این حزب قیام کردند و آن ها را رسوا نمودند و از دسائس آن جلوگیری نمودند.
ماخذ: روزنامه جمهوری اسلامی ۲۹ آذر ۱۳۵۸
این حکایت ادامه دارد…
دو شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۱
تهران. ایران.
محمد شوری
(نویسنده و روزنامه نگار)
t.me/shourimohammad

لینک نسخه ی pdf

https://t.me/shourimohammad/2390

تلگرام
t.me/shourimohammad
اینستاگرام
www.instagram.com/mohammadshoori
توئیتر
https://twitter.com/shourijezeM
فیس بوک

facebook.com/Mohammad.shourijeze
facebook.com/assize.mahkame
مجموعه یادداشت ها در تریبون زمانه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/mahkame

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)