یکی از بحثهای داغ انتخاباتی همواره بحث زنان و جایگاهی است که دولتها به ایشان اختصاص خواهند داد. دولت یازدهم که اخیراً سکان اداره ایران را به عهده گرفته است از این امر مستثنی نیست و البته دولتهای آینده هم چنین خواهند بود. قطعاً انتخاب اولین سفیر زن و یا سخنگوی وزارت امور خارجه در ایران از میان زنان فعال در دستگاه دیپلماسی میتواند اقدام مبارکی باشد و آغاز راهی محسوب شود که زنان دستاندرکار نظام دیپلماسی را برای رشد در این دستگاه امیدوار کند. قضاوت درباره کارکرد این زنان نیز مانند هر فرد دیگری براساس عملکرد ایشان و البته کمی زیر ذرهبین در آینده قابل ارزیابی خواهد بود.
یادداشت پیش رو شاید نگاهی متفاوت باشد به حضور زنان در دستگاه دیپلماسی دیگر کشورها و فضای بینالملل که مقدمهای خواهد بود برای بومی ساختن ارزشها برای رسیدن به مدلی استاندارد برای ایران اسلامی.
زنان دیپلمات امروز نقش عمدهای در انجام مأموریتهای سیاسی میان دولی و در سازمانهای بینالمللی ایفا میکنند. سفارت زنان موضوع جالبی است که میتواند ابعاد گوناگونی داشته باشد، از جمله اینکه سفارت زنان میراث لیبرایسم غرب نیست بلکه الکساندرا کولونتای اولین بار از روسیه کومونیست در سال ۱۹۲۳ به نروژ اعزام شد. جالب آنکه اولین سفیر دائم در سازمان ملل متحد نیز از سوی آمریکا، به عنوان مؤسس آن، انتخاب نشده است؛ بلکه النا واکارسیو در سال ۱۹۲۴ از سوی رومانی به این سازمان اعزام شد.
کریستینا ولبرشت (۲۰۰۰: ۱۶۷) در کتابش “سیاست حقوق زنان: احزاب، مقامات و تغییر” مینویسد که معمولاً سیاستمداران برای جذب آراء زنان مجبورند تحت گفتمان “حقوق زنان” دست به تبلیغات بزنند تا رأیدهندگان زن را جذب کنند، اما ایده ولبرشت این است که مثلاً در سیستم حزبی آمریکا طی سالهای متمادی و حتی همین امروز دولتمردان “عملکرد سمبلیک” را بیش از “عملکرد واقعی” برای احقاق زنان در دستور کار خود قرار داده اند. “عملکرد سمبلیک” از نظر وی مثلاً انتصاب تک و توک زنان در مناصبی در لایههای میانی حزبی و پس از رأی آوردن در مناصب میانی دولت ایشان و نه با قدرت تصمیمسازی واقعی است.
این انتصابات خرد البته در شکلگیری فضای کلی با موازنه مثبت به نفع زنان قطعاً به لحاظ تاریخی مؤثر بوده است، اما کندوکاو در فرآیند راهیابی و تثبیت موقعیت زنان در سیستمهای دیپلماتیک نکات قابل توجهی در بر دارد که به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
ابتدا آنکه، صعود پلههای ترقی برای زنان در دستگاههای دیپلماسی در همه جای جهان سخت و دشوار است. این موضوع در کشورهای شناختهشده به نهادهای دموکراتیک نیز صادق است. برای مثال، سفیر کانادا در آمریکا سارا استیدل بوئر است. زنی که پس از ۲۳ سال سابقه کار دیپلماتیک توانسته این مقام را کسب کند. او به سختی کار زنان دیپلمات در کانادا معترف است به نحوی که تا سال ۱۹۴۷ اساساً هیچ زنی حق شرکت در امتحان سرویس خارجی را به عنوان دروازه اخذ مناصب دیپلماتیک در کانادا نداشته است. در فاصله سالهای ۱۹۴۷-۱۹۷۱ نیز که زنان اجازه شرکت در این امتحان را یافتند، حتی در صورت قبولی، به محض ازدواج از ایشان خواسته میشد تغییر شغل دهند یا خود را بازنشست کنند. این خانم سفیر مادر دو دختر است. او معتقد است: “بسیار مهم است که یک زن دیپلمات با چه کسی ازدواج میکند”.
زنان دیپلمات در آمریکا در صورت تولد فرزند میتوانند یک سال مرخصی بگیرند و البته شانس مرخصی پدران هم برای آنان کمک بزرگی بوده است. با این شرایط و به نسبت خدمات خوب اجتماعی کانادا، اکنون تنها ۳۵ درصد مناصب سفارتی را در دولت کانادا زنان به عهده دارند که هنوز فاصله ایشان با مردان را نشان میدهد.
دو آنکه، عمدتاً پایگاه اجتماعی زنان دیپلمات که در جهان پیشرفت میکنند خاص و از اقشار ذینفوذ و اشراف است. پوشکاروا (۱۹۹۷: ۱۰۵) در کتاب “زنان در تاریخ روسیه” به این نکته صحه میگذارد که این زنان از طبقه اشراف بودهاند که به صورت سنتی برخلاف باور سنتی “جنس ضعیف” خود را وارد سیاست میکردند و سمتهای سفیری و دیپلماتیک را اشغال مینمودند. این نوع نگاه البته در اغلب کشورهای جهان ریشه دارد. از جمله اولین زن سفیر ایران پیش از انقلاب که اتفاقاً به دانمارک اعزام شد نیز مهرانگیز دولتشاهی خواهرزاده صادق هدایت، دختر محمدعلی میرزا شکوهالدوله، وزیر پست و تلگراف و تلفن و خواهر مهین دولتشاهی، همسر مظفر فیروز وزیر کار در کابینه احمد قوام و خارج از بدنه دستگاه دیپلماسی کشور بود.
سه آنکه، تعداد زنان سفیر یا زنان در مناصب بالای دیپلماتیک لزوماً به معنای توسعهیافتگی بخصوص از نوع پایدار آن نیست. همانگونه که برخی کشورهای فقیر و توسعهنیافته به صورت تصنعی سعی میکنند خود را با استانداردهای مدرن و غربی مثلاً در تعیین سهمیه تعداد زنان در پارلمان و وزرا مدرن جلوه دهند، این وضع در اعزام سفرا به دیگر کشورها و سازمانهای بینالمللی آنها نیز به چشم میخورد. در توصیف این روابط کاریکاتوری، ایالات متحده نمونه جالبی است. ایالات متحده به عنوان اولین سفیر زن خود، یوجین اندرسون، را سال در ۱۹۴۹ به دانمارک اعزام کرد و سفیر دوم زن از آمریکا تا سال ۱۹۵۳ انتخاب نشد. همواره کار زنان در سفارتهای آمریکا خدماتی و تشریفات بوده و تقریباً حوالی سال ۲۰۰۰ برای اولین بار درصد زنان دیپلمات در وزارت خارجه آمریکا دو رقمی شده است. طبق آمار وزارت خارجه آمریکا با این همه داعیه در دفاع از حقوق زنان و مسائل برابری جنسیتی، ۲۲.۸ درصد نیروهای سیاسی زن و در میان آنها ۲.۴ درصد سیاهپوست هستند. این در حالی است که نیمی از سفرای حاضر در ایالات متحده اعزامی از آفریقا زن هستند(سفوکل، ۲۰۰۰ :۷).
چهار آنکه، اعزام سفیر زن به برخی کشورها از سوی برخی دول که سیاست خارجی در صدر اولویتهایشان است، گاهی گویی نشانی از اهمیت کمتر آن سرزمین در دستور کارروابط خارجی بوده است. برای مثال، ارزیابی تعداد سفرای زن ایالات متحده در برخی کشورهای حساس و غیرحساس این امر را نشان میدهد.
آمریکا از آغاز روابط دیپلماتیک خود با جهان خارج تا سال ۲۰۱۳ در کشورهایی بدین شرح صفر درصد سفیر زن داشته است: افغانستان، بحرین، بوسنیهرزگوین، کانادا، شیلی، چین، کوبا، قبرس، هنگکنگ، اندونزی، ایران، عراق، ژاپن، قطر، فیلیپین، روسیه، عربستان و ….
حال اینگونه کشورها را میتوان در مقابل کشورهایی دید که بالاترین آمار سفیر زن آمریکایی را به خود دیدهاند: تیمور، وانواتو، سیرالئون، ساموا، سنت لوسیا، سنت کیتس و نویس، گینهنو، پالائو، نیجر، نامیبیاو …
بدین ترتیب، میتوان نتیجه گرفت که نصب زنان سفیر امروز یک الزام بینالمللی است که میتواند وجهه بینالمللی کشورها را تحتتأثیر قرار دهد. پیشرفت زنان در دستگاه دیپلماسی و شایستهسالاری نیز یک ایدهآل اسلامی- ایرانی است و بخصوص پس از انقلاب با راه یافتن اقشار مختلف و جوانان تحصیلکرده از خانوادهها از قومیتها و طبقات متفاوت، می توان آن را از دموکراتیکترین سیستمهای دیپلماسی موجود دانست.
باید در نظر گرفت که نگاه حمایتی نسبت به زنان دیپلمات مانند تمام زنان از مشاغل دیگر تا حدی میتواند مثبت و پیشروانه باشد، اما این تنها شرط لازم است. باید همواره هوشمندی نسبت به اصل شایستهسالاری و در عین حال عدم افتادن به دام شعارزدگی در این حوزه را در نظر گرفت. توسعه پایدار و بهبود استانداردهای زندگی زنان این سرزمین باید در کنار مردان در ساختاری خانوادهمحور مدنظر باشد که البته از دل چنین توسعهای زنان موفق دیپلمات نیز متولد خواهند شد. ایجاد سیاستهای حمایتی برای زنان شاغل بخصوص در حوزه مشاغل خاص نظیر دیپلماسی برای حفظ کرامت خانواده و رضایت این زنان در زندگی شخصی و شغلی، شاید بزرگترین قدمی باشد که موفقیت ایشان را در طولانیمدت تأمین خواهد کرد.
پینوشت
• Pushkareva, N. L., & Levin, E. (1997). Women in Russian history: From the tenth to the twentieth century. Armonk, N.Y: M.E. Sharpe.
• Séphocle, M. (2000). Then, they were twelve: The women of Washington’s Embassy Row. Westport, Conn: Praeger.
• Wolbrecht, C. (2000). The politics of women’s rights: Parties, positions, and change. Princeton, N.J: Princeton University Press.
• http://www.afsa.org/AboutAFSA/AFSAStatementonAmbassadors/FemaleUSAmbassadors.aspx.
• http://www.thezimbabwean.co/news/zimbabwe/64997/female-ambassadors-discuss-womens-growing.html.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.