شهامت اخلاقی یک فعال سیاسی چیست؟
از خود بعنوان یک فدائی سابق سئوال میکنم آیا شهامت اخلاقی یک فعال سیاسی جیزی جزشهامت خیره شدن بر حقیقت و پذیرفتن آن ولو ببهای همسو نبودن آن حقیقت با تفکراوست نیست؟
آیا شهامت اخلاقی چیزی جز کندن لباسی است که طی سالها با مجموعهای از نظرات تئوریک، اسناد تاریخی که صرفا با نقطه نظرهای ایدولوژیک خود جمبندی و کلاسه بندی کرده وبرتن خود آراستهایم نمیباشد؟
لباسی تنگ و دمده شدهای با رنگهای تیره که من را بیاد ژنرالهای قدیمی میاندازد که فکر میکنند با بتن کردن لباس ژنرالی و چسبانیدن مدالهای رنگ ورو رفته قدیمی هنوز محور حقیقت، قدرت و فرمانده مبارزه جاری در جامعه هستند! لباسی که تفرعون و انجماد تفکر و نگاه میآورد! مانع از دیدن تحولات اجتماعی، تنوع افکار، تنوع نوع نگاه به زندگی و مبارزه و قبول زیبائی، تلون و رنگارنگی لباسهای مختلف بر تن نسلهای بعد تراز ما میگردد.
مانع ازشنیدن صداو شعارهای آنان میشود. مانع از آن میشود که از خود بپرسیم چگونه است که در هیچ جنبش اجتماعی اقبالی از طرف جوانان حاضر در صحنه مبارزه نسبت بما نشان داده نمیشود؟
لباسی که مانع از دیدن نشانه هامی شود! مانع از تیزهوشی ما در دیدن آن نشانهها در مبارزه بس سنگینی که در جامعه جریان دارد! و ما را صرفا به مبارزه بخش اندک مبارزات کارگری سوق میدهد. حال آنکه جریانهای کارگری امروز نگاه و سخنشان بمراتب جلو تر از ما و اتحاد عملشان در صحنه مبارزه سیاسی واجتماعی با دیگر جریانها باز تر، گستره تر، عینی تر وهماهنگ تر است!
لباس ونگاهی که مانع از این میشود که درک کنیم محور مبارزه این نسل امریکا ستیزی، مبارزه با امریکا و اسرائیل نیست!
مانع از این که بفهمیم چرا شعار” رضا شاه روحت شاد! “چنین اقبال عمومی یافته و آقای رضا پهلوی در اذهان بسیار جوانان بفردی مورد قبول بدل گردیده است! چه ما بخواهیم وچه نخواهیم.
متاسفانه خود خواهی ما جریانهای چپ و برخی سلطنت طلبان و جمهوری خواهان که الا وبلا مرغ یک پا بیشتر ندارد و همان یک پا نیز ما هستیم که میزان درستی و یا غلط بودن هر پدیده اجتماعی وجنبشهای مردمی را معین میکنیم ونمره قبولی یا ردی میدهیم! پایان ناپذیر است.
“درد آورتر از داستان ما داستان آن گروه سیاسی روشن تر” مجاهدین خلق ” است که حتی توان گشودن دروازههای پادگان خود را ندارند. سال هاست بعد از “انقلاب ایئدولوژیک! “منحصر بفرد استوار شده بر اسلام تفسیری آنها! با لباسهای یک دست هر روز از مقابل تصویر رهبران غایب و حاضر خود رژه میروند هورا میکشند…
جریانی که هیچ جریان، نیرو و فردی راقبول ندارند. جریانی چنان بسته که حتی اجازه زندگی زناشوئی نمیدهد. هیچ کودکی با این مجموعه سکت و بسته در ارتباط نیست. جریانی که از حداقل تجربه زندگی زناشوئی، فرزند داشتن، مسئولیت خانواده پذیرفتن که به تبع خود درک عمیقی از مسئولیت فردی واجتماعی میدهد و لذت زندگی در کام مینشاند ندارد. جریانی که حتی افراد بخوان سربازان آن حتی به مرخصی چند هفتهی نمیروند تابا خانواده با در وهمسایه با راننده تاکسی با جوانان در کافههای انترنتی نشسته از نزذیک دیدار کنند لختی با فنجان چای پای صحبت مردم عادی بنشینند.
جریانی که قادر نیست حتی نیم نگاهی به جامعه جوان ایران بیاندازد! خواستهها، نوع زندگی و پوشش آنها ببیند. قادر نیست درک کند که بسر کردن روسری اجباری بر سر زنان این جامعه چه نفرتی از این یک متر پارچه بوجود آورده است. آنها هنوز با همان شمایل، رهبر و رئیس جمهور از پیش تعین شده خود را مبارزان بلاع منازعی میدانند که از همه انقلابی ترند! بی نیاز به هرگونه نزدیک “بخوان فکر نزدیکی “جانشین آینده رژیم جمهوری اسلامی. جریانی بمراتب سکت تراز ما فدائیان!
حتی فکر یک لحظه چنین زندگی بسته به وحشتمان میانذازد حال قیای کنید با فکر جوانان ونوجوان امروز ایران! بگذریم.
آیا شهامت اخلاقی آن نیست که ما قادر شویم به واقعیت وحقیقتی فرا تر از آن چه که در ذهن خود با پایه تفکر گروهی خویش ساختهایم نقادانه دقیق شویم؟ نقادانه به باورهای خود، به راه رفته خویش نظرکنیم و بی هراس از تیرهای ملامت! آن چه را که واقعیتهای زندگی، مبارزه اجتماعی ونیازها و خواستهای مردم است قبول کنیم!
بر اساس آنها تصمیم گیری نمائیم. شهامتی که لازمه آن باز کردن دریچه فکر! زیر پا نهادن غرور و تعصب کاذبی است که جربانهای ایدئولوژیک سکت شده در یک دوره تاریخی به آن گرفتار میشونداست.
آیا شهامت تاریخی این نیست که نگاه به جلو وبه آینده را اندگی فراتر از مگسک تفنگهای قدیمی خود وسعت دهیم بالاتر ببریم و تصویر پیش روی خود را بادوربینهای معاصر روشن تر و واقعی تر ببینم؟
مسلما با چنین دید وشهامتی قادر خواهیم شد بی غرضانه به این پیام تاریخی ومودت آمیز آقای رضا پهلوی بدون حب وبغض گروهی نگاه کنیم و جواب دهیم!
“امروز بزرگترین اپوزیسیون و آلترناتیو جمهوری اسلامی، شما ملت ایران هستید که از همیشه متحدترید و بدون توجه به دستهبندیها و گرایشهای سیاسی، چپ و راست، جمهوریخواه و مشروطهخواه، دوشادوش هم برای آیندهای بهتر تلاش و نی که در بطن اعتراضات قرار دارند، صلاحیت بیشتری را برای اتخاذ این نوع تصمیمات دارند. من از نیروهای سیاسی و مبارزاتی میخواهم که ایجاد یک سازوکار هماهنگ کننده اعتراضات و فراخوانها را در اولویت قرار دهند. تصمیماتی که از دل چنین سازوکار مبتنی بر خرد جمعی بیرون بیاید، مورد حمایت من نیز خواهد بود.
امروز نسبت به ﻓردای پس از رفتن جمهوری اسلامی نگران نیستم؛ چرا که میبینم با وجود همه محدودیتها و ممنوعیتهایی که این رژیم علیه جوانان و مردم اﯾران اعمال کرده، در همان داخل ایران به اندازه ﮐﺎﻓﯽ نیروهای متخصص، مدیر و نخبه وﺟود دارد که بتوانند ایران را به بهترین شکل اداره کنند. “
آیا ما جز این فکر میکنیم؟ اگر جز آین است ما چه میخواهیم و چه میگوئیم؟ ابوالفضل محققی
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.