نسل ما و نسل انقلاب، دهۀ سی و پس از آن دوران را بخوبی بخاطر دارند. بچۀ رضا شاه- محمد رضا- اندر فتوحات پدر، و رتق و فتق عالی امور مملکتی داستانها ساخته و پرداخته بود. این تبلیغات رضا شاه و مزدورانش به کمک بوقهای استعماری، زمانی اتفاق می افتاد که هیچ گونه رسانۀ آزاد در مملکت وجود نداشت. در نبود مطلق رسانه های آزاد نه تنها عامۀ مردم که روشنفکران متعهد و معترض را قلع و قمع کرده بودند. تبلیغات شاهانه! به من نوعی القاء کرده بود که رضا شاه برای مملکت امنیت آورد و آبادانی همراه داشت! بزرگتر های ما می گفتند رضا شاه، راههای مواصلاتی را ایجاد و تعمیر کرد. به خصوص در رابطه با ایجاد راه آهن سراسری تهران مشهد و تهران- جنوب و… مانور می دادند. مادر بزرگم با اینکه پسرش را در جنگ باصطلاح نجات آذربایجان از دست داده بود همیشه می گفت جاده ها و شهرها و قصبه ها پس از روی کار آمدن رضا شاه امن شده بودند! می گفت قبل از آمدن رضا شاه، شبها جاده ها قرق راهزنان بود. به کاروان مسافران حمله می کردند. هست و نیست مردم به غارت می رفت. این تبلیغات آنچنان ریشه دار و تأثیر گذار بود که حتی برای امثال من نوعی تا همین اواخر ، تصور اینکه رضاشاه، هیولایی چنین ویرانگر و وطن فروش باشد، قابل فهم نبود! اعتراف می کنم تا قبل از اینکه شخصاً وارد تهیه و تدوین این مجموعه در رابطه با رضاخان بشوم، خودم نیز اشرافی عمیق در این قد و قواره در باره این موجود خبیث و قداره بند قلدر نداشتم. بقول مشد قاسم آ…آ…آ… دروغ چرا؟!
و حالا با آوردن اسناد و مدارک موجود در تاریخ، تلاش خواهم کرد به نوبۀ خودم علیه این تبلیغات دروغین، روشنگری بکنم. آنها در اهمیت پروژۀ صنعت راه آهن در ایران زمان رضا شاه و ایجاد جاده های امن برای ولایت ایران جار و جنجال بپا کردند.
راهآهن ایران، یکی از پروژههایی است که در زمان رضاشاه شروع شد، این پروژه را یکی از موفقیت های رضاشاه دانسته و آن را نشان میهن دوستی او می دانند. اما ماجرای این راهآهن و ساخت آن اساسًا چیست و در کجا نهفته است؟!
میدانیم که راه آهن زیر ساخت بنیادین تولید در کشورهای سرمایه داری بود و هنوز هم تا حدودی هست. زیرساختهای تمدن نوین غربی و راه رشد صنعتی آن، در همان اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم عبارت بودند از صنایع ذغالسنگ، فلزریزی و …که بدون راههای ارتباطی گسترده، پروسه رشدشان متوقف میشد. البته دوام و بقای زیرساختهای راه رشد اقتصادی جدید، یعنی صنایع ذغالسنگ، نفت و فولادسازی به اضافه تجارت جهانی، خودشان تماماً مشروط بودند به توسعه ۲عامل زیربنایی مهمتر یعنی: راهآهن و تلگراف! سرمایهداری پیشرفته بدون این ۲عامل مبنایی، در همان کشور متروپل یعنی کشور استعمارگر، در نطفه خفه میشد.
به بیان دیگر، شبکه راهآهن و تلگراف در واقع سلسلهاعصاب نظم جدید بود که در تمامی محدوده جغرافیایی راه رشد صنعتی، گسترش پیدا میکرد و بدون توجه به مرزهای ملی موجود، پیکره جدیدی متشکل از کشور متروپل و سرزمینهای تحتالحمایه و مستعمره بهوجود میآورد تا بتواند جریان مکیدن منابع مستعمرات به متروپل و رشد کشور مادر را فراهم کرده و امکان برقراری تجارت و بازار مورد نیاز کشور بالادستی را فراهم کند.
جالب توجه اینکه استعمار گران بیش از آنکه برای شهروندان خود راهآهن ایجاد کنند، برای مستعمراتشان راهآهن میکشیدند!
بنا به اطلاعات سالنامه آماری ۱۹۱۵ دولت آلمان و بایگانی امور راهآهن ۱۸۹۲ سرعت رشد سرمایهداری و سرمایه مالی در مجموعۀ اقتصاد جهانی با سرعت گسترش شبکه راههای آهن در مستعمرات و کشورهای مستقل و نیمه مستقل آسیا و آمریکا رابطه مستقیم داشته است.
احداث ۲۰۰هزار کیلومتر راهآهن جدید در مستعمرات و دیگر کشورهای آسیا و آمریکا معنایش بیش از ۴۰میلیارد مارک سرمایهگذاری جدید با شرایط بسیار پر صرفه و با دریافت سفارشهای پرسود برای کارخانههای فولادسازی و غیره بوده است.[۴۰]
آمار و ارقام نشان میدهند که کشورهای استعمارگر، بیش از آن که برای خودشان راهآهن ایجاد کنند، سرگرم احداث راهآهن در مستعمراتشان بودهاند، تا بتوانند مسأله انتقال سریع و کلان منابع معدنی از مستعمره به متروپل و صدور کالا به بازارهای مستعمراتی و جابجاییهای نظامی لازم در شرایط ضروری را به بهترین وجه حل کرده و صدور فولاد تولید شده مازاد را نیز تضمین نمایند.
یک عامل دیگر در ساخت راهآهن توسط کشورهای متروپل، نیازهای نظامی استراتژیک آنها بود؛ مانند راهآهن قسطنطنیه ـ بغداد برای آلمانها یا راهآهن ایران برای بریتانیا.
در چنین دستگاهی بود که انگلیسها تلاش میکردند از طریق راهآهنی که با پول مردم ایران ایجاد گردد، خودشان را یا از بنادر جنوبی ایران یا از طریق راهآهن بصره ـ بغداد ـ خانقین، به دریای خزر یعنی مرز جنوبی رقیبشان روسیه برسانند.
احمدشاه، با این طرح مخالفت کرد ولی رضاشاه اجرای آن را به عهده گرفت. حسین مکی در زندگینامه احمدشاه این را مفصل شرح داده است.[۴۱]
لرد کرزن (Lord Curzon) وزیرخارجه بریتانیا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در مورد نیاز بریتانیا به راهآهن در ایران، در همان زمان نوشته:
«از سالهای ۱۸۷۰ میلادی به بعد دولت انگلیس در فکر گسترش خط راهآهن در ایران بوده است».[۴۲]
نیاز انگلستان به راهآهن برای دسترسی سریع آنها از بنادر خلیجفارس به سواحل دریای خزر و مرزهای جنوبی روسیه، با وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه، شدت بیشتری گرفت. بریتانیا به یک راه سهل و ارزان با امنیت بالا در این مسیر احتیاج داشت. طرح راهآهن شمالیجنوبی ایران، جوابگوی این نیاز استراتژیک انگلستان بود.
ساختن راهآهن شمالی – جنوبی ایران، سال ۱۳۰۶ شروع شد و ۱۲سال طول کشید. در حالیکه نقشه آن راهآهن، سالها پیش از ظهور رضاشاه، توسط انگلستان کشیده شده بود و حتی قبل از کودتای ۱۲۹۹ رضاشاه، طرح آن، همراه با نقشهمسیرش در کتابی به اسم «سیاست انگلیس در ایران» توسط یک دیپلمات هلندی ساکن ایران در سال ۱۹۱۷ یعنی سال ۱۲۹۶ خورشیدی در آمستردام منتشر شده بود.
این سند که اکنون نیز در کتابخانه سلطنتی بلژیک در دسترس همگانی است، ثابت میکند که طرح راهآهنی که رضاشاه کشید، یک طرح استعماری انگلستان برای منافع پیشبرد اهداف خودش بوده است.
سال ۱۹۱۷ میلادی، اسناد راهآهنی که بریتانیا در نظر داشت در ایران احداث کند، در یک کتاب در هلند منتشر شد. نقشه و اطلاعات آن طرح را سالها بعد یک دانشجوی ایرانی در اروپا به اسم مهندس عطایی که سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ در برلین تحصیل میکرده، به دستآورد و در سال ۱۳۰۸ خورشیدی بهعنوان یک طرح استعماری افشا کرد، اما به فاصله کمی آنچنان تحت فشار قرار گرفت که در اتاق انتظار سفارت ایران در برلین خودکشی کرد. بعدها سرمقاله روزنامه مرد امروز شماره ۴۰ مورخ ۲۳تیر ۱۳۲۴ا ین مورد را افشا کرد.[۴۳]
راهآهن شمالی – جنوبی بهقول روزنامههای همان روزگار، تنها راهآهنی بود که هیچیک از قطبهای جمعیتی ایران را به همدیگر وصل نمیکرد، خاصیت ترانزیت نداشت و تنها ویژگیاش، امکان استراتژیکی آن، برای دستیابی به روسیه(شوروی) بود.
دکتر مصدق از مخالفان جدی طرح راهآهن شمالی-جنوبی رضاشاه بود، وی در خاطرات خود نوشته است:
«گفتم هر کس به این لایحه(احداث راهآهن) رأی بدهد خیانتی است که به وطن خود نموده است (این حرفم) شاه فقید (یعنی رضاشاه) را عصبانی کرد… در بادی امر نظریاتم این بود: راهآهنی که ترانزیت بینالمللی ندارد، نه فقط در ایران بلکه در بسیاری ممالک دیگر که عده ساکنان آن کم است، مفید نیست».[۴۴]
مصدق در جای دیگر گفت:
«هر چه کردهاند خیانت است و خیانت. با اینکه همگان به سودمندی راهآهن شرق و غرب چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ نظامی آگاه بوده و اعتقاد داشتند که این مسیر کاربردهای فراوانی دارد، ولی رضاشاه آن را نپذیرفت. این موضوع… ناشی از نفوذ انگلیسیها بر دستگاه سیاستگذاری رضاشاه بود».[۴۵]
رضاشاه، راهآهن ایران را طبق خواسته بریتانیا و با پول مردم ایران احداث کرد و به حرف مخالفین احداث راهآهن گوش نکرد. مصدق در مجلس ششم در این باره نکات مهمی مطرح کرد و گفت:
«اگر راهآهن ما یک فایده ببرد از ترانزیت مالالتجاره اروپا به آسیا خواهد بود و این خطی که امروز اجازه داده میشود… کاملا برخلاف مصالح مملکت است… امروز میخواهید ۳۰میلیون پولی را که در دست مردم است و در واقع هستی این ملت و مملکت را به یک راهی صرف کنید، یک قدر دقت کنید».[۴۶]
دکتر مصدق مجدداً سال ۱۳۲۴ و به مناسبتی در مجلس، حرفهای خود پیش از تأسیس راهآهن را یادآوری کرد و گفت:
«همه آقایانی که در دوره پنجم و ششم بودهاند میدانند که من صحبت کردهام. بهخاطرشان میآید و ورقه کبود هم دادم! من گفتم این راهآهن… باید غرب ایران را به شرق ایران مربوط کند که ترانزیت هم داشته باشد و مالالتجاره و مسافران اروپا دیگر نباید از بحر احمر و دریای هند بروند به بمبئی! بلکه از این راه، ۳روزه آنها را ببرند هندوستان. ولی… این عملی نشد و من میدانستم که این خرجی که میشود برخلاف مصالح مملکت است».[۴۷]
حرفهای مصدق توسط کارشناسان تأیید شد اما مصدق نتوانست جلوی اجرای این طرح پر خرج و مخارج را بگیرد. آناتول تریتسکی در خصوص راهآهن ایران نوشت:
«ملاحظات سیاسی و نظامی بیش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود… تصمیم گرفتند که خط به هیچ شهر بزرگ بجز پایتخت نرود و بیشتر از مناطق چادرنشین… بگذرد».[۴۸]
مهدیقلی هدایت(مخبرالسلطنه) نیز جنبه دیگر این طرح استعماری را در کتاب «خاطرات و مخاطرات» خود درباره طرح احداث خط آهن روشن کرده و نوشته است:
«دکتر مصدق اعتقاد داشت که هزینه و زمان اجرای چنین طرحی توجیه اقتصادی و فنی ندارد. دلیل آن هم کاملا روشن بود زیرا شهرهای مهم و اقتصادی ایران که شامل تهران، اصفهان، شیراز، همدان، مشهد، رشت و کرمانشاه بودند در مسیر این طرح قرار نداشتند».[۴۹]
در زمینهی مخارج احداث این راهآهن مصدق خاطرنشان کرده بود:
«از روز شروع ساختمان (راهآهن) تا اتمام آن ۱۲سال طول کشید… و چنانچه در ظرف این مدت عواید نفت به مصرف کارخانه قند رسیده بود رفع احتیاج از یک قلم بزرگ واردات گردیده بود و از عواید کارخانههای قند هم میتوانستند خط راهآهن بینالمللی را احداث کنند که باز عرض میکنم هر چه کردهاند خیانت است و خیانت».
مقایسه آمار دخل و خرج راهآهن در همان سالها، نشاندهنده ماهیت استعماری طرحی بود که رضاشاه، مأمور به انجام آن بود.
دکتر مصدق در خاطرات خود این نکته را بهروشنی توضیح داده و نوشته است:
«در جلسه ۲ اسفند ۱۳۰۵ مجلس شورا گفتم برای ایجاد راه، دو خط بیشتر نیست: آن که ترانزیت بینالمللی دارد ما را به بهشت میبرد، و راهی که بهمنظور سوقالجیشی ساخته شود، ما را به جهنم!
و علت بدبختیهای ما هم در جنگ بینالملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت شاه فقید ساخته بودند. و اکنون آنچه از این راهآهن ایران عاید میشود، مبلغی در حدود ۲۸۰میلیون تومان است که ۵۵درصد آن صرف هزینههای اداری… و ۴۵درصد بقیه به مصرف تعمیرات رسیده است. و از بابت سود سرمایه و استهلاک، دیناری عاید دولت نشده و باری است که باید به دوش مالیاتدهندگان گذارده شود.
ساختن راهآهن در این خط، هیچ دلیلی نداشت جز اینکه میخواستند از آن استفاده سوقالجیشی کنند و دولت انگلیس هم در هر سال مقدار زیادی آهن به ایران بفرو شد و از این راه پولی را که دولت از معادن نفت میبرد، (دوباره) وارد انگلیس کند!…».
اسناد در این زمینه خیلی بیش از اینهاست که من در اینجا جمع آوری کرده ام. بنابراین معلوم می شود که کشیدن راه آهن با پول مردم و کارگران ایران بیش از پیش در جهت منافع استعمار گران و بخصوص دولت فخیمۀ انگلیس بوده است که در آن دوران ابرقدرت جهان بود و کشورهای عراق و هندوستان و… را تحت اشغال خود داشت. یکی دیگر از پرونده های سیاه رضاخان قزاق، غارت هست و نیست قاطبۀ ملت ایران بود. بچۀ قزاق فقیر و بی کس و کار در موقع خروج اجباری از کشور میلیونها دلار پول در بانکهای خارجه ذخیره کرده بود! بسیاری از زمینهای مالکان بزرگ و خرد را غصب کرده بود. در شمارۀ آینده به این موضوع خواهم پرداخت…
از همین مجموعه:
- منبع: امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایهداری لنین ص ۱۳۵ و ۱۳۶
- حسین مکی،کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۵
- کتاب «ایران و قضیه ایران» نوشتهی لردکرزن وزیر خارجهی بریتانیا
- کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۵ – ۲۶
- خاطرات و تالمات مصدق انتشارات علمی تهران ۱۳۶۵ ص۳۵۰ و ۳۵۱
- ایرج افشار، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، تهران، چاپ پنجم، انتشارات محمدعلی علمی ص ۳۵۱ به بعد
- نطق دکتر مصدق در جلسه ۲۳۲ مجلس شورا – منبع: گذشته چراغ راه آینده ص ۲۶
- کتاب سیاست موازنه منفی ج ۲ ص ۸۵ نطق مصدق در مجلس منبع: کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۶
- آناتول تریتسکی، کتاب تاریخچه راهآهن ایران چاپ سال ۱۳۲۶، تهران ص ۲
- مهدی قلی هدایت، خاطرات و مخاطرات، تهران، کتابفروشی زوار، چاپ دوم، ۱۳۴۴، ص۳۲۲
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.