ما این نظر را قبول نداریم که نظر مردم هر چه باشد باز هم فقیه بر آن ها حکومت کند!
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
[ قسمت ۱۲۹]
بخش سوم از فصل دوم (۶)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از:
محمد شوری( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad
ابوالحسن بنی صدر در جهان عرب به عنوان کارشناس امور اقتصادی و امور نفت شناخته می شود، ولی اسم او به عنوان یک اندیشمند زمانی سر زبان ها افتاد که با اندیشمند فقید دکتر علی شریعتی زمینه بیداری فکری را که پیش درآمد انقلاب اسلامی در ایران بود، آماده ساختند.
علاوه بر آن ابوالحسن بنی صدر یکی از برجسته ترین رجال جبهه ملی است که روی خط دکتر محمد مصدق پیش رفتند و نسبت به اندیشه های او در سیاست بین المللی و موازنه میان شرق و غرب وفادار ماندند.
در دوره اخیر هم بنی صدر بانهضت آیت الله طالقانی، (که اخیرا بدرود زندگی گفت و نقش بزرگی در پیروزی انقلاب و بعد از آن داشت)، همراهی نمود. درعین حال بنی صدر از تعداد شاگردان اندک امام خمینی _که در راه خط انقلاب اسلامی شور و حرارت نشان می دهند_ باقی ماند و روح اجتهاد و ابتکار را هم برای پیشرفت اندیشه این انقلاب از دست نمی دهد.
بنی صدر هم چنین دارای محبوبیت و شهرتی است که او را مورد توجه همه گروه های اجتماعی ایران قرار داد، تا بالاخره نقشی در سیاست آینده ایران ایفا کند.
ناگفته نماند که بنی صدر روزی به دانشجویان هم دوره خود درپاریس گفت: من اولین رئیس جمهوری ایران خواهم شد. وی آن موقع جزو 《جبهه ملی سوم》 بود که بر اساس اندیشه های اسلامی مصدق فعالیت می کرد!
بنی صدر امروز در بیش از یک جبهه فعالیت دارد. زیرا او عضو شورای انقلاب، عضو مجلس خبرگان و کارشناس دولت در امور اقتصادی و دارایی است.
مجله النهار عربی و بین المللی با او در مجلس خبرگان ملاقاتی داشت و گفت و شنودی به شرح زیر انجام گرفت:
* ارزش های تازه ای که انقلاب اسلامی در ایران مطرح ساخته چگونه می بینید؟
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
به نظر من، شعار نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی، چکیده ای از آن ارزش ها است که معنی اش استقلال و عدم پیروی کردن جامعه ما از یک تسلط خارجی و هم چنین عدم تسلط خودش بر دیگران می باشد. موقعی که این واقعیت صورت تحقق بگیرد، سرنوشت آن دسته از قوای اجتماعی که بستگی به قدرت های خارجی دارند، به نیستی می رود.
ضمنا اساس جامعه ی توحیدی که خواستارش هستیم، استقلال است. کما اینکه پیروزی ملت ما با اتکال به خویشتن باعث شد تا این ملت به اهمیت وحدت خود در سازندگی پی ببرد.
در مرحله قبل از پیروزی کار ما درهم کوبیدن و خراب کردن بود. ولی حالا موظف هستیم که بسازیم و ایران نو را بر ویرانه های رژیم گذشته بر پا داریم و برای انجام این سازندگی باید در مقابل هموطنان و هدف هایی که قبل از پیروزی انقلاب مشخص کردیم، وفادار باقی بمانیم. این است صفات انقلاب ما‌. انقلاب ارزش ها که از روش مبارزاتی که از روح تفاهم و تعاون و برادری اسلامی الهام می گرفت استفاده کرد.
اسلام در این انقلاب وسیله ای است برای وحدت. ولی بازهم خطر اختلاف مسلمانان در این برهه از زمان و اینکه این وسیله وحدت به صورت وسیله ای برای اختلافات و چند دستگی در آید، بعید نیست! زیرا هرکس می تواند اسلام را از زوایه ی دید خود تفسیر کند. که عدم ایجاد هماهنگی میان این مناقشات و گرایش ها، ممکن است وحدت را در معرض مرگ و نابودی قرار دهد‌.
* آیا معنی صحبت شما این است که اسلام می تواند چهارچوب مشخصی برای تلاش ها بوجود آورد که این تلاش بقای انقلاب و دوام آنرا دور از تفسیرها و نظرات مختلف تضمین نماید؟
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
آری، اسلام باید چارچوب تلاش در ایران باشد. این اسلام باید نیازهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کشور ما را برآورده سازد‌. در اسلام برای همه ی این موارد پاسخ هایی وجود دارد. و ما باید این پاسخ ها را بطور صحیح بفهمیم تا بتوانیم آنرا به مرحله اجرا بگذاریم. با کمال تاسف باید گفت که اسلام در طور تاریخ فقط برای چند مرحله کوتاه به مرحله اجرا درآمده است. اسلام به صورت یک نظام در نیامد، بلکه  ارکان آن متلاشی گردید و فقط به صورت یک فقه در مسائل کلی مورد استفاده قرار گرفت. راه حل هایی که با نام اسلام در اینجا و آنجا مطرح می شود بازگو کننده ی  نظرات فلسفی این شخص یا آن شخص می باشد. ما امروز باید برای پیدا کردن جوهر و حقیقت اسلام به عنوان یک نظام کامل به منظور بازسازی جامعه اسلامی به کاوش بپردازیم.
* شما در اینجا به فقه اشاره کردید. همانطور که می دانیم موضوع ولایت فقیه در مجلس خبرگان مورد بحث قرار گرفت. و پرسش هایی مطرح شد. و حتی گفتند که ممکن است این اصل دیکتاتوری را باز گرداند. آیا ممکن است؟ در این مورد نظر بدهید.
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
یکی از ابعاد اساسی اسلام، بعد سیاسی آن می باشد. این بعد شامل دو موضوع رهبری و حزب هم می شود. که در نوشته های خود در باره آن ها صحبت و به خصوصیات رهبر و رابطه اش با اجتماع اشاره کرده ام. درحقیقت رهبری بایداز خصوصیات کسانی باشد که می توانند عملا این ماموریت را انجام دهند. یعنی کسانی که می توانند ملت را رهبری نمایند‌. و این موضوع را همه مکتب های فکری جهان قبول دارند.
سوالی که اینک مطرح می باشد این است که فقیه کیست؟
به نظر من فقیه کسی است که اسلام را بشناسد و به آن به عنوان نظام کاملی برای همه کائنات پی ببرد‌. کما اینکه این قدرت را داشته باشد تا اجتماعی را که می خواهد رهبری نماید، تجزیه و تحلیل علمی کند‌. چنین اشخاصی درجامعه ما نادرهستند.
مساله دیگری که باید به آن اشاره شود، این است که در تاریخ بشریت جامعه ی بدون ایدئولوژی وجود ندارد. زیرا هر جا انسان ها دیده شدند، اندیشه ها و عقاید وجود داشت‌ وکسانی که می توانستند، اداره امور آن ها را به عهده گرفتند.
در باره این اصل [ولایت فقیه] اختلاف نظری نیست. ولی موضوع این است که چگونه آنرا اجرا نمائیم؟ در این مورد سه برنامه وجود دارد:
اول: برنامه ای که جامعه های غربی اجرا می کنند‌. در آن جامعه ها افراد هر حزب یا تشکیلاتی فقها و ایدئولوگ های خودش رامی شناسد و آن ها را برای عضویت پارلمان انتخاب می کنند. و احزاب به صورت اکثریت و اقلیت در می آیند. در اینجا اختلافی درباره ولایت فقیه وجود ندارد. ولی مساله تنها بستگی به روش دارد.
دوم: روش های کمونیستی که می گوید: مردم نمی توانند خودشان رهبر را تشخیص دهند، بلکه حزب حاکم است که رهبری را از میان خود بر می گزینند. این روش در واقع یک روش استبدادی است. ما این روش را استبدادی می نامیم. تا کمونیست ها بتوانند روش دیگری ارائه دهند.
در هر دو روش می بینیم که ضابطه های اخلاقی و معنوی از اعتبار قابل توجهی برخوردار نیستند. درحالی که همین جامعه ها، اخلاق ویژه خود آن را دارند.
سوم: فکر می کنم روش سومی هم وجود دارد‌! که ما مسلمانان باید از آن پیروی نمائیم. ما باید فقهای خود را به جامعه معرفی نمائیم و به دیگران هم که به اسلام اعتقاد ندارند، اجازه دهیم که فقهای خود را معرفی کنند و مردم هرکدام را که مناسب دیدند انتخاب نمایند.
* چون دیگران معیارهای اخلاقی مخصوص به خودشان را دارند، چگونه می توان اسلام را از آن ها تشخیص داد؟
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
صحیح؛ ولی قبل از اینکه بخواهیم فقهای خود را به مردم معرفی نمائیم، باید این امور را شرط اساسی قرار دهیم. مساله ای که اینک در مجلس خبرگان مطرح است اختلاف نظر روی اصل [ولایت فقیه] نیست، بلکه روی روش است. زیرا ما این نظر را قبول نداریم که نظر مردم هر چه باشد باز هم فقیه بر آن ها حکومت کند! زیرا ما بدین ترتیب جای اجرای اصل ولایت فقیه جامعه را به سوی 《استبداد فقیه》 سوق می دهیم‌. در حالی که این موضوع با احکام قرآن و سنت مطابقت ندارد.
قرآن مجید در این موردمی فرماید: 《وشاورهم فی الامر》. علاوه بر آن، کارها و سیرت حضرت رسول  نشان می دهد که او با اطرافیان خود مشورت می کرد. و از نظر اکثریت  _حتی اگر خودش در اقلیت بود و از نظر اکثریت یقین نداشت_ پیروی می کرد.
خداوند تبارک و تعالی به او می فرمود: 《اگر شدید و سنگ دل بودی، از اطرافت پراکنده می شوند‌》. و به او می فرماید: 《اگر تصمیم گرفتی، توکل کن》!
بعضی می گویند که رسول اکرم با صحابه خود مشورت می کرد و سپس تصمیمی را که مناسب می دیدید اتخاذ می کرد، ولی این امر با اصل شورا تناقض دارد. پس اگر رسول اکرم خودش قبل از اخذ تصمیم نیاز به مشورت داشت، دیگران که آلوده ی هوای نفس و حب و جاه و شهرت و حکومت در زمان ما هستند، چه می گویند؟
به همین جهت معتقدم که ما در مجلس خبرگان نباید آزادی ها را محدود و آنرا مشخص به گروه معینی سازیم‌.  بلکه اصل شورا، را با مردم ملاک عمل قرار دهیم‌ و به همه فقها در همه مکتب های فکری فرصت دهیم که خود را بشناسانند و مردم روی آن ها حکم کنند.
* منظور از این شورا، سطح معینی از حکومت، بطور مثال ریاست جمهوری است؟ یا شامل همه سطوح می شود؟
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
منظور فقط سطح رهبری نیست؛  بلکه همه چیز از راه شورا انجام شود و این موضوع باید همه سطوح از پائین به بالا را در برگیرد.
فرار از ریاست جمهوری
* آیا در نظر ندارید خود را برای ریاست جمهوری کاندیدا کنید؟
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
نظرم را در این باره بطور مفصل در روزنامه انقلاب اسلامی نوشته ام. و خاطر نشان نمودم که موضوع بستگی به جاه و مقام ندارد، بلکه به قدرت شخص برای اجرای برنامه های انقلابی و تضمین آزادی های مردم و اجرای وعده هایی که در طول روزهای انقلاب داده شد، بستگی دارد. غیر از این باشد و تا زمانی که امور در دستگاه های اجرایی دولت، که احتکار در احراز قدرت و حاکمیت بر آن حکمفرما می باشد، بدست گرفتن هر گونه مسئولیتی معنی ندارد. و اگر همانطور که بعضی ها می گویند _که من اعتقاد ندارم_ در مرحله بعد از تصویب قانون اساسی تضمینی برای مناقشات آزادانه افکار مردم و امکان دادن به آن ها برای انتخاب نمایندگان واقعی آنان وجود نداشته باشد، من شخصا حداقل با تمام قدرت خود از مقام ریاست جمهوری فرار خواهم کرد.
نقش ریاست جمهوری
* آیا مساله ریاست جمهوری در ایران به آن اهمیت می باشد که روی وضع منطقه و روابط میان جمهوری اسلامی و کشورهای جهان اسلامی اثر بگذارد؟
[دکتر سید ابوالحسن بنی صدر]:
آری… اگر رئیس جمهوری روی کار بیاید که بتواند هدف های انقلاب اسلامی را که مردم درطول دوران انقلاب مطرح ساختند اجرا کند، مانند استقلال کامل و بیدار کردن آزادی ها و اجرای احکام اسلام به عنوان یک نظام کامل، بدون شک
موازنه ی قدرت در منطفه و حتی در جهان عوض خواهد شد. و دگرگونی بزرگی پیدا خواهد شد. زیرا امپریالیسم و قوای مخالف توانسته اند تاکنون انقلاب اسلامی را محاصره کرده و فعالیتش را در ایران محدود سازند. ولی این بار شکست کار ساز نخواهد بود و ما اجازه نداریم که دوباره نیش استعمار را به چشیم. زیرا شکست این بار مانند شکست رهبر فقید دکتر مصدق نخواهد بود. بلکه آنرا در آینده شکست قیام رهایی بخش اسلامی مستقل از راه دولت های بزرگ معرفی خواهند کرد. اگر رهبری ایران نتواند قدرت و شایستگی خود را برای ایستادگی در برابر نقشه هایی که برای در هم شکستن برپایی شرق اسلامی نشان دهد، این موضوع خطری برای سراسر منطقه بوجودخواهد آورد.
ترجمه: کاظم چایچیان
ماخذ:
روزنامه اطلاعات ۱۷ آبان ۱۳۵۸
ابوالحسن بنی صدر در گفت و شنود با النهار عربی و بین المللی
نقش ریاست جمهوری ایران در موازنه قدرت منطق
این حکایت ادامه دارد…
تهران. ایران
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
یک شنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱

لینک نسخه pdf

https://t.me/shourimohammad/2314
تلگرام
t.me/shourimohammad
اینستاگرام
www.instagram.com/mohammadshoori
توئیتر
https://twitter.com/shourijezeM
فیس بوک

facebook.com/Mohammad.shourijeze
facebook.com/assize.mahkame
مجموعه یادداشت ها در تریبون زمانه
https://www.tribunezamaneh.com/archives/author/mahkame
  

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)