چالش درون تشکیلاتی نهاد مدنی در ایران/ تقی رحمانی

سخن از مشکلات درونی تشکل‌های مدنی در ایران است؛ البته در آغاز بگویم که فشار امنیتی بر تشکل‌های مدنی این مشکلات را عدیده‌تر می‌سازد که باید جداگانه به آن پرداخت.

تشکل‌های مدنی در جامعه‌ای که آموزش و پرورش آن به دانش‌آموز کار جمعی دموکراتیک یا جدید آموزش نمی‌دهد، با معضلات زیادی روبه‌رو می‌شود، اما در فقدان این نوع آموزش نمی‌توان تشکل مدنی را منتفی اعلام کرد؛ چراکه شاه‌بیت دموکراسی نه احزاب، بلکه مدنیت است که احزاب و دولت را به دموکراسی وادار می‌کند.

پس سرکوب آن‌چه که نهاد مدنی خوانده می‌شود یا مصادره‌ی آن‌ها در دستور کار حکومت‌ها قرار می‌گیرد.

با توجه به این شرایط سخت ریشه‌یابی برای درمان مشکلات دورنی نهاد‌های مدنی لازم است.

۱- نهاد مدنی به استمرار نیاز دارد تا بتواند در بازه‌ی زمانی مناسب به رقابت و شراکت اعضای خود شکلی دهد تا مانع از فروپاشی تشکلش شود.

۲- هر تشکل برای جاافتادن به تعویض دو نسل رهبری نیاز دارد که حداقل پانزده سال به طول می‌انجامد؛ چراکه تغییر نسل رهبری تشکل نشان از کادرسازی و نیروسازی و توان جذب نیرو از سوی آن نهاد دارد؛ اما حکومت تلاش می‌کند تشکل را در فشار قرار دهد تا دو اتفاق تلخ بیفتد: یا تشکل از هم ‌پاشیده شود یا این‌که تشکل برای ماندگاری تبدیل به جریان بسته شود؛ چراکه تشکل برای ماندن نمی‌تواند ریسک تغییر رهبری یا پذیرش افراد جدید را راحت به جان بخرد. کانون نویسندگان ایران، برخی تشکل‌ها یا نهضت آزادی ایران از این نوعند و با وجود مقاومت برای استقلال ناچار به گارد بسته‌ی تشکیلاتی می‌شوند. هم‌زمان حکومت هزینه‌ی عضویت در این جریان‌ها را هم بالا می‌برد و افراد را از نان‌خوردن، یعنی شغل ساقط می‌کند. فشاری که در حال حاضر به اعضای تشکل معلمان می‌آورد، از این نمونه است.

۳- موضوع دیگر در تشکل‌های صنفی و مدنی توجه به استقلال آنان است. این اسنقلال باید حفظ شود. تشکل مدنی بازوی هیچ جریان سیاسی‌ای نیست، بلکه دارای رابطه با تشکلات سیاسی بر اساس استقلال خود است. توجه به این اصل موجب می‌شود که امکان تاب‌آوری تشکل بیش‌تر شود؛ اگرچه امنیت آن را تضمین نمی‌کند، اما استقثلال و نگاه مدنی در تشکل مدنی به آن اصالتی می‌بخشد که اعضا را هم امیدوار می‌کند.

۴- تشکل‌های مدنی هم به قبول رقابت و هم شراکت در درون تشکل و میان تشکل‌ها نیاز دارند تا توطئه‌ی امنیتی را خنثی کنند و در عین حال موجب قدرت‌یافتن و تداوم تشکل شوند. امنیتی‌ها در میان تشکل‌های مدنی و در درون یک صنف میان آنان اختلاف می‌اندازند.  این اختلاف صنف را ضیعف و اعضا را دچار اختلاف و سردرگمی می‌کند. با این روش نهادهای فعال در درون صنف را به جان هم می‌اندازند و بعد همه‌ی این نهادها را هم نابود می‌کنند؛ پس باید رقابت‌پذیر بود و به سمت اهداف مشترکی رفت که قضاوت در میان اعضای آن صنف و جامعه مبنای قضاوت برای رفتار هر صنف باشد.

۵- اما هزار نکته‌ی باریک‌تر از مو این جاست. شراکت و رقابت در هر نهاد باید تیدیل به اصلی اساسی شود تا جریان صنفی امکان بقا داشته باشد. درون تشکل اصل رقابت برای جانشینی افراد اصل باشد؛ حتی به قیمت افت‌وخیز جریان صنفی؛ چراکه مادام‌العمرشدن رهبری صنف به هر دلیلی رقابت  و رشد در درون جریان مدنی را نابود می‌کند، حیات آن تشکل را هم در بهترین حالت به جمع خودمانی تبدیل و ارتباط آن نهاد با جامعه را هم محدود می‌کند.

۶- به نظر می‌رسد نهاد مدنی در ایران با موانع بیرونی و درونی برای پایداری مواجه است. این مقال کوتاه فتح‌بابی برای موانع دورنی بود که بایسته است شناخته شود تا برای رفع آن کوششی صورت بگیرد. رقابت‌پذیری، شریک‌پذیری، چرخش مقام مسئول در هر شرایطی، زمان‌دارشدن مقام و پاسخ‌گو‌بودن مسئولان نهاد از میانی مهمی است که می‌تواند نهاد مدنی را پایدار کند.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)