دوستان، هم میهنان، مردمِ شریفِ کوردستان! 

فراخوانتان را برای اعتصاب سراسری در روز پنج شنبه دوم دی ماه، در اعتراض به اعدامِ برادرم حیدر قربانی، دیدم. فراخوانتان درد دارد. جمله یِ زیبایِ نقش بسته بر فراخوان هم پر است از درد. چرا که با واقعیت همخوانی ندارد. در فراخوان آمده است که: اراده ام فولادین است، اگر صد جان داشته باشم فدای این کردستان و این ملتِ با شرف باد. 

از تمامِ کسانی که بعد از اعدامِ برادرم کنارمان بودند، و یا از دور و نزدیک همدردی کردند سپاسگزارم. این روزها ما به شدت احساسِ بی کسی میکنیم. چرا که در حساس ترین بزنگاهِ زندگیمان، تنها بودیم. روشن است که ما ملتی احساساتی هستیم که علاجِ واقعه را قبل از وقوع نمیکنیم. 

علاج واقعه پیش از وقوع باید بکرد           دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز          وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست

از فراخوانتان ممنونم. ولی این اعتصاب، نه برادرِ مرا زنده میکند، نه جلویِ اعدامهایِ بعدی  را میگیرد. گفتم جملاتِ آمده در فراخوان با واقعیت همخوانی ندارد. چرا که اگر اراده مان فولادین بود و اگر حاضر بودیم که نه صد جان، بلکه تنها یک جان، فدایِ این سرزمین کنیم، قبل از اعدام شدنِ فرزندانِ این خاک، کاری میکردیم. 

ما ملتِ آماده عزا، به جمهوری اسلامی نشان داده ایم، که واکنشِ ما به اعدام شدنِ فرزندانمان، عزا گرفتن است، و صد البته همدردیِ ملی، و بعد از اندک زمانی فراموشی. 

اعتصابهای گسترده ی سالِ هشتاد و نه، در اعتراض به اعدامِ فرزاد کمانگر و یارانش را به یاد دارید؟ هیچ دردی از بازماندگان دوا نکرد..   

شاید بسیاری از شما دوستان، گله مند شوید، که این چه صحبت است؟ مگر ما کم گذاشته ایم؟ اندکی تامل کنید تا برایتان بگویم که همه ی ما کم گذاشته ایم. کدام یک از ما حاضر شد شبی یا روزی را، در مقابل زندان اوین، در حمایت از مادرِ هیراد پیر بداقی تحصن کند؟ کدام یک از ما در اعتراض به حکمِ اعدامی، اعتصاب کردیم؟ انگار همه منتظریم که عده ای آغازگر باشند. آیا اگر تمامِ جمعیتی که  با خانواده من ابرازِ همدردی کرده اند، قبل از اعدام برادرم، در مقابل زندان سنندج، تجمع میکردند، جمهوری اسلامی را به زانو در نمی آوردند؟ کسی حاضر بود در این مهم پیش قدم شود؟ نه. چرا؟ چون ما مردمان، تسلیم تقدیریم و معتقدیم که جمهوری اسلامی ظالم است و ما مظلوم، و اینکه:

 در کف شیر نر خونخواره ای                 غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟

ما مردمِ همیشه آماده یِ عزا، بسیار به خود می بالیم که در عزاهامان کنار هم هستیم. کاش به جایِ این ابراز همدردی ها، با هم متحد میشدیم. کاش مردمِ سراسرِ ایران، در حمایت از مردم اصفهان، بر میخواستند. کاش همه مردم در اعتراض به حکم اعدامِ جوانان بلوچِ بسیج میشدند. کاش تمامِ مادران این سرزمین، صدایِ مادرانِ دادخواه میشدند. کاش قبل از اجرایِ حکم اعدام، همدیگر را حمایت کنیم. میلیونها آدم که باشیم سیلی خواهیم شد و بنیاد جهل و ظلم و ناعدالتی را بر خواهیم کند. میلیونها که باشیم پایه های حکومت را به لرزه در خواهیم آورد. کاری بجز سکوت لازم نیست بکنیم. به شرط آنکه تا زمانیکه به خواسته مان نرسیده ایم، میدان را ترک نکنیم. سکوت‌ در میدانِ میلیونی، بدون خشونت، گردابی خواهد شد که طومار ظلم را در هم خواهد پیچید. بی شک حکومت اسلامی نمیتواند همه را به گلوله ببندد. 

از ابراز همدردیتان سپاسگزارم. از ابرازِ احساساتتان متشکرم. بیایید امروز، صدایِ عباس دریس باشیم. بیایید تجمع و تحصن مان، برایِ لغو حکم اعدامِ عباس دریس باشد، که اگر اعدام شود، همدردی کردن و هشتگ زدن او را باز نخواهد گرداند.

پاینده ایران

علیرضا نوری پور