ولایت فقیه مادام العمر نیست، افرادی که چنین تصوری دارند اشتباه می کنند!
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
[ قسمت ۱۱۷ ]
بخش دوم از فصل دوم (۷)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از: محمد شوری ( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad

[روزنامه] انقلاب اسلامی:
اصول کلی یک قانون اساسی ممکن است بسیار خوب تنظیم شوند، ایده آل های بسیار زیبایی را بیان کند، ولی مجموعه این اصول و ترکیب آن ها با یکدیگر و تکنیک های حقوقی، یعنی ابزار و وسائل اجرایی قانونی این اصول جا نیفتاده باشد، دقیق تنظیم نشده باشد و چه بسا که با گذشت زمان، یا محتوای آن اصول کلی بلا اجرا باقی بماند و یا مجموعه قانون اساسی ضد آن اصول را بوجود بیاورد. برای روشن شدن مطلب چند مثال می زنیم: نماینده مجلس و پارلمان را در نظر بگیریم، ممکن است همه اختیارات را به او داد، او را بالاترین مقام و مرجع همه دانست که در همه چیز نظارت کند و مدافع سرسخت حق و حقوق مردم هم باشد ولی اگر ابزار عملی اعمال این اختیارات را از او بگیریم عملا همه آن اختیارات و اصول قبلی را کان لم یکن کرده ایم. از جمله این ابزار، اعمال و بکار بردن اختیارات نماینده مجلس، محفوظ نگاه داشتن او از انواع اعمال فشار دارندگان قدرت است و بدین منظور مساله مصونیت پارلمانی نمایندگان در طول تاریخ حقوق اساسی پیش آمده است. مصونیت یک امتیاز برای نماینده مجلس نیست، یکی از چرخ دنده های اصلی ماشین زندگی پارلمانی و شورایی در حد مملکتی است. اصولا پیدایش اولین پارلمان های جدی و واقعی همراه با پیدایش و رشد مصونیت نماینده بوده است. الان بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین در قوانین اساسی خود پارلمان های خوبی پیش بینی کرده اند، اما چون نمایندگان مصونیت در برابر تعرضات قوای دیگر که مالا کنترل آن ها نیز در صورت فقدان یک پارلمان قوی، دست قوه مجریه می افتد، ندارند و موجودیت این پارلمان ها عملا بی فایده و عاطل و باطل شده است. ببینید اهمیت لزوم تطبیق و هماهنگی اصول با یکدیگر تا چه حد است که همه اصول مربوط به اختیارات و وظایف نماینده مجلس و شرایط او عملا با محروم نگهداشتن او از مصونیت به خطر افتاده است. در طول تاریخ حقوق اساسی، نمونه های فراوانی می بینیم که قوانین اساسی بدل به ضد اهداف تنظیم کنندگان آن شده اند و در طی زمان سیستم های حکومتی را بوجود آورده اند که اگر مدونین این قانون اساسی جمهوری سوم فرانسه را مجلسی تنظیم نمود که اکثریت اعضای آن تمایلات سلطنت طلبانه داشتند. و تنها تحت تاثیر فشار عمومی مدعی جمهوری خواهی شده بودند. لذا قانون را طوری تنظیم کردند که فقط بایدیکی دواصل را عوض می کردند. جای اسم رئیس جمهور می گذاردند شاه و یا امپراطور و قانون اساسی سلطنتی می شد! اما از آنجا که چه از جهت جزئیات تکنیک قانونی و چه از حیث تحول واقعیت جامعه به طرف جمهوری می رفت، جمهوری سوم فرانسه ۷۲ سال عمر کرد و قوی ترین جمهوری تاریخ فرانسه شد. به عکس، قانون اساسی جمهوری وایمار آلمان را که پس از سرنگونی قیصر بدنبال جنگ جهانی اول تنظیم کردند، خواستند به عنوان نمونه قوانین اساسی آزاد و لیبرال بنویسند، اما از آنجا که هنوز سیستم قدرتمداری قیصر و جامعه قیصری در اذهان وجود داشت، قانون اساسی نیز دارای تکنیک حقوقی متناسب با اصول ابراز شده خود نبود، عملا دیدیم که این قانون اساسی کاری از پیش نبرد و منجر به پیدایش نازیسم و نظام هیتلری گردید؛ که بدترین نوع دیکتاتوری بود. مثال دیگری از تاریخ قانون اساسی کشور خودمان وجود دارد. اصل دوم قانون اساسی مشروطه در مورد اظهار نظرمرجع.جمع ۵ نفری فقها در مورد تطبیق قوانین با شرع از جهت محتوا، خود بسیار خوب تنظیم شده بود، اما از آنجا که قانون اساسی در مجموعه خود برای تحقق بخشیدن به این اصل تکنیک نداشت، فی المثل مقام مسئولی که باید این جمع پنج نفر را از ابتدا تا انتهای روند تعیین شان دنبال کند، مشخص نشده بود، معلوم نبود آیا نخست وزیر یا رئیس مجلس و یا شاه و یا خود مراجع، مسئول این کار هستند؟ این اصل هرگز اجرا نگردید.و هیچوقت هم کسی، مقام مسئولی نیافت که او را زیرمهمیز سوال بکشد که چرا این اصل را اجرا نمی کند! الان در اصولی که از قانون اساسی تصویب شده است متاسفانه همین اشکال بچشم می خورد و مجموعه دارای تکنیک و سیستم واحد قانون اساسی نیست. مگر اینکه در اصولی که بعدا تصویب می شوند و در شور آخر، این عیوب بر طرف شوند. و الا هرچند هم اصول کلی و بعضی اصول دیگر خوب و پر محتوا باشند، به علت نبودن خط آهن و یا اشکالات در آن، یا در همان ایستگاه اول خواهد ماند و یا از خط خارج خواهد گردید!
در نشست قبلی در مورد سه حق، نصب و عزل حکومت و نظارت در اعمال آن صحبت کردیم و به این مساله رسیدیم که در مورد ولی امر هم اصل تائید اکثریت مردم است. یعنی باید علاوه برشرایط دیگرکه دارد،مورد تائیداکثریت مردم باشد.همانطور که در اصل ۵ پیش بینی شده است. در مورد نحوه و تکنیک مشخص شدن این تائید اکثریت مردم، به دوگونه می شودعمل کرد: انتخاب ولی امر و یا عدم انتخاب آن. اگر ولی امر را با سیستم ها و روشهای جدید انتخاباتی مانند گذاردن صندوق و اخذ رای و امثال آن انتخاب کنیم، انتخابات سریع انجام می شود. طی یک روز، یا یک هفته و یا بک ماه. فرق زیادی نمی کند. وقتی انتخاباتی سرعت داشت، با سرعت، ضریب امکان خطا هم زیادمی شود.الان در صحبت هایی که کرده ایم معلوم شده، ولی امروز هم با مساله مرجعیت نیز ارتباط و اختلاط پیدا می کند و این سرعت و بالا رفتن ضریب خطا در امر مرجعیت می تواند نتایج زیانباری برای دین داشته باشد.در امرحکومت، اگر حکومتی اشتباه کرد، دچار خطا شد، با آن مبارزه می کنند وساقط می گردد. ولی درامر مرجعیت باانتخابات سریع و بالا رفتن ضریب خطا اگر خطای ناخواسته اشتباهی رخ دهد وانحرافی بوجودآیدومنجربه یک سلسله اضطرابات و تعارضات اجتماعی و سیاسی گردد، آنوقت دیگر یک تاسیس عمده که ظرف سالیان دراز با اعتقاد و ایمان مردم بوجود آمده است، لطمه خواهد خورد. اینجا دیگر مساله شخص تنها مطرح نیست.اما اگر نخواهیم انتخابات را سرعت بخشیم و به شکل جدید انتخاب کنیم و آن را به همان صورت قدیمی خود باقی بگذاریم که بابیعت روز افرون مردم یک فرد مندرجا به عنوان اعلم و اعدل و اشجع شیاع عامه پیدا کند و خودرا به همه بپذیراند،مسلما این امر احتیاج به زمان دارد.و وقتی این سمت رادرامر تصدی حکومت دخالت مستقیم و تعیین کننده داده باشیم، امر حکومت دیگر چیزی نیست که معطل بماند.مطمئن باشیدکه هرگاه در امر حکومت اختلال بوجود آید، قدرت دیگری که قابل کنترل نیست و مورد میل و مطلوب مردم هم نمی باشد، توی راهروهای سرای قدرت خودش را می سازد و از هر خلل و فرجی که در دیوار حکومت ایجاد می شود، استفاده می کند و خود را جا می زند و تحکیم می کند. و امکان دارد که در اثر اختلال در حکومت و خلا ناشی از آن، قدرتی مراکز حساس را بگیرد که خود ضد امر ولایت و ضد همه انبیا باشد. و در تمام نظام هایی که مواجه با این نوع اختلالات سیستم بوده انده، این امر را دیده ایم. فی المثل در ایتالیای پس از جنگ اول و یا در فرانسه پس از جنگ دوم، اختلال در سیستم حکومتی منجر به حکومت های دیکتاتور مانند موسولینی و مقتدر و متمرکز مانند دوگل گردید ویا پس ازنهضت مشروطیت در ایران پیدایش رضاخان راتسهیل کند.وازکجا معلوم که اگر سیستم حکومتی آینده ایران و قانون اساسی آن دقیق تنظیم نشود و امرحکومت را مختل بگذارد،و کوچکترین شکافی در دیوار قدرت باقی بماند، قدرتی در کنار قدرت مردمی و خارج از آن ها شکل بگیرد و فی المقل سرهنگ خدایار اسلام دوست از آن درآید و با استفاده از اختلالات، خود را تحکیم کند! چگونه می شود امر انتخاب ولی امر را با اختیاراتی که برای آن در نظر گرفته ایم متناسب با این دو خطری که تسریع در امر انتخاب یا رها گذاردن انتخاب به وضع کنونی آن و ضرورت و اجتناب از آن ها سامان داد؟!
[محمد جواد]حجتی کرمانی:
آنچه را گفتید یک تضاد است. پس انتخاب خود بخودی و عدم پیدایش فرجه و اختلال در نظام حکومتی، در برابر یک تضاد دیگر نیز وجود دارد. بین انتخاب سیستماتیک به صورت امروزیش با مساله قداست مقام مرجعیت و آن حالتی که در جامعه که جا افتاده، به صورتی که فرضا مرجعیت مثل رئیس جمهور قابل عزل نیست. بدین صورت می بینیم که مرجعیت در عرف سنتی ما دارای قداست خاصی است و در رابطه با این مساله، انتخاب او نیز به شکل خودجوش و غیر سیستماتیک انجام می گیرد. و اگر بخواهیم انتخاب مرجعیت را به طریق سیستماتیک انجام بدهیم آن حالت (قداست) را از دست خواهد داد. اما راه حل این تضادرا کسانی که به مساله ولایت فقیه اشکال می گیرند اینطور مطرح می کنند که مقام مرجعیت را اصلا بگذاریم در همان جعبه آینه ای که تا بحال داشته! در این صورت چون مرجعیت مستقیما در امر حکومت دخالتی ندارد، طبیعی است که قابل تعرض نیز نخواهد بود! این راه حل به نظر من راه حل درستی نمی تواند باشد. برای اینکه بالاخره ما باید بدانیم کسی را که به عنوان فقیه جامع الشرایط می شناسیم و انتخاب می کنیم، آیا از نظر اسلامی حق حکومت دارد یا نه؟ اگر حق دارد، خوب این حق را باید برایش شناخت. اینکه وسط کارخواهد افتاد، مساله ای نیست.از حضرت علی که بالاتر نیست. یا مردم از طریق قانونی برکنارش می کنند یا اگر از طریق قانونی نتوانستند به زور متوسل می شوند. من عقیده دارم که در حال حاضر امام[خمینی] بایدشخصا مقام ریاست جمهوری را بپذیرند و برای این کار لازم است ماده ای در قانون اساسی تصویب شود و این تنها راهی است برای استقرار یک حکومت مقتدر بعداز پایان مجلس خبرگان. مزیتی که تصریح این امر (ریاست جمهوری امام) در قانون اساسی دارد، این است که بعد از تصویب قانون اساسی توسط مردم (بوسیله رفراندوم) رئیس جمهور نیز به طور اتوماتیک انتخاب می شود. بعضی از رفقا که مخالف این نظریه هستند استدلال می کنند که ریاست جمهوری امام این خطر را در بر دارد هر مشکلی که پیش بیاید آن را به گردن آقا می گذارند! در جواب می توان گفت که خوب بگذارند! آقا مقامشان از حضرت علی که بالاتر نیست؟! حضرت علی وقتی مصدر امور حکومت شد که ایرادات زیادی به ایشان وارد بود، دچار جنگ می شد، افت می کرد، قلمرو حکومتی اش کمتر می شد، مثل همه سیاستمدارها. ایشان هم همینطور. ما نباید بین دین و سیاست قائل به تفکیک شویم و بگوئیم مرجع تقلید باید طوری باشد که در معرض استیضاح نباشد. در معرض این نباشد که هر ۴ سال از کار بیفتد و دیگری روی کار بیاید. چه اشکالی دارد که اینطور باشد؟ اتفاقا از نظر شرعی هم مساله به همین شکل است. وقتی که یک نفر از کسی تقلید می کند، بعدا معلوم می شود که دیگری از او اعلم تر است می تواند از مرجع اولی رجوع کند وحتی بر او واجب است که مرجع تقلید خود را عوض کند. بنابراین طبق رساله نیز این مساله نمی تواند عملی باشد که یک نفر اگر مرجع تقلید شد برای همیشه می تواند مرجع تقلید بماند. حتی در فتاوی خود آقایان نیز این چنین چیزی وجود ندارد. اگر بخواهیم مساله را موشکافانه تر، از نظر روانشناسی در نظر بگیریم باید گفت مردم رابطه شان با مقام مرجعیت یک رابطه عاطفی شدید است و این رابطه عاطفی به اندازه ای به مرجعیت مقام تقدس می دهد که در تمام موارد از مرجع، تقلید می کنند و حتی حاضر نیستند ایرادی از او بگیرند وخیال می کنند ایراد گرفتن از مرجع به معنای کفر است!! تا وقتی که این رابطه عاطفی وجود داشته باشد اشکالی که شما می گوئید هست. اما همانطوری که آقای دکتر غفوری در جلسه گذشته اشاره فرمودند باید مردم را رشد داد و اگر مردم را رشددادیم طبیعی است که این رابطه عاطفی به صورت یک رابطه منطقی جلوه گر خواهد شد. چه وقتی که مردم بر اساس یک رابطه منطقی به مرجع تقلید با امکان استیضاح، با امکان هر گونه ایرادگیری ایمان آوردند. هم حاکمیت مردم با تمام ابزار کنترل (حکومت) تامین شده و هم اینکه حکومت از یک پشتوانه عالی اخلاقی و انسانی و علمی برخوردار می شود. باز تکرار می کنم همانطور که بارها گفته ام، انتخاب مرجع تقلید درست مثل انتخاب امام جمعه است. یک امام جماعت را اگر مردم قبول نداشته باشند، پشت سرش خالی است. یعنی عملا امکان ندارد و جایز نیست پشت سر او نماز خواند و بعد از انتخاب نیز اگر رهبر اشتباه کرد، ماموم نباید اطاعت کند و باید حتما اشتباهش را تذکر بدهد. بنابراین ما هیچوقت یک مقام دست نخورده به اصطلاح مقدسی را نباید برای مرجعیت قائل شویم و همانطورکه گفتم اگررابطه عاطفی که اکنون در جامعه ما وجود دارد به یک رابطه منطقی تبدل شود، هیچ اشکالی ندارد که اصل ولایت فقبه را اجرا کنیم. ازنظر تکنیک (اجرای این اصل)برای جلوگیری ازمشکلاتی که شما اشاره فرمودید من پیشنهاد می کنم مرجع تقلیدی که امامت را در زمان خود برعهده دارد (که در زمان ما امام است) ایشان با مشورت با اهل فن _فرضا شورای نگهبان_ چند نفر را به عنوان جانشین خود کاندیداکند وبامراحعه به آرای عمومی جانشین امام انتخاب شود. تا تکلیف مرد پس از امام امت (فعلی) مشخص شود! این طریقه انتخاب، چند مزیت دارد: اول اینکه در انتخاب جانشین کنترل خبرگان ملحوظ شده و ثانیا پس از فوت امام در تعیین رهبر خلا بوجود نمی آید و نظر مردم نیز در انتخاب مرجع تامین شده است.
دکتر [حسن] آیت:
صحبت های امروز آقای حجتی بر خلاف دیروز، بسیاری از مشکلات مرا حل کرد. دیروز با بیشتر صحبت هایشان مخالف بودم. امروز با بیشتر موافق. ما چون ۲۵۰۰ سال، یا سه هزار سال زیر بار دیکتاتوری و استبداد بوده ایم، بعد از اینکه این نظام ساقط شد هم موافقین و طرفدارانش دچار سرگیجه شدند، هم ما_ما که می گوئیم منظور مردم است_ حالا یک فرد مشخص مورد نظر نیست. آن هایی که انتظار نداشتند به این زودی یک دستگاه جبار ساقط بشود، موقتا که ساقط شد، دچار ترس و وحشت شدندو این طرف هم هنوز من می بینم باورش نشده که آن دستگاه نیست. مثل کابوس جلوی چشمش است که مباداهرلحظه این دستگاه برگردد و علت اینکه درراه آینده خودش هم با احتیاط قدم بر می دارد همین است که مبادا یک وقت اشتباهی بکندکه منجربه بازگشت آن وضع بشود و این است که اکثرا از دید بدبینی به مسائل نگاه می کنند. البته اکثر آن هایی که در موضع تصمیم گیری هستتد، نه عموم مردم. عموم مردم اعتمادبه نفس دارندو مثل آن فرد بدبین که می گویند وقتی بطری نیمه خالی است، ما هم اکثرا جنبه منفی قضیه را می بینیم. در حالی که بطور عادی می شود این مساله را حل کرد. تا حالا همانطور که می دانیدحکومت دینی نبوده است و دین برای خودش دستگاهی داشته و حکومت دستگاه جداگانه _ولی حالا که این دو تا یکی شده است_مردم می ترسندکاری را که در آن موقع می کردندحالا انجام بدهند‌ همانموقع مرجع انتخابی بوده، تعدد مرجع بوده است. هیچوقت ما نداشتیم که یک مرجع واحد باشد. منتها یکی شاخص تر از دیگری بوده است و اکثریت را داشته است تا حالا هم همینطور بوده و ما می آئیم آن کسی که شاخص تر است و اکثریت را دارد با یک انتخابات رسمی، هیچ اشکالی هم ندارد حتی دوه ای، چهارسال انتخاب می کنیم و مشغول رتق و فتق امور می شود. هیچ ترسی هم از اینکه به علت اشتباهات، یک عده ای از آن برگردند،نداریم.چون جامعه هم رشد پیدا می کند. در چنین شرایطی هیچوقت اشتباهات حزیی سبب بازگشت از یک فرد نمی شود. آن ها هم این ضرر را در نظر دارند که آن فرد معصوم نیست و ممکن است دچار خطاهاواشتباهات البته جزیی بشود، اگر مردم رشدشان بالا برود ضمن اینکه این اشتباهات جزیی که مورد انتظار است آن ها را از مرجع برنمی گرداند و دلسرد نمی کند. در ضمن اشتباهات را هم توجیه نمی کند که بگویند نه ما نفهمیدیم، ما سرمان نمی شد. نه انتقاد پذیر هم می دانند. انتقاد هم می کنند و در تصمیم گیریشان راجع به امورهم،این مساله اشتباهات رادخالت می دهند.بنابراین وحشت ماخیلی بیهوده است که می ترسیم از بکار بردن لفظ انتخابات که آیا مرجع هم انتخاب شدنی است و حتی استدلالی که گاهی اوقات می شود می گویدکه آن کسی که امام است این موقعیت را کسب کرده،چه ما بخواهیم، چه ما نخواهبم، او به آن موقعیت نائل شده است. این مطلب صحیح است. ولی به هر حال شناخت ما هم باید به آن اضافه شود. مثل این است که یک پزشک متخصص بالاتر از همه در شهر تهران هست، ما چه بخواهیم چه نخواهیم آن پزشک هست و مقام از او سلب نمی شود.ولی به هرصورت خواست ماو شناخت ما هم شرط است. همان خواست و شناخت، خودش انتخاب است.
[روزنامه] انقلاب اسلامی:
من می خواهم به مساله ای که آقای حجتی گفتند، اشاره کنم و آن کلمه انتخاب بود. اگر بگوئیم مرجع هم از صندوق درمی آید،یعنی مردم رای خودرا نسبت به او در صندوق می ریزند، در ذهن مردم با توجه به بیعت به مرجع، به قداست او لطمه ای وارد نمی کند، یعنی اشکالی وجود ندارد که بگوئیم یک مرجع رای آورد.پس مرجع است ودیگری چون رای کافی نداشت، مرجع نیست؟!
[حسن آیت]:
هیچ اشکالی ندارد، رایی که از صندوق در می آید باز به علت همان رسوبات ذهنی است که درنظرما به کلمه پائین و جمله پائین تبدیل شده است. ولی الان همه ما که درمجلس خبرگان هستیم از صندوق درآمده ایم. و از شان واحترام هیچ فردی که ازصندوق درآمده است کاسته نشده یک وقت به آن شکل حاضراست که آقای خمینی وآیت الله بروجردی ودیگران انتخاب شده اند، یعنی بتدریج این علم حاصل می شودکه آنها اکثریت دارند.یک وقت دیگر هم هست که صندوق می گذاریم (برای انتخاب) و رای دادگاه می شود. مخصوصا نکته ای که جنابعالی اشاره کردید که تدریج در این مورد نمی تواند وجود داشته باشد. من می گویم چرا،وجود دارد.چرا نمی تواند وجود داشته باشد.الان اولین امام انتخاب می شودو تا ۴سال دیگراین تدریج ادامه دارد. یعنی قیافه های جدید شناخته می شوند. روی آن ها بحث و صحبت می شود و حتی قبلا در این امر رسم بودکه اگریک مرجعی نظرروی مرجع بعدی داشت،مثلا احتیاطش را به او ارجاع می کرد، بدون اینکه بگوید آقای فلان، ولی باید عمل نظرش را نشان می داد. الان هم می تواند و معقول هم هست که مرجع قبلی،مرجع بعدی را به یک نحوی معرفی کند. البته نه اینکه منصوب بکند. چون چنین حقی ندارد، و اگر تا این حد حق دارد که معرفی بکند و نظر خودش را به مردم بگوید و می بینیم که آقا هم تقریبا بطور ضمنی اینکار را می کند که چه افرادی، یا چه فردی مورد نظرشان است؟ این یک امر شرعی اخلاقی وقانونی هم هست. البته مردم با تحقیقات خودشان می توانند، بپذیرند یا نپذیرند.ولی اینکار امام قبلی به هرحال به مردم جهت می دهد که از سرگردانی و سردرگمی نجات پیدا کندو حتی چه اشکالی دارد که مرجع بعدی هم الان صریح روشن باشد. البته اگر ما یک نظامی را بپذیریم که هم درآن امام باشدوهم رئیس جمهور،منتهارئیس جمهوری که قدرتش خیلی کم است.وفقط بعنوان اینکه تمرکز حفظ شود. تداوم حفظ شود؛عین شاه. البته من نمی خواهم لفظ شاه را بکارببرم. عین شاه در انگلستان که چنین نقشی را ایفا می کند که هیچ خاصیتی ندارد. ضمن آنکه تداوم آن نظام را حفظ می کند. چون یک مقام ثابتی است ضمن آنکه قدرتی هم ندارد.
[ روزنامه ] انقلاب اسلامی: فی المثل مانند احمد شاه!
آیت: نه من اصلا با شاه مخالفم.
[ روزنامه ] انقلاب اسلامی: احمد شاه را از این جهت گفتم که عده ای به او علاف می گفتند! و بنا براین رئیس جمهور مورد نظر شما علاف است!
آیت: نه! توضیح می دهم! من نخواستم درحدیک شاه سقوط کند.مثالی که من زدم منظورم این بودکه نه آن قدرت امام را دارد و نه بی قدرتی یک شاه را اختیار دارد. نفوذ دارد و لااقل قسمتی از اختیارات امام به او محول شده است که هم از کار زیاداوکاسته بشود، هم به هر حال یک مقام موثری باشد، ولی با آن حد اختیاراتی که در پیش نویس قانون اساسی به رئیس جمهور داده شده، من به دلایل متعدد مخالفم. برای جلوگیری از دیکتاتوری ما باید قدرت را به نحوظریفی تنطیم کنیم. نباید کاری بکنیم که هر مقامی خودش را متزلزل ببیند و هیچ امکان تصمیم گیری نداشته باشد و نباید یک مقام را آنقدر قدرت وثبات بدهیم که خواه ناخواه به دیکتاتوری منجر بشود. رئیس جمهور یک مقام چهار ساله است.چهار سال می توانددوام بیاورد. البته ضمن این۴سال هم به دلایلی می شود برکنارش کرد. ولی اصل براین است که این۴سال حداقل هست. اما نخست وزیر یک مقامی است که می شود مرتب عوضش کرد. مثلا قدرت اجرایی را به نخست وزیر می شوددادکه هر وقت خواستیم عوضش بکنیم. ولی چیزهایی که خطرناک نیست به هر صورت دست رئیس جمهور است، می شود این دو تا رادرنظامی که ما بوجود می آوریم و خلاف اسلام هم نیست، یعنی نظامی که در آن امامت هست، رئیس جمهور هست و هم چنین نخست وزیر هم وجود دارد، قرار داد. اما آن راه حلی که آقای حجتی اشاره کردند و در این مرحله از زمان من هم تائید می کنم. البته نمی دانستم ایشان گفتند. ولی راه حل خروج از این بن بست کنونی رامن همین می دانم که اولین رئیس جمهور خود امام باشد. مردم قبولش دارند.واین راهم بایدبپذیریم که درعرض ۶، ۷ ماهی که از انقلاب گذشته است خیلی چهره ها هستند که مورد اطمینان نیستند. اما به هرحال نفوذی در مردم دارند. شاید اگر الان رای بگیری آرای زیادی می آورند. نمی گویم که انتخاب می شوند. در عرض این ۷، ۸ ماه خیلی چهره ها شناخته شده اند. اگر شما راجع به آقای نزیه اول این حکومت رای می گرفتند با رایی که الان می آورد، خیلی تفاوت خواهد داشت و خیلی شخصیت های دیگر. خود نخست وزیر ودیگران که فقط عده مخصوصی روی رفت و آمدی که با آنها داشتند و سوابقی که داشتند می شناختتد، ولی عموم مردم دقیقاخصوصیات وشخصیت اینرانمی دانستند. یکی از محاسن اینکه امام اولین رئیس جمهور باشد، این است که در عرض این اولین ۴ سال، زرنگ ترین چهره ها هم به هر حال یک جوری خودش را نشان می دهد و شناخته خواهد شد. چون در یک نظام آزاد زود چهره خودشان را نشان می دهند، تا دریک نظامی که دیکتاتوری بوده است.در آن نظام مردم زودتر طرفدار یکی می شدندو زود از یکی می بریدند. کافی بود که دشمن حملاتش را شدیدا، ولو بطور تصنعی متوجه یک نفر کند، و چون مردم نسبت به دستگاه بغض داشتند، نسبت به آن فرد علاقه پیدا می کردندو یا بالعکس از یک نفر تعریف و تمجید بکند. در این ملاقات اخیری که به اتفاق چند نفر با امام داشتیم ایشان هم این جمله را گفتند، گفتند دستگاه شتباه کرد که از من بدگویی کرد، باید تعریف می کرد!باز تکرار می کنم که ما نباید بترسیم از اینکه مرجع انتخابی باشد، به هر صورت می شود گفت که یک جمع متخصص عده ای را کاندیدا می کنند و از بین نامزدها انتخاب بشود. من حتی در این مورد می توانم این پیشنهاد را بکنم که خارج از نامزد ها یک فردی بتواند خود را کاندیدا بکند و ما باز به هر حال به این حالت تن در دهیم. و به قول آقای حجتی امام از حضرت علی(ع) بالاترکه نیست، مابیائیم بگوئیم علی حکومت رادردست نگیرد زیرا ممکن است یک عده ای ازاو روی بر می گردانند! قضاوت من نسبت به افراد این است فردی که همه بااوخوب باشند، آدم خوبی نیست.چون بالاخره معلوم است که یایک عده ای رافریب داده و یا یک جوری حرف زده که هیچکسی بدش نیاید! فردیکه موثراست بالاخره یک عده ای ممکن است بااو مخالف باشند.خلاصه باز تاکید می کنم که ماازانتخاب وگفتن اینکه مرجع راهم باشرایطی انتخاب کرد نباید وحشت داشته باشیم.
[ روزنامه] انقلاب اسلامی:
شما اشاره کردید به مساله انتخابی بودن ولی امر، این لازمه اش این است که مدت ولایت محدود بشود. آیا این مساله با دائمی بودن ولایت فقیه منافات ندارد؟
دکتر آیت:
هیچ وقت ولایت فقیه دائمی نیست، افرادی که این تصور را می کنند اشتباه می کنند. مادام العمر نیست. مادام اصلاحیه است. حتی در مراجع قبلی هم اینکه می گوئیم عدول از مرجع می شد،معنایش همین است یعنی یک فرد از فلان آقاتقلید می کرد، بعداز مدتی یا می دیدید اعلم تر ازاو هست یا اتقی ازاوهست،یا فکر می کرد عدالت از او سلب شده است، در این صورت عدول می کرد. و می رفت به طرف یک مرجع دیگر و این است که مامی گوئیم ۴سال یکباربیعت بشود. زیرا اگریک عده زیادی عدول کردند،یک فرد دیگری جای او انتخاب بشود. بنابراین ولایت فقیه مادام اصلاحیه است و هیچوقت مادالعمر نبوده و نیست.
حجتی کرمانی:
دو مطلب را در رابطه با سخنان دکتر آیت می خواهم متذکرشوم:اول اینکه ایشان فرمودندکه مطالب دیروز مرا اکثرا قبول نداشتند و مطالب امروز را قبول دارند. علتش این است که مطالب دیروزبحث از واقعیت بود و امروز ما در تئوری صحبت می کنیم! مساله دوم این است که شما اشاره فرمودید که قداست (مرجعیت) با از صندوق درآمدن ( انتخابات ) منافات دارد که البته آقای دکتر جواب دادند.ولی من می خواهم این مساله را بانکته ای که در اول بحث اشاره کردم ارتباط بدهم. و آن اینکه اگر ما بتوانیم رابطه عاطفی که نسبت به مرجعیت وجود دارد به یک رابطه منطقی تبدیل کنیم، آنوقت از صندوق درآمدن مرجعبت نقصی نخواهد داشت. همانطوری که دکتر آیت نیز اشاره کردند،خود نمایندگان مجلس خبرگان ازصندوق درآمدند وبا اینکه هر کسی شخصا در شهر خودش مقامی بوده که اگر ۱۰ سال پیش در انتخابات شرکت می کرد، دیگر کسی نمی رفت پشت سرش نماز بخواند.می بینیم که هیچ اشکالی پیش نیامده و از مقام آقایان نیز چیزی کم نشده است.
ماخذ:
روزنامه انقلاب اسلامی، ۱۵ مهر ماه ۱۳۵۸
میزگردی با خبرگان. نشست دوم.مرجع یا رهبر؟ انتخاب یا بیعت؟ حسن آیت. محمدجواد حجتی کرمانی.

ادامه دارد… جمعه ها منتشر می شود
جمعه ۱۵ بهمن ۱۴۰۰

t.me/shourimohammad

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)