انسجام واستمرار در نقد ولایت فقیه برای حذف از قانون اساسی [ ۱۱۱ ]
ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است!
حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران
بخش دوم از فصل دوم (۱)
برخی می گویند:
اکنون همه مردم می دانند که راس تمامی مصائب این ۴۰ و چند سال که سرزمین ایران را به یغما برده، ولایت فقیه است و این سلسله مطالب حساسیت برانگیز نیست و اهمیتی ندارد!
الان در مطبوعات [ به اصطلاح ] اصلاح طلبان و منتقد در داخل ایران، فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و رادیو و تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور، همه چیز _از شیر شتر تا جون آدمیزاد_ هست ( و به ندرت) جز همین اصل ولایت فقیه.
عده ای (گاه به عمد و مهندسی شده) سوژه هایی را در داخل کشور می سازند و یا جستجو می کنند تا سوژه ای پیدا کنند تا با آن بتوانند تمامی رسانه های داخل و خارج و شبکه های اجتماعی و فضای مجازی را سرکار بگذارند و آنان را مشغول!
بطور مثال مساله سیلی زدن به صورت یک سرباز توسط یک نماینده مجلس و یا اخیرا سوژه مهدی مهدوی کیا که موجی از مصاحبه ها و دیدگاه و نظرات به اصطلاح کارشناسی را در داخل و خارج بدنبال داشت (که بواسطه آن، برخی نانی هم می خوردند!!) از این تعداد، برخی مهندسی شده و برای حفظ نظام و ماله کشی است و برخی هم برای قد کشیدن و شهرت.
همیشه در طول این سال ها، مساله اصل ولایت فقیه و در حال حاضر علی خامنه ای در حاشیه مانده و به اصطلاح قسر در رفته و یک جورایی تطهیر شده و غسل تعمید می دهند!
در داخل ایران رسانه ها در اختیار یک عده خاص و معدود است (چه به اصطلاح اصلاح طلب و چه اصولگرا) که باندی و مافیایی و رفاقتی هستند. در رسانه های خارج از کشور هم به نوعی در اختیار یک عده خاص و معدود است و غالبا متکلم الوحده هم هستند. نظرات باصطلاح کارشناسی و نقد و دیدگاه های آنان را همواره به تکرار و کرات می بینیم، می شنویم و می خوانیم!
عده ای مردم آن زمان که انقلاب کردند را نکوهش می کنند و می گویند اشتباه کردند انقلاب کردند! اما مردم را ترِغیب می کنند تا باز انقلاب کنند!! تا برای آنان فرش قرمز پهن کنند!! ولی با این وجود دائم به نظام ولایت فقیه در رسانه ها نظرات کارشناسی و اصلاح طلبانه می دهند!! گاهی _ به قول خودشان_ حنجره شان را مثلا در مورد شورای نگهبان و نظارت استصوابی پاره می کنند، ولی هیچکدام گاه حتی یک اشاره کوتاه به عله العلل _که حکومت فردی علی خامنه ای و اصل ولایت فقیه باشد_ نمی کنند!
طبق اصل ۱۷۷ اصل ولایت فقیه غیر قابل تغییر است و برای تغییر قانون اساسی هم اجازه ولی فقیه شرط است. الان علی خامنه ای در کهولت سن است و هر لحظه ممکن است ریق رحمت را سر بکشد، پس علی القاعده برای جانشینی وی باید شخصی را (حالا هرکس و به هر شکل و هر فریب ممکن) به نحوی بر مردم تحمیل کنند و این یعنی یک دوره طولانی دیگر اسارت! مگر اینکه سپاه پاسداران بخواهد یک کودتای تمام عیار نظامی بکند و کلا اختیار را از روحانیت بگیرد! که این احتمال هم هست و شاید مورد استقبال مردم هم قرار بگیرد!
نتیجه و مخلص کلام اینکه:
انسجام و نقد دائمی اصل ولایت فقیه و بکپارچگی برای حذف آن از قانون اساسی ضرورت است. زیرا هم خود یک انقلاب مدنی بدون خونریزی و خشونت است و هم باز شدن مسیر بسته شده اصلاحات و هم به اصطلاح یک رفرم!
در فصل اول از کتاب ولایت فقیه که خمینی در سال ۱۳۴۸ در درس های حوزوی خود گفت: ولایت فقیه تصوری است که باید به تصدیق برسد و باید بدنبال تاسیس حکومت اسلامی و خلیفه باشیم، شروع کردیم و تا آغاز بکار مجلس خبرگان قانون اساسی ( ازش۱ تا ش۴۳) آن را پایان دادیم. و در بخش اول از فصل دوم( از ش۴۴ تا ش ۱۱۰) با درج سخنان نمایندگان مجلس خبرگان قانون اساسی در مورد ولایت فقیه و ایضا آن میزان از دسترسی ما به مطبوعات(مستند) آنرا تا تصویب اصل ولایت فقیه و پایان کار مجلس ادامه دادیم. که می توانید بطور کامل و یکجا در سایت انقلاب اسلامی، اخبار روز و پژواک ایران و ایضا علاوه بر آن، بطور روزانه هر شماره در تریبون زمانه و فیس بوک و کانال تلگرام ملاحظه و مطالعه بفرمائید.
در کمتر از یک دهه معایب قانون اساسی به سرعت آشکار، و مشخص شد که سه پادشاه (نخست وزیر، رئیس جمهوری و ولایت فقیه) در یک اقلیم نمی گنجد! لذا اصل ولایت فقیه در تعمیم سال ۱۳۶۸ و در غیاب خمبنی که بارمل و اسطرلاب هاشمی رفسنجانی علی خامنه ای را و بر خلاف قانون اساسی، به مقام ولایت فقیهی ارتقا داد، ارزش افزوده پیدا کرد و به ولایت مطلقه فقیه که هر سه قوه قضائیه و مقننه و مجریه را تیول و گوش بفرمان خود می کرد(اصل۵۷) تغییر داد. و علاوه بر شورای نگهبان که منصوب ولی فقیه هستند و با نظارت استصوابی خود نمایندگان مجلس شورا را منصوب می کند، همراه آن یک مجلس سنای فرمایشی بنام مجمع تشخیص مصلحت تاسیس شد که همه اعضایش را ولایت فقیه منصوب می کند.
تلاش می کنبم هرجمعه یک وجه از کلاه گشادی که بنام ولایت فقیه بر سر انقلاب۵۷ و مردم ایران رفت را نشان دهیم و معتقدیم تدقیق و تحلیل گذشته بدست آوردن مسیر آینده است.
در این آنارشیسم سیاسی متاثر از سرعت تکنولوژی ( اینترنت و رسانه های متعدد و شبکه های اجتماعی) بدون دانش سیاسی لازم، دوباره ناکام خواهیم شد و تجربه تلخی دیگر و ارتجاع (بازگشت به سلطنت) و یا جمهوری سلطنتی در انتظارمان است!
ادامه دارد… جمعه ها منتشر می شود
جمعه ۳ دی ۱۴۰۰
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)

t.me/shourimohammad

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)