این همه «اصرار» براى شنیدن “عذرخواهى و توبه” روشنفکران و مبارزان انقلابی دهه چهل و پنجاه، از کجا می‌آید؟آیا به‌طور عملی نتیجه‌ای هم در بهبود وضع کنونی ما دارد که گروهی این چنین مشتاق شنیدن آن هستند؟

چرا اکثر کسانی که مورد حمله قرار می‌گیرند خودشان از محذوفین و مغضوبین قدرت حاکم هستند که تغییر نظر و رویه آنها، چرخشی در سکان کشتی قدرت به‌وجود نمی‌آورد و نمی توان تغییرات ملموس و مطلوبی را درپی آن متصور بود.پس این همه «اصرار»ریشه در چه دارد؟

آیا جز این است که طیفی از فعالین‌سیاسی و توده‌های سرخورده قصد دارند به مدد نیروی برانگیزاننده و وحدت بخش «حسرت» یا همان حسرت گذشته از دست رفته؛یعنی آزادی‌های اجتماعی دوره پهلوی،فقدان آزادی‌های سیاسی در دوره پهلوی را -که در خاطره جمعی جامعه به واسطه مبارزه و کنش روشنفکران آن دوران آشکار و عیان می‌گردد- بزدایند و از حافظه تاریخی جمعی جامعه پاک کنند.

به عبارت ساده‌تر،این جریانات نامتحد ولی همسو، براساس منطقی کاربردی تلاش دارند به مدد ساختن تصویر رویایی از گذشته که همچون ایدئولوژی و آرمان، وحدت‌بخش و برانگیزاننده است،توان عبور از وضع نامطلوب کنونی را در خود ایجاد کنند.از همین‌رو روشنفکران و مبارزان انقلابی ۵۷، همچون لکه‌های این تصویر رویایی را مخدوش و تیره، و در نهایت آن‌را از قدرت برانگیزاننده و رهایی بخش‌اش تهی می‌کنند.

 

آنها نه برای نقد و ترفیع جامعه،یا شناسایی ریشه‌های استبدادی مستتر در کنش‌‌ سیاسی انقلابیون‌ که منجر به بازتولید استبداد شد، بلکه برای بی‌اعتباری شدن مدعای‌ آنها و فراموشی آن آرمان‌ها مشتاق شنیدن توبه آنها هستند.آرمان‌های که یادآور فقدان آزادی‌های سیاسی در گذشته رویایى آنهاست.

در این نوع مواجه با گذشته،اصرار بر «عذرخواهی و توبه»،تحمیل شکلی از «سانسور» است،نوعی «پاک‌سازی تاریخی»،شکلی از خودفریبی.

از منظر سیاسی،این جریانات با طیف‌های باستان‌گرا و حتی علاقه‌مند به گذشته کهن،که درپی ساختن تصویر باشکوه از گذشته این مرز و بوم هستند،بسیار تفاوت دارند؛چرا که گذشته را نه برای پیوند با حال و ایجاد حس غرور ملی، بلکه برای گسست از حال و ایجاد حس «حسرت» دنبال می‌کنند.

اگر به هشتگ زندگی نرمال هم نگاه کنید،جریانات مذکور در بالا،تنها بر جنبه‌ای از زندگی نرمال توجه می‌کنند که تنها مستلزم داشتن سطحی از آزادهای اجتماعی و رفاه اقتصادی است، نه آزادی‌های سیاسی.

می‌توان این‌گونه مشابهت و تضاد انقلابیون ۵۷ و طیفی از براندازان کنونی را تبیین کرد؛جایگزینی کلمه «براندازی» به‌جای لفظ منحوس «انقلاب»( که یادآور ۵۷ است در نظر آنان)؛و سرمایه‌گذاری بر روی نیروی برانگیزاننده «حسرت» به جای نیروی برانگیزاننده «آرمان» (که یادآوار تفکرات چپ است).

این طیف از براندازان که عمدتا به سطلنت پهلوی گرایش دارند، در مقطع کنونی،بیش از نظام ج ا و دستگاه سرکوب آن،روشنفکران و انقلابیون سابق(در جناح اپوزیسیون) را دشمن اصلی خود می‌پندارند و برای همین درپی منکوب و تواب‌سازی از آنها برآمده اند.

طنز تلخ در اینجاست که ج ا و سرکوب‌های آن قوام بخش تصویر رویایی آنها از گذشته است و این انقلابیون محذوف شده،مخدوش کننده آن‌اند و باید از جناح اپوزیسیون نیز هم‌چون پوزیسیون حاکم حذف شوند؛ اما نه حذفی فیزیکی،بلکه حذفی هویتی، و گسست از هرآنچه که لکه‌ای باشد بر چهره رویایی گذشته.

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)