کدام اسلام؟ اسلام این فقیه؟ یا آن فقیه؟ اصلا فقیه کیست؟ ولایت فقیه؟ کدام فقیه؟! [۱۱۳]
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
بخش دوم از فصل دوم (۳)
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
تدوین و تحقیق از: محمد شوری ( نویسنده و روزنامه نگار )
@shourimohammad

[ روزنامه ] انقلاب اسلامی:
درطی انقلاب اسلامی ایران مردم تحت رهبری امام درسرنوشت خود شرکت جستند.نظام قبلی راساقط ساختند و با رای خود در رفراندوم تاریخی ۱۰ و ۱۱ فروردین، نظام جمهوری اسلامی را انتخاب کردند. نمایندگان مجلس خبرگان نیز از طریق آرای عمومی و نه انتصاب، برگزیده شدند تا قانون نظام جمهوری اسلامی ایران را تدوین کنند. به این ترتیب دو حق عمده ای که در طول تاریخ مبارزه علیه جباران و زورگویان بشر کسب کرده است، یعنی حق عزل و سرنگون کردن نظام حاکم و حق تعیین و انتخاب نظامی حکومتی درانقلاب ایران عملاتضمین شده اند. اعمال این دو حق منوط به حق سومی است که بشر در طول تاریخ با مبارزات انبیا پویایی اسلام و دیگر مبارزات برحق کسب کرده است و آن حق نظارت بر اعمال حکومت است.اصولی که تا بحال در مورد حقوق مردم مانند اصل ۶ مصوبه و اصول مربوط به مجلس شورای ملی واختیارات آنکه حتی تاحد احضار رئیس جمهورواستیضاح وعزل ونصب دولت پیشرفته است، تصویب شد،. همببن به رسمیت شناختن حقوق سه گانه فوق توسط اکثریت نمایندگان مجلس خبرگان است.امام نیزبکرات درباره این حقوق تصریح کرده اند ولی در انظار بعضی حقانیت این حقوق کاملا مشخص نشده است و همین امر موجب ابهاماتی در مورد کار مجلس شده است، ممکن است برای رفع این ابهامات توضیحاتی در مود این حقوق بدهید‌.
حجت الاسلام [ علی گلزاده ] غفوری:
امیدواریم این بحث هایی که انجام می گیرد، ضمن اینکه یک حرکت اصیل ذهنی را در خود مردم بوجود می آورد، در کسانی نیز که احیانا با خواندن این مطالب در جریان سلسله افکاری مربوط به سرنوشت انسان و زندگی اجتماعی همه انسان ها قرار می گیرند، حرکتی بوجود آورد. چه مطالبی که ما می گوئیم مربوط به سرنوشت انسان است و در این بحث دو قلمرو داریم: یکی اینکه از انسان ها به عنوان انسان صحبت می کنیم و زندگی او، عقاید او. از این نظر شرکت انسان ها در امور باید به رشد انسانی شان کمک بکند و یا احیانا محدودشان بکند. این مساله ای است که در همه زمان ها مورد ابتلا همه انسان ها بوده است. و الان نیز حادث تر شده است. در قلمرو دبگر، ما در باره مسائل خاص ایران صحبت می کنیم. من فکر می کنم مساله، یک مساله اساسی و مشکل است و بنابراین یک مقداری از حرف هایی که در اینجا یا هر جای دیگری زده می شود باید ارتباط با زندگی انسان ها، منهای وابستگی خاصشان داشته باشد.
من گمان می کنم اگر ما بخواهیم تابع احساسات باشیم و روی جو فکری حاکم زمان فکر بکنیم باز دچار انحرافاتی خواهیم شد که در طول تاریخ از این جور تغییرات در دنیا زیاد پیدا شده است. بعدش هم نشسته اند و فلسفه برای آن حرکت ها ذکر کرده اند و فکر هم می کردند که باقی خواهند ماند. باید اطمینان داشت که این وضعی که ما داریم مسلما باقی نخواهد ماند مگر در صورتی که ما به شرایط اصلی و واقعیش توجه کنیم. الان عده زیادی فکر می کنند که حرکت عمومی ایران براساس شناخت واقع اسلام در ایران صورت گرفته است. به نظر من اگر ما خیلی جرات بکنیم می گوئیم به سوی اسلام. شاید اگر لیاقت داشته باشد این است. و امت های اسلامی و جهان بشریت توجه کند که اسلام زندگانی بشر را چگونه ترسیم کرده و برای اجتماعش چه مقرراتی دارند. اینکه قدرتی از دست کسی بدست کس دیگری بیفتد می توان گفت که سهم بزرگ را در ایجاد این حرکت شدت ظلم و شدت بی اعتنایی به حقوق عامه داشته است و شرایط را به آن حد انفجار برساند که الان ماها اینجا نشسته ایم. خود من ۴ بار به مدت های طولانی، هم خود و هم فرزندانم در سلول های بغل دستی ناله هایی را می شنیدیم که دردها را حکایت می کرد. خوب ما و افراد ما از این دردها عقده ای دارند و لیکن من فکر نمی کنم که اکثر مردم مزه آن ظلم را واقعا لمس کرده و چشیده باشند. اگر چنانچه یک دستگاهی بود که می توانست یک مقداری از نظر لااقل سیاست زندگیش آنقدر اعمال فشار نکند حالا حالاها این حرکت ها پیدا نمی شد. بنابراین ما زود دست و پای خودمان را گم نکنیم. و مساله دوم آن است کا ما الان اینجا گرفتار آن هستیم.
شما سه موضوع را مطرح کردید: یکی از بین بردن ظلم، مردم آمدند و ظلم و ظلمه را از بین بردند. دوم استقرار حکومت اسلامی، آن اسلامی که هنوز میان اهل فنش وقتی بگوئید، جای این سوال است که کدام اسلام؟ اسلام کجا؟ اسلام کدام مملکت؟ اسلام عربستان سعودی یا اسلام فلان کشور دیگر؟ اسلام این آقای مجتهد یا اسلام آن یکی آقای مجتهد؟ یا اسلام این یکی آقای مجتهد؟ اسلام این فقیه؟ یا آن فقیه؟ اصلا فقیه کیست؟ ولایت فقیه؟ کدام فقیه؟ فقیه به کدام معنا؟ به معنای اصیل اسلامیش و یا به معنای متحولش که ۱۵ مرتبه من مطالعه کرده ام. در تاریخ ۱۵ مرتبه معنای فقه تحول پیدا کرده است و حالا رسیده به اینکه یک کسی یک مقدار چیزهایی بداند… مساله اول که گفتیم از بین بردن ظلم. دوم شناخت آن. سوم تداوم و استمرار. این امر انقلاب فرهنگی می خواهد. به نظر من الان هر کس بیاید بخواهد هر کاری بکند اولین قدمی که در راه خدمت به اسلام بردارد باید همانطور که اسلام گفته کوشش کند تمام مردم مجتهد بشوند. تقلید فقط در فروع است. اجتهاد هم در دو قسمت است: یکی اجتهاد در اعتقادات، یعنی در بحث توحید و جهان بینی من کسی نمی تواند دخالت کند و این از افتخارات اسلام است. به اینکه انسان ها بخاطر اینکه انسان هستتد جهان بینی مستقل می تواند داشته باشند. یک کافری که به کفرش اعتقاد دارد، به نظر ما می رسد از آدمی که همینجوری تقلید می کند ارزشمندتر است! به دلیل اینکه اگر به حقیقت برسد، قبول می کند. چون فرض بر این است که عقل دارد و هر جا عقل باشد، دین پیدا می شود. بنابراین مساله تداوم ابن مساله است که فرع بر شناخت اسلام است و این اولین قدم است. اجتهاد در اعتقادات باید در مردم بوجود بیاید. و این را هیچ قدرتی، خود خدا با خدایی خودش نمی تواند محدود کند و لذا گفته تو برو و خودت بفهم. تقلید کردن در اصول واعتقادات، انا وجدنا آبائنا محکوم است. دوم در مسائل اجتماعی. یکی از اصول اجتماعی که در اسلام هست و به نظر من این هم از افتخارات اسلام است. اصل اهتمام است. من اسم آنرا اصل اهتمام گذارده ام. من اصبح و لم یهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم. یعنی مرز مسلمان بودن و مسلمان نبودن را اهتمام به امور مسلمین می داند و این هم فرع بر شناخت امور مسلمین است. شناخت امور مسلمین هم فرع بر این است که ببینیم مساله شما در اسلام چیست؟ بنابراین در شناخت مسیر اجتماع مردم، همه اجتهاد باید داشته باشند. فقط برای هماهنگی این چنین مردمی که در اصول اجتهاد دارند، در اجتماعیات ایده دارند،یک رهبر می خواهند. بنابراین رهبر متناسب با این مردم است. بنابراین قدم اول رشد خود مردم است و اگر مردم رشد نداشته باشند پیغمبرها آمدند خواستند بر مردم بی رشد حکومت کنند نتوانستند. تکیه را باید برد روی مردم. مساله ولایت فقیه و امثال آن برای جامعه هایی است که مردم آن لیاقت آنرا داشته باشند. قدم اول این فقیه آن است که بر اساس فقه اسلامی از این موقعیت استفاده کند و اسلام را معرفی کند و زمینه ها بوجود بیاورد و بالاخره یک جوری بشود که به دنیا همانطور که رسالت اسلام لتخرج الناس من عبادت العبادالی عبادت الله، مساله جوری وطوری تلقی نشود و انحصار طلبی هایی بوجود نیاید که مردم خیال کنند اسلام این است که او نباشد. و ما باشیم. ولی خوب استبداد آن موقع محکوم بوده، حالا محکوم نباشد!؟ بنابراین مساله اخراج مردم است. حالا برای اخراج هم من یک فکرهایی دارم که چگونه باید مردم را از عادت العباد الی عبادت الله اخراج کر کرد ودرجه فهم و معرفت شان را بالا برد. این ها مرحله اول است که ما باید به آن برسیم. اگر وقت شد به توضیح در باره مسائل دیگر می پردازیم.
[روزنامه] انقلاب اسلامی
آقای غفوری شما فرمودید: قدم اول رشد خود مردم است این اصلی اساسی است…
حجت الاسلام غفوری:
با مردم بی رشد هیچ کاری نمی شود کرد. ولو تمام پیغمبران بیایند اینجا و صف بکشند و بخواهند برای مردم ایده بدهند. برای اینکه روح خودخواهی، روح عدم شناخت، روح امتیازطلبی وجود دارد. همانطوری که شما می بینید الان به نام اسلام چه در دادگاه ها، چه در تشکیلات دیگر و جاهای دبگری که مثال نمی زنم، و برای مردم روشن است مساله. به این رسیده که بله آقا! ما در واقع اسلام را وسیله قرار داده ایم برای ارضای یک نوع خودخواهی مان. البته افراد پاک هم هستند. منتها تا خوب شناخته نشوند از جلوی انحرافات نمی شود گذشت… اسلام ۱۰، پانزده جور است. الان در این مجلس خبرگان ۲۰ جور اسلام است. بنابراین باید مساله را آورد به اینجا که ما بگوئیم توحید اسلامی چیست؟ آیا به مردم حق می دهبم فکر کنند یا نه؟ اجتهاد در اصول را هم همینطور. البته یک تفصیلاتی داردکه من فکرمی کنم آقایان نظراتشان را بگویند تا بعد.
ماخذ:
روزنامه انقلاب اسلامی،۱۲ مهر ۱۳۵۸. میزگردی با خبرگان. کدام اسلام؟ کدام مجتهد؟ کدام فقه؟ علی گلزاده غفوری
ادامه دارد… جمعه ها منتشر می شود
جمعه ۱۷ دی ۱۴۰۰

t.me/shourimohammad

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)