چگونه رئیس جمهوری می تواند الدنگ باشد!؟
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
[ قسمت ۱۲۳]
بخش دوم از فصل دوم (۱۳)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از:
محمد شوری( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad
آزموده را آزمودن خطاست.!
این روزها تلویزیون با بخش مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی خبرگان بالاخره انگیزه ای یافت که ما را به دیدارش بکشاند و آنچه که در پنج شنبه ۱۹ مهر ۵۸ قبل از اخبار و بعد از اخبار سراسری از مجلس خبرگان تصویب شد واقعیت های تلخی را بازگو نمود.
بدنبال سخنان آقای مکارم شیرازی در باره سپردن مقام فرماندهی کل قوا به ولایت فقیه به عنوان مخالف، موجی از احساسات تند و تشنج مجلس را فراگرفت و در بین همه داد و فریاد آقای کرمی چون همیشه خشمگین تر بود و دادن عنوان حماسه سرا به آقای مکارم از جانب دکتر بهشتی جالب.
سپس جناب آقای منتظری ضمن یک برداشت غلط از سخنان مکارم فرمودند که فرمانده کل قوا نمی خواهد که به سربازخانه برود و پیش رو پس رو بدهد!
اینجا از آقای منتظری باید پرسید که در کجای صحبت
آقای مکارم چنین جمله ای بود و از کجای صحبتش می توان چنین برداشتی نمود؟
آنگاه ایشان می فرمایند: اگر مردم یک رئیس جمهوری را انتخاب کردند چگونه می توان ریاست کل قوا را به این آدم الدنگ سپرد؟!
[رجوع کنید به قسمت ۹۷ با عنوان: ( با توجه به اصل ولایت فقیه معلوم نیست رئیس جمهور چکاره است؟) بخش اول از فصل دوم ]
سوال ما از آیت الله منتظری که نفر سوم کاندیداهای استان هستند این است که شما را چه کسی به مجلس فرستاد؟ مگر نه اینکه به رای مردم شما به آن مکان راه یافته اید؟ مگر نه اینکه همین مردم با دادن ۸۰ هزار شهید و یکصد هزار زخمی فرصت آن را به شما دادند که درچنین مجلسی حضور یابید؟ آیا این توهین به مردم نیست و توهین به شخص خودتان که منتخب مردم هستید؟
وقتی شماخودرا در خط امام می دانید چگونه می فرمائید که مردم آدم الدنگ انتخاب می کنند؟
مگر امام بارها و بارها نفرمودند که این مردم هستند که باید بگویند چه می خواهند و مردم باید تصمیم بگیرند. نه اینکه ما برایشان به عنوان روشنفکر و غیره خوراک فکری تهیه نمائیم و تصمیم بگیریم؟!
مگر امام با کمال تواضع و فروتنی بی نظیر نفرمودند که من خود را رهبر مردم نمی دانم. من ففط حرف مردم را می زنم.
مگر علی(ع) ابر مرد تاریخ بشریت به رای مردم احترام نه نهاد و با تمام لیاقت و انتخاب از جانب پیامبر بزرگوار از مقام حقه خود کنار رفت؟
و مگر همین مردم شما را انتخاب نکردند؟
حال با چه استدلالی می گوئید رئیس جمهور منتخب مردم ممکن است آدم الدنگی باشد و شما بقیه سروان محترم در مجلس که منتخب مردمید مگر خدای نکرده دارای چنان صفتی هستید؟ که مسلما نه باید گفت!
تا زمانی که این مردم مورد استحمار قرار نگیرند و ما آنها را سوار بر مرکب احساسات ننمائیم، تشخیص شان درست بوده و راه صحیح را انتخاب می کنند.
چگونه است که در اصولی از قانون اساسی مبنای حکومت را شورا و رای عمومی می گذارید و در جای دیگر مردم را متهم به عدم تشخیص می کنید؟
آیا آنچه که اینک بر کشور ما می گذرد و یکی از عوامل اصلی آن تعدد مراکز  قدرت است (تا آنجا که نخست وزیر خود را چاقوی بی تیغه معرفی می کند) نباید برای ما درسی باشد و آزمایشی بزرگ که بعد ازاین درمدینه فاضله فکر نکنیم و با توجه به واقعیات، برنامه های خود را پی ریزی نموده و بدانیم؛ همانطوری که در طی قرون گذشته نمونه ای و شخصیتی چون امام خمینی نبوده و هیچ تضمینی نیست که در طی قرون بعد نیز رهبری با چنین ویژگی ها داشته باشیم.
لازم به فرداها نیست، امروز را بنگرید! که چگونه بعضی از رهبران مذهبی بر خلاف مصالح کشور و امت خود گام بر می دارند؟
در مورد دیگر آیت الله منتظری فرمودندکه مانمی خواهیم از قانون اساسی ما شرق و غرب خوششان بیاید. بله ماهم انتظار نداشتیم و نداریم که آن ها خوششان بیاید. چه بسا که آن ها_منظور دولت ها نه ملت ها_ از وجود تک تک مسلمانان واقعی بدشان بیاید، اما باید بدانیم که انقلاب آغاز گر حرکت نوینی بوده که می باید راهگشای رهایی دیگر ملل تحت ستم بوده و مشعل راهی باشد در دست دیگران که قدم در این راه می گذارند و قانون اساسی ما بزرگترین سندی است که آینده ایران در آن بنا نهاده می شود و بهترین نمونه و دلیلی که دیگر ملل تحت ستم در راه رسیدن به آن کوشش نمایند.
حال چگونه می خواهیم باچنین طرز تفکری این رسالت بزرگ را بجای آوریم. چرا نمی خواهیم نسل ما و عمر ما مصداق بیان پیامبر گرامی باشدکه در جواب یکی از اصحاب خود درباره سرنوشت اسلام فرمود که اسلام راستین بوسیله هم میهنان مسلمان فارسی اشاعه می یابد!
ما باید آگاه باشیم که بیشتر کشورهای جهان سوم تحت استعمار و استبدادند، دریافته اند که مکتب های شرق و غرب راه رهایی آن ها نیست و چه بساجوانان شرق وغرب نیز از آنچه که بر آن ها می گذرد سرخورده اند و در جستجوی راهی نو. اگر ما می توانیم که این راه بنمائیم، بنمائیم، که خیانت است غیر آن!
ماخذ:
روزنامه انقلاب اسلامی، ۲۹ مهر ۱۳۵۸. ما و خوانندگان. ص ۵. خبرگان! آزموده را آزمودن خطاست. ابراهیم واشقانی فراهانی.
در حاشیه مجلس خبرگان
تاریخ نشان داده است که هر گاه دولتی گوش به نظریات و حرف های مردم نداد و انها را در سرنوشت شان شرکت نداده، رو به شکست و نابودی رفته است و این مساله فکر می کنم برای همه ما ثابت شده است و من شناختی را که از اسلام دارم سعی در این داشته که مردم را در سرنوشت خود شرکت داده و به همه مسئولیت داده شود، همانطوری که می دانید مرحوم آقای طالقانی در این باره چه تذکراتی داده و همه رهبران فعلی را در مورد این مساله به آگاهی رسانده است.
متاسفانه در مجلس خبرگان چنین مساله ای مشاهده نمی شود. شاید فکر می کنند که مردم آگاهی کامل نداشته و نمی توانند در سرنوشت خودشان موثر باشند.
آقای حجتی کرمانی و آقای بنی صدر و آقای[ علی گلزاده] غفوری که باید از آن ها و امثالهم تشکر کرد، در این مساله بیشتر دقت دارند و خطر آنرا همیشه گوشزد کرده اند. که متاسفانه اکثریت نمایندگان به این موضوع توجه ندارند.
لطفا آقای[حسینعلی ]منتظری برای ما روشن کند که وقتی رئیس جمهور از طرف مردم انتخاب شود، چگونه می تواند یک الدنگ باشد؟!و اینرا بارها از امام شنیده ایم که مردم خودشان باید رئیس جمهور را انتخاب کنند.
آقای منتظری و آقای بهشتی چرا از مردم شک دارند؟ مگر این مردم نبودند که امام را به رهبری خودشان انتخاب کردند؟ چرا رهبر انتخابی ملت نباشد؟
در آینده چگونه می توان از استبداد و دیکتاتوری رهبر جلوگیری کرد؟ مگر همیشه رهبر همانند امام به توده و ملت خود دلبسته و آن ها را دوست دارند، یا همیشه رهبر مثل امام آگاه و روشن است؟
به نظر من این در عدالت اسلامی نیست که رهبر را آقایان فقها انتخاب کنند و یا برای رهبر اختیاراتی بگذارند!
رهبر باید انتخاب شده از مردم باشد و هم چنین برای رهبر اختیاراتی بگذاریم! او باید تخصصی والا داشته باشد و در همه کارها نظارت کننده باشد و به رئیس جمهور که باز هم انتخاب شده ملت است قدرت ببخشد تا برای ملت بتواند کاری بکند و هرگز قابل قبول نیست که رئیس جمهور انتخابی از ملت، انسانی الدنگ باشد! اگر اینطور باشد آقای منتظری و امثالهم نماینده ملت نیستتد! چون مردم ناآگاهانه به آن ها رای داده اند. اگر آقای منتظری بداند که ضد انقلابیون از این حرفش چه استفاده هایی کرده اند، سعی خواهد کرد به مردم اعتماد کند و همه را درسرنوشت شان حاکم بداند. (حمیدرضا شریفی)
یک سوال در باره ولایت فقیه
موضوع ولایت فقیه هنوز هم موضوع روز است. و در این مورد سوالات زیادی مطرح شده اند ومی شوندو متاسفانه تاکنون جواب قانع کننده به انبوه سوالات داده نشده است.
موافقین فقیه تنها به اثبات اسلامی بودن آن بسنده می کنند. اما در مورد حدودوظایف ولایت فقیه هرکسی چیزی می گوید و البته می دانیم که گفتار این و آن ملاک نیست. بلکه وظایف واختیاراتی که مجلس خبرگان برای ولی فقیه تصویب کرده است ملاک می باشد.
مخالفین ولایت فقیه هم ایرادها و انتقادهایی بر آن وارد می سازند. سوالاتی آن هم سربسته و در لفافه مطرح می کنند و کسی هم جواب نمی دهد که هیچ، بر نگرانی ها و ابهامات نیز افزوده می شود.
چون برای بنده سوال های زیادی در مورد ولایت فقیه وجود دارد که جواب آن ها برایم روشن نیست. نمی دانم با آن موافق باشم یا مخالف؟
مهم ترین سوالاتم را در کمال صراحت در اینجا مطرح و از منتقدین و مسئولین جامعه و از آن هایی که به آزادی و استقلال و ترقی این مملکت علاقمندند و در ضمن موافق ولایت فقیه هم هستند خواهش می کنم به آن جواب قانع کننده بدهند و من و امثال مرا از این نگرانی خلاص کنند. امیدوارم سوال من به کسی برنخورد!
سوال اینست: (خداوند به امام خمینی عمر نوح عطا فرماید تا این کشتی طوفان زده را به ساحل نجات برساند)، اما برای یک لحظه فرض کنیم امام خمینی نباشد، آیا همه آیت الله های موجود قبول می کنند که فاقد حتی یکی از صفات شجاع، مدیر، مدبر، عادل، عالم و … که در مجلس خبرگان برای فقیه قائل شده اند می باشند؟
فرض کنیم بعضی از آن ها قبول کنند که همه صفات بالا را ندارند، مسلما این ها از تقوای بیشتری برخوردارند که به ضعف خود اعتراف می کنند! حال اگر یک یا چند نفر که طرفداران زیادی هم دارند از تقوای کمتری برخوردار بودند و ادعا کنند که واجد تمامی صفات بالا هستند و هیچکدام هم کوتاه نیایند در این صورت تکلیف چیست؟ دیگر نمی توان شورای فقها تشکیل داد، زیرا چند نفر فقیه ادعا واجد شرایط بودن را می کنند، ممکن است بفرمائید مردم یکی را انتخاب می کنند. برای آنکه بین آن چند نفر، عالم ترین،  عادل ترین، شجاع ترین، مدیرترین، مدبرترین و… فقیه انتخاب شود. باید مردم بتوانند نکات ضعف و قوت و احیانا مدارکی بر له و علیه آن ها را بدون ترس و واهمه و در کمال آزادی تبلیغ کنند و در وسایل ارتباط جمعی، در اعلامیه ها و نظرات به اطلاع مردم برسانند، با توجه به اینکه هر کدام از افراد مورد بحث طرفدران زیادی دارند و نسبت به آن ها تعصب خاصی می ورزند، آیا بر ملا کردن نکات ضعف و قوت آن ها و رد کردن یکی از صفات بالا در مورد آن ها از طرف مخالفین و موافقین شان، آشوب هایی در گوشه و کنار مملکت ایجاد نمی کنند؟ آیا مملکت دست خوش ناامنی و جنگ و کشتار نمی شود؟ باید توجه داشت که انتخاب طبیعی و به مرور زمان یک مرجع تقلید با انتخاب او از طریق رای گیری و در مدت کوتاه خیلی فرق دارد!
در انتخاب طبیعی هیچ مرجع تقلیدی احتیاج به تبلیغ به نفع خود ندارد. بلکه به مرور زمان مردم از روی اعمال و رفتار و گفتارش به دور او جمع می شوند. همانطوری که به دور امام جمع شدند. بنابراین به اعتقاد بنده شورای نگهبان برای حفظ قوانین اسلام کافی می باشد و فقیه در جمهوری اسلامی همان نقشی را داشته باشد که تاکنون داشته است. تا لااقل انتخابش به همان کیفیت سابق توسط مردم و به مرور زمان انجام بگیرد. امت ایران امام خمینی را از طریق رای گیری انتخاب نکرده است و به همین جهت هم هیچگونه برخورد و مناقشه ای پیش نیامده است. اما اگر رای گیری مطرح باشد، بدون شک ناراحتی های زیادی به دنبال خواهد داشت و تازه نمی توان به نتیجه رای گیری اطمینان صد در صد داشت. زیرا دشمنان انقلاب اسلامی ایران و عوامل سیا و غیره از راه های مختلف و با نقشه های خیلی ماهرانه می توانند در انتخابات نفوذ کنند.
ح.م. ذوادبنین. از دانشگاه علم و صنعت
ماخذ:
روزنامه انقلاب اسلامی ۹ آبان ۱۳۵۸ مردم و خبرگان

توجه!
این آخرین قسمت بخش دوم از فصل دوم است.
بزودی ادامه ی این حکایت در سال جدید  دنبال خواهید کرد.
جمعه ۲۷ اسفند ۱۴۰۰

t.me/shourimohammad

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)