نشست جدید برجام در شرایط بدی برای مردم ایران و برای پروسه ی دموکراسی خواهی ایران در حال اجراست. برجام قدیمی مُرده است و برجام نو فقط وقتی تحقق می یابد که یکایک طرفین ایرانی/امریکایی و اروپایی گام های مهم در این بخش بردارند. با این حال هنوز همین نشست نیمه جان برجام شروع نشده است، ما شاهد حمله های رسانه ایی و تلاش دسته جمعی اسراییل و جمهوری خواهان افراطی و عربستان و غیره برای توقف و شکست آن هستیم. همانطور که نیروهای پروپاگاندیست و هیستریک در اپوزیسیون ایرانی به تکاپو افتاده اند. حکومت فعلی ایران هم که قبلا از مهمترین مخالفان تحقق برجام حول رهبرشان خامنه ایی بود و حتی در مسیر تلاشهای اندک و مثبت «روحانی و ظریف» برای تحقق برجام سنگ اندازی می کرد، حال می خواهد طوری برجام رخ بدهد که راه زیاد باز نشود و همزمان تحریم ها شکسته بشود. همانطور که امریکا از یکسو خواهان تحقق برجام هست و از طرف دیگر به خاطر منافع اسراییل و خویش در منطقه دچار نقیضه گویی هایی در این زمینه است و می تواند مرتب پایش را پس بکشد. اروپا می خواهد برجام صورت بگیرد، اما سوال این است که ایا می تواند نقش موثری در این زمینه و برای شکاندن انسدادها و تنش ها ایفا بکند. با این حال تحقق برجام و حتی در شکل حداقلی یک پیروزی مهم است که انگاه باید بازتر و رنگارنگ بشود و وقتی مردم ایران از دیکتاتور می خواهند که دیگر نمی توانی بگویی ما در خطر جنگ هستیم، پس راه ها را باز بکن و هرچه بیشتر کنار برو. زیرا حق ما خوشبختی و امنیت و رفاه و دموکراسی است.

موضوع مهمتر اما این است که برجام به سان یک «رُخداد» مهم در معنای فلسفی و روانکاویش، دقیقا در لحظه ی کنونی حقایق پنهان و دست همه نیروهای در صحنه را رو می کند. زیرا خصلت بنیادین «رُخداد» این است که یکدفعه ساختار و سناریوی محوری را برملا می کند و اینکه چرا باید تحول دیسکورسها رخ بدهد. اهمیت برجام دقیقا در این تواناییش برای شکاندن دیسکورس سیاه/سفیدی و جنگ افروزانه در منطقه و در ایران بود و به این خاطر همه بنیادگرایان و جنگ افروزان در منطقه و همه ی فروشندگان سلاح در منطقه از آن بیزار بوده و هستند. بنابراین اینجاست که باید دقیق به واکنش های طرفین و یا به واکنش های اپوزیسیون ایرانی از هر نوع افراطی و هیستریک یا مدرن و غیره نگریست، تا بتوان هم خطرات و دروغها را بهتر دید و برملا ساخت و هم بتوان با قدرت مدرن کاری کرد که چه با برجام و یا بدون برجام بناچار توسط همین نشست ها هرچه بیشتر راهها باز بشود و انسدادهای داخلی و خارجی شکسته بشود. زیرا اهمیت برجام در قبل و در حال این بوده و هست که یک «تحول دیسکورسیو» و در خدمت شکاندن فضای سیاه/سفیدی است که فقط به نفع بنیادگران داخلی و پوپولیست های در منطقه چون اسراییل و جمهوری خواهان افراطی و عربستان بوده و هست. زیرا اگر برجام تحقق بیابد انگاه هم راهها و شاهراه های اقتصادی و ارتباطی در ایران و در منطقه باز می شود و بناچار تنش و خطر جنگ و امکان فروش اسلحه ی بیشتر کمتر می شود و هم دیکتاتورهای ایرانی نیز کمتر می توانند ملت ایرانی گرفتار گرسنگی و روزمرگی را براحتی سرکوب بکنند. یا انموقع نیروهای هیستریک و افراطی در اپوزیسیون که از مسیر بدبختی مردم خویش و شکست پروسه ی دموکراسی خواهیش نان می خورند و مشهور می شوند، چون شعارهای افراطی و جنگ افروزانه و در خدمت اربابان نوی اسراییلی و عربستانی می دهند، هرچه بیشتر ایزوله و مسخره می شوند.

ازینرو مهم است که در این شرایط به تحولات حول برجام خوب نگریست تا بتوان بهتر سره را از ناسره جدا کرد و بهتر چهره ی اصلی این فیگورها و بازیگران برجام و در اپوزیسیون را دید و انجا که مثل نقاشی دوم ذیل از «فرانسیس بیکن» از نقاشی اولیه از «ولاسکز» ما با چهره ی واقعی یا حقیقی «پاپ» موقر روبرو می شویم.

یا از طرف دیگر بتوان با دیدن ساختار هولناک و خنزرپنزری این جنگ حیدری/نعمتی و سیاه/سفیدی سرانجام این فضا و زبان هیستریک و محکوم به تولید فاجعه و انسداد را شکاند و سرانجام به قدرت فرزانه ی نسل رنسانس دست یافت که می داند راه دست یابی به دموکراسی و شکاندن انسداد داخلی و خارجی همان «بازکردن راهها و شاهراههای اقتصادی و فرهنگی و ارتباطی در داخل و با خارج» است. زیرا باید جای فضای سیاه/سفیدی کنونی و با حالت «دلهره ی دایمی» را «رنگارنگی و رشد اعتراضات مدنی» در فضای امن داخلی و خارجی بگیرد و اینکه چرا ما مخالف هرگونه همسایه ستیزی و یا امریکا ستیزی یا اسراییل ستیزی هستیم و قادریم در عین دوستی به نقد متقابل و بر اساس منافع ملی و منطقه ایی خویش دست بیابیم. اینکه چرا برجام و این تحول دیسکورسیو باید تحقق بیابد تا سرانجام این دور باطلی بشکند که ما در این چهار سال گذشته شاهدش بودیم. زیرا با وجود فشار حداکثری این دیکتاتوری تغییری نکرد و فقط مردم بدبخت تر شدند و پروسه ی دموکراسی خواهی ایران شکست بیشتری خورد. یا در عوض فقط سلبریتی های هیستریک و جنگ طلبی چون «مسیح علی نژاد» و امثالهم هرچه بیشتر مشهور و پولدار شدند و حتی می خواهند پولهای مصادره شده ی ایران را قبضه بکنند و خویش را نماینده ی انحصاری قربانیان ایرانی قلمداد بکنند. زیرا در فضای سیاه/سفیدی فقط فیگورهای هیستریک و افراطی می توانند رشد بکنند که در نهایت فقط ارباب و دیکتاتور جدید و بدتری می خواهند و بقول لکان فقط به همین دست می یابند.

متن ذیل ازینرو با توجه به نشست کنونی برجام و با توجه به واکنش های مخالفان و موافقان ان ساختار و سناریوی محوری را نشان می دهد که باید ببینیم و از آن درس بگیریم. تا بتوانیم قادر به واکنش رادیکال و مدرن و ساختارشکن باشیم و راهها را باز بکنیم و انسدادها را بشکنیم. زیرا تا زمانی که فضا سیاه/سفیدی و مسدود در داخل و خارج است، تا انزمان فقط می تواند دور باطل و فیگورهای هیستریک یا با خنده ی هولناک «جوکر وار» بروز بکنند و فاجعه های نو بیافرینند. همانطور که در این چهار سال گذشته دیدیم و یا همانطور که در سرنوشت دردناک افغانستان معاصر دیده و می بینیم و اینکه پس از بیست و اندی سال مقابله با طالبان دوباره آنها به حکومت می رسند و جوانان افغانی از ترس به هواپیما اویزان می شوند و سقوط می کنند. راهی و فاجعه ایی که نیروهای افراطی و هیستریک ایرانی نیز با تلاش برای نفی هر گونه مذاکره و برای تشدید بایکوت مردم ایران و حکومت ایران در حال زمینه سازی آن هستند. همانطور که در این چهار سال گذشته دیدیم و هنوز ادامه دارد.

داریوش برادری، کارشناس ارشد روانشناسی/ روان درمانگر

نشست جدید برجام! یا وقتی «رُخداد» حقایق پنهان را رو می کند!

بقول ما ایرانی ها می گویند که «دست به چوب که بُردی گربه دزده حساب کار خودشو می کنه.». یعنی ادم مجرم با اولین اشاره خودش را لو می دهد. حالا این مثل در مورد نشست جدید برجام صدق می کند. زیرا هر انسان دوست و هر میهن پرست مدرن، هر طرفدار صلح جهانی و خواهان تحقق دموکراسی در ایران و صلح در منطقه، باید پس از این چندسال اخیر و فاجعه هایش پی برده باشد که چرا «تصویب قرارداد برجام هم به نفع مردم ایران و هم به نفع پروسه ی صلح و دموکراسی در ایران و در منطقه هست». زیرا با بازشدن راههای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی هم حکومت دیکتاتوری و سرکوب تضعیف می شود و نمی تواند به بهانه ی بایکوت مردمش را گرسنه نگه دارد یا سرکوب بکند و هم به نفع منطقه و پایان تنش ها در منطقه هست. زیرا دیکتاتوری و انسداد داخلی و از طرف دیگر نیروهای افراطی در منطقه و جهان و خواهان رشد تنش و فروش اسلحه در منطقه، از بازشدن مرزها و روابط و از شکستن بایکوتها می ترسند، از کنار رفتن مترسکی مثل ایران در منطقه می ترسند.

به این خاطر در این لحظات دقت بکنید که چه کسانی تا نشست برجام دوباره براه افتاده است و با انکه هنوز امید کمی به تحققش هست، از همین حالا در حال یقه پاره کردن و تولید فیک نیوزها، جنجالها و تعزیه خوانی نو و برای شکست گفتگوها هستند:

۱/ اول از همه اسراییل و نیروهای جمهوری خواه افراطی طرفدار ترامپ و فروش اسلحه در منطقه و طبیعتا همپالکی هایشان در منطقه چون عربستان. ازینرو «بنت اسراییلی» خواهان توقف سریع مذاکرات شده است. یا آمریکا از یکسو در نشست شرکت می کند و از سوی دیگر مرتب خواست های دیگری نیز مطرح می کند و بخشی از نیروهایش در مجلس سنا و غیره از طرف دیگر در این شرایط خواهان تشدید فشار و تحریم بر ایران می شوند. ( در این باب به این «لینک» از صدای امریکا مراجعه بکنید.)

۲/ نیروهای اصول گرا یا بشدت ارتجاعی حول خامنه ایی و سپاه. با انکه رییسی و حکومت کنونی به عنوان نماینده ی رهبر می خواهد به برجام تا حدودی تن بدهد تا بخشی از بایکوت را بشکند و کمی دستش برای خرید و فروش بازتر بشود، اما انها نیز اصلا خواهان شکسته شدن کامل فضای تنش و خواهان بازشدن قوی روابط اقتصادی و فرهنگی و غیره نیستند. انها می خواهند حداکثر یک جاده خاکی باز بکنند. با انکه دوست دارند از طرف دیگر ثابت بکنند که آنها توانستند بایکوتی را بشکنند که دولت قبلی «روحانی و ظریف» نتوانست. زیرا خودشان نیز می دانند که حتی میان نیروهای خودی در اقلیت هستند، چه برسد در میان مردم. اما تلاش انها برای یک «توافق حداقلی» خواهد بود. در حالیکه موضوع برجام تغییر دیسکورس در منطقه و تولید یک اتوبان چندخطی است و اینکه فضای سیاه/سفیدی کنونی بشکند که فقط به نفع دیکتاتور ایرانی و پوپولیست های افراطی اسراییلی و جمهوری خواهان افراطی است. اسراییل از خدایش هست که این وضعیت کنونی همینطور ادامه بیابد. همانطور که افراطیون ایرانی از خدایشان هست که ادامه بیابد، مگر اینکه به نفع خودشان تمامش بکنند.

۳/ بخش عمده ی دولت های اروپایی و سیاست اروپای مرکزی همسو با خواست نیروهای مدرن ایرانی و مردم ایران است. یعنی انها خواهان تحقق برجام و پایان تنش ها هستند. زیرا ادامه ی وضعیت کنونی به معنای مهاجرت بیشتر به اروپا نیز خواهد بود و اروپا بشخصه فعلا دارای مشکلات فراوان چون موضوع کرونا است و نمی خواهد با یک جنگ و معضلاتی درگیر بشود که اصلا به نفع او نیست. سوال اما این است که ایا اروپاییان می توانند سرانجام کمی از امریکا و متحدانش فاصله بیشتری بگیرند و بیشتر بر منافع و خواست خویش و مردم ایران و صلح جهانی تاکید بکنند. ( طبیعتا بایستی به نقش متناقض دولت روسیه در این مباحث نیز توجه کرد که هم کم شدن تنش و بازشدن راهها را تا حدودی می خواهد و هم تضعیف موقعیت امریکا در منطقه و در این بحران را. بنابراین خواهان تحقق برجام تحت چنین شرایطی است. وگرنه مخالف آن حرکت می کند.)

۴/ به این خاطر دقیقا الان موقعیتی است که شاهد خواهید بود اگر مذاکرات کمی موفقیت داشته باشد، آنگاه یکدفعه اتفاقات عجیب و غریب و جنجالی بیافتد. اینکه یکدفعه بگویند ایران به کشتی در منطقه حمله کرده است یا در عملیات تروریستی نوین علیه اپوزیسیون مخالف برجام شرکت داشته است و یا حوثی ها به عربستان حمله ی موشکی می کنند و فلسطینی ها به اسراییل. بویژه توجه به نقش کسانی چون مسیح علی نژاد و امثالهم در این حوادث احتمالی مهم است. زیرا این مواقع هست که می توانید ببینید چرا کسانی چون «مسیح علی نژاد» و امثالهم، در واقع چه بخواهند یا نخواهند، دقیقا به عنوان ماموران پروپاگاندیست این تنش طلبی افراطی و از جنس اسراییل و افراطیون ایرانی عمل می کنند و از همین حالا دست به هر «فیک نیوز» و جنجالی می زنند تا جلوی برجام و مذاکرات را بگیرند و در کنار تلاش های همپیوند اسراییل و دیگران در منطقه و جهان. یا این نیروهای افراطی و هیستریک سعی می کنند برای کشته شدگان تظاهرات سینه بزنند تا جلوی برجام را بگیرند. یعنی حتی به خون قربانیان اهمیتی نمی دهند و به درد بازماندگانشان که هم قربانی داده اند و هم اسیر گرانی و بدبختی ناشی از بایکوت خارجی و بی لقایتی حکومتی و داخلی هستند. اینکه امثال مسیح علی نژاد حال به سان «بوق و کرنای نیروهای پوپولیستی و افراطی» شروع به معرکه گیری و نمایش تعزیه و جنجال نو می کنند و در تلویزیون گریه و زاری برای قربانیان دیکتاتوری سر می دهند و کمپین های نو علیه خطر جمهوری اسلامی راه می اندازند و اینکه باید بیشتر حکومت ایران را ایزوله و بایکوت بکنی. انگار که انگاه ملت ایران ایزوله و گرسنه تر نمی شود. در حینی که راه محوری و مهم جلو گیری از کشته شدگان و قربانیان بعدی، دقیقا باز کردن راههای داخلی و خارجی و شکاندن انسداد داخلی و خارجی است و وقتی هرچه بیشتر نیروهای خارجی و سرمایه های خارجی در ایران حضور بیابند.

نکته ی دردناک و با این حال جالب و مضحک این است که کسانی مثل مسیح علی نژاد که در جریان ربودن کذایی او در تلویزیون برای این زارزار گریه می کرد که باید از ترس ایران در امریکا در خانه ی امن «اف بی آی» مخفی می شد و نمی توانست یکی دوماه فرزندش در امریکا را ببیند، انگاه براحتی از قول کشته شدگان و قربانیان دیکتاتوری سخن می کند تا مذاکرات را بایکوت بکند. تا کاری بکند که خانواده های این قربانیان هرچه بیشتر بدبختی مالی و امنیتی و غیره بکشند و بیشتر به استیصال بیافتند و اخر مجبور بشوند دوباره به خیابان بریزند و توسط حکومت تا دندان مسلح دوباره کشته بشوند. تا امثال این نیروهای هیستریک رسانه ایی باز نمایش تعزیه ی نوین و هیستریک خویش را راه بیاندازد و به نون و نوایی برسند. چون این چهار سال سابق تحریم همه جانبه حکومت را آنقدر تضعیف نکرد که مردم و پروسه ی دموکراسی خواهی شان را بدبخت و داغان کرد. یعنی اگر حکومت به بهانه ی بایکوت هر اعتراض درستی را سرکوب می کند، انگاه اینها عاشق این هستند که مردمشان به استیصال برسند و به خیابان بریزند و کُشته بشوند تا انها بتوانند در رسانه های خارجی نمایش تعزیه راه بیاندازند و به اسم کُشته شدگان کمک های مالی از امریکا و اسراییل و عربستان و غیره بگیرند. این افتضاح و خویشاوندی مشترک این حکومت خنزرپنزری و اپوزیسیون هیستریکش و دشمنان پوپولیست و همسویش چون اسراییل و عربستان می باشد. یا به زبان طنز باید گفت که او حتی به خطر ربودن خویش توجه نکرد و از آن فقط نمایشی تعزیه وار ساخت تا بگوید با ایران مذاکره نکنید، پس چطور می خواهید به منافع شما مردمش توجه بکنید. وقتی قبل از همه در فکر منافع ارباب و پیرمرد خنزرپنزری جدید و خوش رقصی در برابر او هست.

یا در این باب به مقاله ی چندماه پیش من به نام «سوالات حاد و ساختاری از نمایش ربودن مسیح علی نژاد» مراجعه بکنید که در همان روزها منتشر شد و اصل موضوع را برملا ساخت. اینکه لکان درست می گوید که «هیچوقت به انچه اول به شما نشان می دهند، زیاد توجه نکنید، چون موضوع چیز دیگری است.» اینکه نمایش و هدیه اولی فقط پیش پرده و برای رد گم کردن است، موضوع اصلی چیز دیگری است. مثلا مسیح علی نژاد انموقع از گریه و زاری در مورد خطر ربودنش و ندیدن فرزندش یکدفعه به اینجا می رسد که به جو بایدن بگویید چطور می خواهی با حکومتی مذاکره بکنی که مردمت در نیویورک را می خواهد بدزدد. خنده دار این بود که حتی کمتر کسی جرات کرد که از او بپرسد که «این چه ربطی به آن دارد». این خطر ربودن یک موضوع قضایی و جنایی است و تحقق برجام یک موضوع سیاسی و منطقه ایی و برای شکاندن فضای سیاه/سفیدی و تنش افرین در ایران و در منطقه است. یعنی باید از او پرسید که تفکیک حوزه ها هم سرت نمی شود. یا گریه می کنی که فرزندت را نمی بینی، اما ککت نمی گزد که این بایکوت و فشار حداکثری چگونه هر روز مردم کشورت و جوانان و کودکان کشورت را گرسنه تر می کند و می کُشد. انگار که انها ادم نبودند و نیستند.

یعنی این مواقع است که می بینی بهای خیانت به دموکراسی و به منافع مردمت چیست و چرا باید این مواقع سربزنگاه آنها را با نقد رادیکال و رندانه رسوا کرد و گفت ببین چه خوب نشان می دهی که فقط به فکر منافع خودت و اربابان نوینت هستی و ادمهای واقعی در کشورت که در حال پرپرزدن زیر این همه فشار داخلی و خارجی هستند، برایت مهم نیستند. وگرنه اگر کمی حس انسان دوستی عمیق داشتی، یا کمی بلوغ مدرن و سیاسی داشتی، حتی اگر ایرانی نبودی، آنموقع ازین خجالت می کشیدی که برای ادامه ی تحریمی و برای شکست مذاکراتی جیغ بنفش بکشی که قبل از همه مردمت و سپس پروسه ی دموکراسی خواهی کشورت را داغان کرده و می کند. اینکه این مواقع نشان می دهی که چرا لکاته ی هیستریک بقول «بوف کور هدایت» در واقع فرزند و برده ی پیرمرد خنزرپنزری است و به این خاطر جای «دندانهای زرد پیرمرد خنزرپنزری» و رجاله ها بر گردنش و بر اعمال هیستریکش کاملا نمایان هست.

اینکه بی دلیل نیست که مسیح علی نژاد و امثالهم به مسیح پولی نژاد تبدیل شده است و من منتظرم ببینم این بار چه نمایش تعزیه و چه جنجال و کمپینی علیه مذاکرات راه می اندازد،اگر واقعا گفتگوها کمی جلوتر برود و حکومت خنزرپنزری ایرانی کمی عقل پراگماتیستی نشان بدهد. البته آن جنجال و نمایش تعزیه شان نیز، مثل نمایش های قبلی» با همکاری اربابان بزرگتری خواهد بود که خط اصلی را می دهند. وگرنه اینقدرها هم باهوش نیست و نیستند. زرنگ بودن با باهوش بودن فرق می کند. ادم زرنگ و سنتی برای حفظ منافعش راحت رنگ عوض می کند اما ادم باهوش برای تولید منافع خویش و جمع راهها و امکانات مختلف در هر رخداد را می بیند و سعی در رشد ان امکانی می کند که بهتر از همه هم به سلامت و امنیت مردمش کمک بکند و هم انسدادهای ساختاری را بشکند تا تحولات بعدی بهتر رخ بدهند. ازینرو ما نیروهای مدرن خواهان تحقق برجام و پایان این سرکوب داخلی و تنش در منطقه هستیم. زیرا می دانیم این به معنای تولید دیسکورس نوینی است که هم دیکتاتور داخلی را زمین گیر می کند و هم تنش در منطقه و فاجعه های در منطقه و در خدمت فروش اسلحه و تولید قدرت بیشتر برای اسراییل را کمتر می کند. زیرا باید راهی باز بشود تا بتوان آنگاه آن را با قدرت فرزانه و رندانه ی نسل رنسانس تبدیل به راهها و تحولات نوین کرد.

نقطه ی امیدبخش در این مذاکرات این است که الان هم ایران احتیاج دارد که تا حدودی این محاصره ی کمرشکن اقتصادی را بشکند، تا بتواند حتی حکومتش کمی بهتر نفس بکشد، هم جو بایدن احتیاج به یک پیروزی جهانی پس از شکست افغانستان دارد و هم اروپا مخالف هر تنش و خطر جنگ نو با ایران است. زیرا خودشان با کرونا و مباحث دیگر حسابی درگیرند و از جنگ در منطقه سودی نمی برند و بیشتر ضرر می کنند. چون باید مهاجران و اوارگان جنگ را بپذیرند. ازینرو امیدوارم که سخن «انریکه مورا» رییس نشست درست در بیاید. موضوع مهم این است که بازگشت به برجام قدیم ممکن نیست و برجام جدید وقتی ممکن است که هم امریکا از تحریمهای ایران دست بردارد و راه را برای روابط اقتصادی و فرهنگی نو تا حدودی باز بکند و هم ایران بجای تلاش بیهوده برای اجرای قراردادهای انجام نشده ی برجام، کمی عقلانیت سیاسی نشان بدهد و توجه اش را بر شرایط نو و قرارداد نو بگذارد. حتی اگر هر دوطرف سعی خواهند کرد، کمترین ضرر از این برجام را ببینند. اما تحقق برجام و حتی در حد اندک، به معنای شکستن فضای هیستریک کنونی است و انگاه بویژه برای اروپا راه باز می شود که در ایران نقش اقتصادی و قوی بازی بکند، در کنار چین و امریکا و بقیه. یا سرانجام مردم ایران نفسی راحت می کشند و از روزمرگی کمی نجات می یابند و راه برای تحولات دموکراتیک و سکولار بازتر می شود. زیرا دموکراسی برای تحققش احتیاج به فضای باز و چالش مدنی دارد و فضای بنیادگرایانه یا سیاه/سفیدی و هیستریک دشمن و بلای جانش هست. زیرا فضای افراطی حکومت افراطی به بار می اورد و آن را حفظ می کند، تا انگاه که همه چیز فرو بریزد و بشکه ی باروت منفجر بشود و خشونت همه گیر بشود.

سوال جذاب و راهگشا بنابراین این خواهد بود که اگر واقعا برجام به شکل قویش تحقق بیابد و دیسکورس منطقه را عوض بکند، انگاه چه تاثیرات مهمی در منطقه نیز بوجود می اید و از همه مهمتر چه بلایی بر سر نیروهای افراطی و هیستریک ایرانی می اید که از معرکه و جنجال می زییند. زیرا انگاه دورانشان به پایان می رسد و تازه می فهمند که ارباب هایش چه راحت می توانند انها را کنار بگذارند و یا بفروشند. زیرا بقول هنری کسینجر «امریکا هیچ متحد همیشگی ندارد، بلکه فقط علایق اقتصادی و سیاسی همیشگی دارد.» دوستان و ماموران پروپاگاندیست می توانند براحتی تغییر بکنند و جایگزین بشوند.

نتیجه گیری!

من اول دیشب این متن را به شکل کوتاه و اولیه در صحفه ی فیس بوکیم منتشر کردم و هنوز جوهر یا مرکب این مطلب به زبان طنز خشک نشده بود که دوستی برایم این لینک از یوتیوب را در تایید نظر بالا فرستاد و اینکه دیروز و امروز در سنای امریکا در حال اجرای نمایشی رسانه ایی در عکس بالا برای تحریم بیشتر ایران و شکست مذاکرات بایدن هستند و می دانید شاهدشان کیست؟ مسیح علی نژاد.

همانطور که مشخص است این نمایش ماهها رویش کار شده است و کارگردان اصلا مسیح علی نژاد نیست. او فقط یک مُهره ی بازی است و فقط خوشحال است که در جلوی دوربین و در سنای امریکاست. ادم از این همه حماقت و خودشیفتگی هیستریک این سلبریتی های مضحک و افراطی خنده اش می گیرد و همراه با سرتکان دادنی از روی تاسف. لینکش را اینجا برایتان می زنم. همانطور که در این متن از «صدای امریکا» می توانید بخوبی بازیگران اصلی این نقشه و طرح را ببینید، از بازیگران اصلی چون سناتور پت تومی و سناتور بن کاردین و همراه با نقش « قربانی و پروپاگاندیست ضد مذاکره توسط مسیح علی نژاد». خنده دار این است که این نمایش نخ نما حتی اسمش «آزار مسیح علی نژاد و هدف گیری غیر قانونی» است» که از دیروز و پریروز شروع شده است. خودتان ببینید و قضاوت بکنید. بی دلیل نیست که لکان می گوید «ادم هیستریک فقط یک ارباب نو می خواهد و چیزی جز این هم بدست نمی اورد». حال باید به قول مولوی به انهایی، که دلیلی برای نظرات بالا می خواهند، گفت «آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید، از وی رو متاب». خنده دارتر اینکه مسیح علی نژاد در بخشی از مصاحبه اش در این لینک از «صدای امریکا»، در باب طرح چند سناتور امریکایی،در مورد این اعتراض جمعی به نقش او به عنوان «عامل تحریم ایران» می گوید که:

«من اتفاقا افتخار می‌کنم اسم من بالای طرحی باشد که هدفش تحریم‌کنندگان واقعی ملت ایران هستند.».

یعنی اینجا می بینید که او به چه سادگی و با یک تغییر منظر شارلاتانی سعی می کند بایکوت ایران و شکست مذاکرات را فقط نتیجه ی عمل دیکتاتور ایرانی ببیند، یا نفی می کند که هدف تحریم کنندگان فشار بر روی ملت ایران بود و هست و نه در اصل بر روی حکومت. ترامپ و وزیر امور خارجه اش مایک پمپئو مرتب به این اشاره می کردند. انها می خواستند ملت را مستاصل بکنند تا به خیابان بریزند و حکومت تسلیم خواستهای حداکثری انها بشود. اما حکومت مردم را راحت تر سرکوب کرد و نه ترامپ و نه امثال مسیح علی نژاد نقش خویش در زمینه سازی برای این کشتارها را دیدند. با انکه نقش اصلی به عهده ی حکومت ایران است. در عوض امثال مسیح علی نژاد در کنار پمپئو عکس یادگاری گرفتند و شیپور رسانه ایی فشار حداکثری بر علیه ایران شدند.

همانطور که همین عکس را با همین ژست مشابه ولی با قیافه ایی هیستریک تر امروز در کنار سناتورهای امریکایی و در طرح جدیدشان در این لینک می گیرد. زیرا آنچه ما می پوشانیم، انگاه از طریق لحن کلام و حالت قیافه و برخوردمان و از تمامی گوشه و کنار وجودمان، از طریق دروغها و تحریف های نمایشی یا هیستریکمان خویش را برملا می سازد. زیرا هیچکس نمی تواند به زندگی کلک بزند.

یا حتی بعدش مسیح علی نژاد در لینک بالا با پُررویی و وقاحتی یک فرد و بنده ی هیستریک می گوید که «تحریم کننده ی واقعی امریکا نیست.» در حالیکه چهار سال پیش این ترامپ و امریکای نو در کنار اسراییل بود که قرارداد نوشته شده برجام را پاره کرد و شروع به فشار حداکثری بر علیه مردم ایران کرد و امثال مسیح علی نژاد به شعاردهندگان و پروپاگاندیست های اصلی این «فشار حداکثری» تبدیل شدند. اینکه او حتی بعد از شکست این فشار حداکثری در ایران و بدبخت شدن بیشتر مردمش، یا بعد از شکست امریکا در افغانستان و بازگشت طالبان، هنوز هم حاضر نیست که حتی به حماقت خویش اعتراف بکند و اینکه چگونه به منافع مردمش و به منافع دموکراسی خواهی مردمش خیانت کرده و می کند. این نقطه انگاه جایی است که ما با «وقاحتی» روبرو می شویم که ما نمونه اش را فقط نزد حکومت ایران، نزد حزب اللهی بنیادگرا و پوپولیست خودشیفته و سیاه/سفیدی چون ترامپ و تنانیاهو و غیره دیده و می بینیم. یعنی این «وقاحت و بیشرمی» در دروغ گفتن و نقش بازی کردن و در تحریف جریانات در خدمت انسداد و حفظ تنش و دلهره و بایکوت، جایی است که ما می بینیم که چرا فرد هیستریک همیشه فرزند همان پدر جباری است که با او می جنگد و همیشه در خدمت ارباب نوینی است. همیشه یک بنده و ابزار/ابژه در خدمت نگاهی جبار است و یا عاشق پول و شهرت است. چون ذاتا رجاله وار است.

در انتها باید گفت که شاید شرایط کنونی برای تحقق یک برجام چندان مساعد نباشد، یا امکانش هست که حتی چندبار متوقف بشود و دوباره شروع بشود و دوباره بخواهند به درازایش بکشند تا جلوی تحققش را بگیرند، اما اولا خوب است که مذاکرات و گفتگو دوباره از سر گرفته شد و دوم اینکه اکنون ما نیروهای مدرن ایرانی باید قدرت و شم سیاسی و مدرنمان را نشان بدهیم و در کنار یکدیگر و با حرکت از منافع مردم خویش و صلح در منطقه بگوییم که بهتر است این مذاکرات را درست تحقق ببخشند. چون با برجام یا بی برجام، ما می خواهیم که راهها باز بشود و انسدادها شکسته بشود. چون برای ما دوران این فیگورهای هیستریک خارجی و دیکتاتوری خنزرپنزری داخلی به پایان رسیده است و ما همزمان اسیر دروغ هیچ ارباب جدیدی نمی شویم. زیرا حال نسل ما، نسل رنسانس در صحنه است. نسل سروران رند و خندان ایران و یا ملت واحد و رنگارنگ ایرانی به صحنه می اید. پس به زبان طنز نه خودتان را خراب بکنید و نه وقت ما را زیاد بگیرید. راه ها را باز بکنید، یا بروید کنار تا راه ها باز بشود. چون انسداد شکسته شده است و حماقت بنیادگرایان و پوپولیست های افراطی مدرن و لکاته های هیستریک در این چهار سال گذشته هر چه بیشتر برملا شده است. دیپلماسی مدرن به معنای تحقق منافع دوطرفه یا «وین/وین» و تغییر دیسکورس های سیاه/سفیدی به دیسکورس های باز و رنگارنگ است. زیرا در فضای سیاه/سفیدی و افراطی فقط نیروهای افراطی بنیادگرا یا هیستریک و پوپولیست رشد می کنند. همانطور که با باز شدن راهها و شاهراه های اقتصادی و فرهنگی هر چه بیشتر دموکراسی و امنیت و شادی و دیالوگ رشد می کند و راه برای تحقق تحولات ساختاری و مدرن بازتر می شود. زیرا شادی شادی می اورد و بازشدن راهی شروع به تولید راهها و امکانات نوین می کند که حال باید توسط ما نیروهای مدرن هرچه بیشتر بازتر و رنگارنگ بشوند. تا ازین مسیر دیسکورس همپیوند «دیکتاتور/قهرمان هیستریک»، یا دور باطل پدرکُشی/پسرکُشی شکستی بنیادین بخورد و جایش را به دیسکورس بالغانه و یا مدرن «وحدت در کثرت مدرن» حول دموکراسی و سکولاریسم و رنسانس نو بدهد. این راه ما نیروهای مدرن و نسل رنسانس است. اینکه ما فضای سیاه/سفید را رنگارنگ و باز می کنیم و اینگونه کاری می کنیم که با ورود نور و شادی دیو بگریزد و یا نشان بدهد که موشی کور بیش نبوده و نیست، چه خودش و چه فرزندان وسواسی و هیستریکش در گفتمان کور «راوی وسواسی/لکاته هیستریک و پیرمرد خنزرپنزری» که ساختار تاریخ معاصر ما بوده است و انچه باید شکسته بشود و توسط دیسکورس مدرن و نسل رنسانس و هزار فلاتش جایگزین بشود.
پایان

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)