یک ماه؛ سی بزنگاه

– -در یک پرونده‌ی طلاق، زن بعد از پانزده سال زندگی مشترک برای نخستین بار سکوتش را شکست و از دلیلش برای جدایی گفت؛ پانزده سال، هر روز صبح پیش از رفتن به سرکار مجبور بوده به ارتباط جنسی مقعدی با همسرش تن بدهد. در جای دیگری، زن نزدیک به بیست سال صبح‌ها خودش را به خواب می‌زده و مانند جنازه‌ها اجازه می‌داده همسرش با او سکس کند چون همسرش تنها با این شیوه لذت می‌برده است.

زن‌ها در این موارد، ظاهرا رضایت داشتند. در نظر ما به عنوان شنوندگان، شاید این قصه‌ها کمی نامعمول باشند اما احتمالا گمان نمی‌کنیم که یک جنایت واقع شده است.

“تجاوز در ازدواج” موضوعی است که در کشورهای غربی نیز تقریبا نوظهور محسوب می‌شود مثلا آمریکا تا پایان سال ۱۹۹۳، در تمام ایالات خود تجاوز در ازدواج را جرم‌انگاری کرد. در نظام حقوقی ما اما همچنان هیچ اثری از توجه به اینِ جنایت خاموش در داخل خانه‌ها پیدا نیست.

بسیاری از فعالان حقوق زنان و نیز پژوهشگران این عرصه، بارها به این نوع از خشونت خانگی پرداخته‌اند و قانون‌گذار را به ضرورت تصویب قوانین مقتضی فراخوانده‌اند. اما هنوز این پدیده نه تنها جرم‌انگاری نشده که با تکیه بر کلیشه‌های عرفی و قوانین زن‌ستیز دیگر، امری معمول و مشروع تلقی می‌شود.

ماجرا اینجاست که رضایت به سکس به تبع امضای عقدنامه، مفروض تلقی می‌شود یا به عبارت بهتر، عدم رضایت جایگاهی در این ساختار ندارد. در حقیقت باورهای سنتی به مرد و حتی خود زن اینطور می‌قبولانند که ازدواج به معنای رضایت دادن نامحدود و همیشگی به سکس با همسر است.

به نظر می‌رسد آنچه در متون فقهی و به دنبال آن در قوانین نظام حقوقی ایران بیشترین اهمیت را دارد شرعی بودن یک رابطه‌ی جنسی است تا رضایت طرفینی! در واقع می‌توان ادعا کرد که در این رویکرد خطبه‌ی عقد مانع شرعی سکس را از مسیر آدم‌ها حذف می‌کند و راه برای دسترسی جنسی بدون ترس از عقوبت به صورت مطلق باز می‌شود.

در این جریان وضع سایر قواعد و قوانین نیز به تعمیق چنین باوری کمک می‌کنند. برای مثال زن در ساختار ازدواج موظف به تمکین است؛ رفع نیاز جنسی همسر از اساسی‌ترین وظایف زنان در خانواده است و ضمانت اجرای چنین تعهدی، محرومیت از نفقه خواهد بود. در متون فقهی بارها از تمکین خواسته‌های جنسی مردان به هر شکل و صورتی که باشند، به عنوان وظایف بدیهی و مسلم زنان صحبت شده است. 

از سوی دیگر، در نگاه عموم به جرم تجاوز، اعمال زور و خشونت فیزیکی از سوی متجاوز، عاملی تعیین‌کننده است؛ در حقیقت ما تصور می‌کنیم برای درهم‌شکستن رضایت یک فرد به سکس، لزوما می‌بایست حمله‌ای صورت بگیرد.

اینجاست که تجاوزهای به اصطلاح نرم و عدم رضایت‌های درونی و قلبی چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند. تجاوز در ازدواج نیز اگر چه اشکال خشونت‌آمیز بسیاری مانند آنچه در ابتدای متن گفتیم، دارند اما غالبا با ظاهری مطلوب صورت می‌گیرند. جالب اینجاست که نارضایتی زنان به سکس در ازدواج، در بسیاری از موارد مخفی می‌ماند تا مبادا برچسبِ بی‌میلی جنسی به زنان تحمیل شود.

گویی زنان بدون تصور اینکه اجازه و حق دارند به دلایل مختلف از جمله خستگی، بیماری، بی‌حوصلگی، مشغله‌های فکری و … به سکس نه بگویند، با سرکوب خواسته‌‌ی حقیقی خود، به سکس تن می‌دهند تا گرفتار تبعات این نه گفتن نشوند. برای مثال اگر خیانتی از سوی مرد صورت بگیرد اولین واکنش‌ها علیه زن‌هاست که به دلیل ناتوانی در تامین جنسی همسرشان، موجبات خیانت را فراهم کرده‌اند.

خودمختاری و مالکیت بر بدن اقتضا می‌کنند که هر گونه رابطه‌ی جنسی نیازمند رضایت کامل طرفینی باشد. همچنین سکس یک عمل فرایندمحور است و رضایت می‌بایست در تمام مراحل آن وجود داشته باشد. هیچ زن یا مردی حق ندارد بدون رضایت دیگری، با استناد به مجوز شرعی نکاح یا هر دستاویز دیگری، او را مجبور به سکس نماید.

اگر می‌پرسید پس آدم چرا باید ازدواج کند اگر قرار باشد مانند روابط موقت مدام در حال کسب رضایت همسرش برای سکس باشد، باید بگویم شما به شدت گرفتار باورهای زن‌ستیزانه هستید.

ازدواج یعنی هم‌زیستی مسالمت‌آمیز دو انسان بالغ و عاقل کنار یکدیگر. سکس تنها یکی از نمودهای این رابطه‌ی انسانی است. اینکه یکی از زوجین به صورت تمام‌وقت در خدمت جنسی دیگری باشد، هیچ معنای دیگری جز بردگی جنسی ندارد.

باید یاد بگیریم در این دنیا نمی‌توان با هیچ قراردادی، هیچ انسانی را تحت سلطه و ولایت خود قرار دهیم. ما آمده‌ایم که در کنار یکدیگر بدون اعمال خشونت و با به رسمیت شناختن تمامیت انسانی هم، زندگی کنیم!

قوانینِ غیرانسانی اعتبار ندارند؛ با تکیه بر آن‌ها از مسئولیت انسانی خود شانه خالی نکنیم!

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت 

#بیست_و_پنج_نوامبر 

 

 

@bidarzani

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)