اصلاح قانون اساسی یا خرید عمر برای ولایت فقیه؟
در درون حکومت ایران برخی از ضرورت اصلاح قانون اساسی سخن بر زبان میرانند. آیا اینان به واقع قصد اصلاح قانون اساسی ولایت فقیه را دارند یا اهداف دیگری در پشت سخنان آنان نهفته است؟
وقتی قانون اساسی حکومت ولایت فقیه در ابتدای سالهای پس از انقلاب ۱۳۵۷ به رای گذاشته شد برخی گروهها و سازمان های سیاسی از جمله سازمان مجاهدین خلق آن را تحریم کرده و آن را مقدمهای برای برپایی دیکتاتوری در کشور قلمداد کردند.
تصویب قانون اساسی ولایت فقیه
قانون اساسی ولایت فقیه آن زمان با لطایف الحیل به رای گذاشته شد و خمینی آن را به تصویب رساند.
در بیش از ۴ دهه عمر حکومت ولایت فقیه آن چه را که این قانون اساسی میتوانست در جامعه ایجاد کند را همگان مشاهده کرده و میکنند.
همان طور که آن سازمانهای سیاسی هشدار داده بودند اجرای قانون اساسی ولایت فقیه باعث دیکتاتوری عمامه و نعلین در کشور ایران گردید.
همزمان حکومت ایران برای بازخرید عمر به یک بازی دیگر در چارچوب درون حاکمیت دست زد تا هم در داخل کشور و هم در جبهه بینالمللی برای خود وجههای دست و پا کند؛ بازی مدرهنمایی و اصلاحطلبی.
روی آوردن به بازی مدرهنمایی
با مرگ خمینی ولایت فقیه خامنهای با روی کار آوردن اکبر هاشمی رفسنجانی سعی در آن نمود تا با ایجاد روابطی با غرب چهرهای مدره از خود نشان دهد.
پس از رفسنجانی نوبت به محمد خاتمی رسید که در پوش بازی اصلاحات نقش خرید عمر برای حکومت ولایت فقیه را ایفا کند.
سالها و دولتها از پی هم میآمدند و میرفتند اما آن چیزی که جوهره وجودیاش کوچیکترین تغییری نمیکرد حکومت ولایت فقیه و عملکردهای آن بود.
حکومت ولایت فقیه یک بار دیگر این بار با بازی اعتدال و توسط حسن روحانی به میدان آمد تا بار دیگر چهرهای دروغین به جامعه بینالمللی ارائه دهد.
آمدنها و رفتنهای دولتها در حکومت ولایت فقیه به نحوی بود که در سالیان مختلف این ادوار اعتراضات و قیامهای بزرگی رخ داده بود که همگی به خونینترین وجه سرکوب شده بود.
آثار اعتراضات سراسری بر تغییر ترفندهای ولایت فقیه
اما دو قیام آخرین زنگهای هشدار را به طور جدی برای حکومت ولایت فقیه به صدا درآورد و حکومت ولایت فقیه و اتاقهای فکرش به یقین رسیدند که خطر اصلی در کمین حکومت ایران نه از خارج از مرزهای کشور بلکه از داخل کشور متوجه آنهاست.
البته پیش از این و در دوران احمدینژاد سیستم و آرایش سپاه پاسداران بعد از اعتراضات سال ۱۳۸۸ به صورتی چیدمان شده بود که گویی با دشمنی داخلی میخواهد بجنگد.
اعتراضات دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ ولایت فقیه را بدون تردید کرد که دیگر راه برون رفتی از وضعیت فعلی ندارد و دیر یا زود باید در مقابل اعتراضات سهمگین مردمی قرار بگیرد.
از سویی نیز بازیهای مدرهنمایی، اصلاحات و اعتدال نیز به گور سپرده شده بود و دی ۱۳۹۶ بر در دانشگاه تهران پایان آن بدین گونه اعلام گردیده بود؛ «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا».
از رو بود که خامنهای به سیاست قبض در قوای سهگانهاش روی آورد اما بقایای جناح مغلوب حاکمیت که توسط خامنهای در سالهای اخیر یکی بعد از دیگری جراحی شده بودند نیز بیکار ننشستند و با شعارها و چهرههایی بزکشده دوباره به میدان شتافتند تا به مدد ولایت فقیه بشتابند.
آنان نه از در دوستی و وحدت با ولایت فقیه وارد شده بودند بلکه بود خود را در بود ولایت فقیه میدیدند و به روزی میاندیشدند که اگر حکومت ولایت فقیه نباشد آنان نیز گرفتار آتشی خواهند شد که همراه با جناح غالب در آن خواهند سوخت.
ترفند اصلاح قانون اساسی
با و در این شرایط جناح مغلوب حاکمیت به بازی جدیدی روی آوردند و آن شعار اصلاح قانون اساسی ولایت فقیه است تا شاید بتوانند با بندبازی با شعار اصلاح قانون اساسی مدتی دیگر نیز افکار عمومی را بفریبند و برای ولایت فقیه عمر بخرند.
اما در میان اغوای جناح مغلوب حاکمیت باید یک واقعیت را مد نظر قرار داد و از آن غافل نشد و آن اینکه هر تغییر در قانون اساسی ولایت فقیه، لاجرم به تغییر اساسی در ساختار حکومت ولایت فقیه راه برده و هیمنه آن را در هم میکوبد.
به بیان دیگر حاکمیت دیکتاتوری فعلی در چارچوب قانون اساسی ولایت فقیه شکل گرفته و رشد کرده و اگر بخواهد تغییر در آن صورت بگیرد راه به تغییر سیستم حاکمیتی خواهد برد که در آن دیگر ولایت فقیه کارهای نخواهد بود و یا آن چه که در قالب اصلاح قانون اساسی توسط جناح مغلوب تبلیغ میشود دستکاریهای جزئی برای فریب افکار عمومی است.
غافل از آنکه مردم ایران مشکل اصلی را خود قانون اساسی ولایت فقیه و حکومت ولایت فقیه قلمداد کرده و در سالهای اخیر و در اعتراضات رادیکال بارها شعار تغییر حکومت ولایت فقیه را سر دادهاند.
مخلص کلام آنکه حکومت ولایت فقیهی که قانون اساسی آن تغییر کند دیگر ولایت فقیهی از آن باقی نخواهد ماند تا بر ایران حکومت کند؛ نتیجتا نباید فریب تبلیغاتی چون اصلاح قانون اساسی و… را خورد.
بازندگان در تاریخ در روزهای پایانی به هر خس و خاشاکی دست مییازند تا بلکه با فرار از خشم مردم در روزهای پایانی دیکتاتور، روزی بیشتر بتوانند بر اریکه قدرت بمانند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.