یک ماه؛ سی بزنگاه

– زوجی آشنا با بالاگرفتن بحث و جدل‌هایی تکراری در آستانه‌ی طلاق قرار گرفتند. من برای مشورت با آن‌ها معرفی شدم. صحبت‌های طرفین را شنیدم؛ هر دو از رنج کار و غم نان در عذاب بودند و به اشتباه یکدیگر را مقصر وضعیت موجود می‌دانستند.

در این بین نکته‌ای برایم جالب توجه بود؛ اینکه زن مدعی بود کار کردن او به معنای لطف به خانواده‌ی دو نفره‌شان بوده و اساسا چنین وظیفه‌ای در زندگی مشترک بر عهده‌ی او نیست. خانواده‌ی زن نیز برای جلوگیری از تکرار این مدل دعواها به او پیشنهاد دادند از کار خود استعفا دهد و بیشتر از پیش به امور خانه و شوهرش رسیدگی کند.

ریشه‌ی چنین رویکردی مستقیما از دل قوانین بیرون می‌آید؛ قوانینی که حق مخالفت با کار زن را به مرد خانه می‌دهد و از سوی دیگر نفقه یا به تعبیر بهتر خرج زندگی زن را وظیفه‌ی مشروط مرد می‌داند. در این ساختار، کار اصلی زنِ متاهل، خانه‌داری است.

تنها کاری که برای زن در نگاه نظام حقوقی ارزش دارد، سامان دادن کارهای مربوط به خانه و فرزندان و شوهر است؛ البته همین جا باید گفت که این ارزشمندی، صرفا امری ایدئولوژیک و شعاری است و به عنوان شغل با ساعت کاری و درآمد مشخص به این کار نگاه نمی‌شود.

در این ساختار، کار کردن زن در بیرون از خانه معمولا عنوان کمک‌خرجی برای خانواده را دارد و آنطور که باید امری مستقل نیست. در واقع در بهترین حالت، قدر و ارزش کار زن در بیرون از خانه به تبع کمکی که به خانواده و مرد در تامین خانه می‌کند، تعریف می‌شود!

این برداشت چند نتیجه‌ی وضعی در پی دارد؛

نخست آنکه زنان در خودانگاری و هویت‌یابی، نفس کاری را که انجام می‌دهند ارزشمند نمی‌دانند.

تلقی بیشتر زنان از کار بیرون، لطفی است که به ساختار خانواده در این شرایط اقتصادی می‌کنند. در حقیقت چنین باوری به زنان اینطور می‌قبولاند که اگر شرایط اقتصادی به سامان باشد، مرد برای کار کردن اولویت دارد و آن‌ها به عنوان زنان متاهل باید به مسئولیت اصلی خود یعنی مدیریت خانه بپردازند.

دوم آنکه مردان در این ارتباط به خود اجازه می‌دهند برای ساعت کاری، محیط شغلی و نوع کار زنان تعیین تکلیف نمایند؛ گویی آن‌ها هستند که به تبع اجازه‌‌ی کار دادن به زنان، ویژگی‌های کار آن‌ها را نیز مشخص می‌کنند.

این حق البته از سوی قوانین مصوب در حوزه‌ی خانواده به مردان داده شده است و جلوگیری از کار کردن زنان توسط مردان به بهانه‌های مختلف، از نهاد قضایی امری کاملا قانونی و مشروع است.

سوم آنکه چون کار اصلی زنان در داخل خانواده تعریف شده و کار بیرونی به نوعی ثانویه و اضافی است! کوتاهی زن در انجام وظیفه‌ی اصلی سرزنش و ملامت او را به همراه می‌آورد. در این جریان فشار روانی وارده بر زنان شاغل دوچندان می‌شود. چرا که همواره گمان می‌کنند از وظایف اصلی خود جا مانده‌اند.

چهارم آنکه ارزش و اهمیت کار خانگی نیز در این جریان رنگ می‌بازد؛ با این توضیح که کار خانگی به عنوان یک وظیفه و شغل ذاتی برای زنان تعریف می‌شود و کسی نمی‌بیند که این کار چقدر بیشتر از کار بیرون، طاقت‌فرسا و نفس‌گیر است.

در واقع گویی زنان با انجام تمام و کمال هر دو کار، از یاد خودشان و دیگران می‌برند که دو کار متفاوت و سخت توسط یک نفر در حال انجام است در شرایطی که یکی از آن‌ها کاملا رایگان و بدون مواردی نظیر مرخصی و استراحت و بازنشستگی، جریانی ابدی دارد.

در این میان یک ادعای پرطرفدار نیز وجود دارد؛ اینکه تقسیم کار امری عقلانی و منطقی است.

در حقیقت این ادعا معتقد است برای حفظ و بقای خانواده و عشق میان زوجین و به طور کلی خوشبختی، طبیعی است که کار خانگی با یکی از زوجین و کسب درآمد با دیگری باشد.

اگر هم از آن‌ها بپرسی چرا کار خانگی امری مردانه و برابر نیست، پاسخی تکراری ناظر بر “تا بوده همین بوده”، به خوردمان می‌دهند.

اما باید تاکید کرد اسم این جریان تقسیم کار نیست بلکه تفکیک کار جنسیتی است؛ به این معنا که زنان شایسته‌ی ماندن در خانه و پرداختن به امور اندرونی هستند و نان‌آوری که زور بازو طلب می‌کند و بی‌رحمی، مختص مردان است!

نتیجه‌ی این باور تصویب قوانین تبعیض‌آمیزی است که با قوای هر چه تمام‌تر، می‌خواهند زنان را از ساحت عمومی و اجتماع دور نگاه دارند و حذف و غیبت به قولِ آن‌ها طبیعی و تاریخی‌شان را استمرار ببخشند. تقسیم کار زمانی معنا دارد که افراد با حقوق برابر، تصمیم می‌گیرند به توافقی در ارتباط با حوزه‌ی فعالیتشان برسند.

در چنین رویکردی هیچ امری صفت مردانه و زنانه ندارد و انجام وظیفه به دلیل تحمیل قانونی یا ترس از دادن حقوق اولیه نیست.

دور نگاه داری زنان از ساحت عمومی و اجتماعت دو سویهو تن دادن به برخی محدودیت‌های طبیعی که ناشی از اشتراک و باهم‌زیستی است، کارها را چه در محیط خانه چه بیرون از آن با یکدیگر قسمت کنند.در این خانواده دو هویت مستقل و در عین حال عاشق، تصمیم می‌گیرند با کمی گذشت دو سویه و تن دادن به برخی محدودیت‌های طبیعی که ناشی از اشتراک و باهم‌زیستی است، کارها را چه در محیط خانه چه بیرون از آن با یکدیگر قسمت کنند.

به امید افزایش روزافزون زوج‌های این چنینی!

 

 

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت 

#بیست_و_پنج_نوامبر 

@bidarzani

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)