یک ماه؛ سی بزنگاه
– در تجمع مردان مقابل مجلس با هدف اعتراض به قانون حمایت از خانواده و حذف حبسهای ناشی از مهریه، پلاکاردی را به دست پسربچهای داده بودند با این محتوا که، مادرم من را به مهریه فروخت.
در کشوری که هر تجمعی یا به خشونت و دستگیری میانجامد یا حداقل ترس به تن و جان معترضانش میاندازد، تعدادی مرد مظلوم و خسته از قانون ظلمآمیز مهریه، به اسم اعتراض به یک قانون تبعیضآمیز دور هم جمع میشوند و در عمل علیه باورهای برابری و تساوی حقوق زن و مرد، شعار میدهند.
ملالی نیست؛ تجمع و اعتراض حتی اگر صدای معترضان چنین گوشخراش و زننده باشد، به عنوان تمرینِ آزادی، بد نیست.
اما فارغ از ایرادات شکلی، محتوای این اعتراض نیز در نظر معترضان و مخاطبانشان جذاب و ظاهرا به حق است؛ زنان با به دست گرفتن اهرمی سنگین به نام مهریه، مردان و نهادِ مقدس خانواده را به خاک سیاه کشاندهاند!
بسیاری از شوهرها زندانی شدهاند و کودکان زیادی هم در ازای پول از سوی مادرانشان ترک شدهاند.
مرد باشی و یک کوه قوانین مردسالار پشتت را بخاراند، سخت میشود اگر بخواهی سنگریزهای از این عظمت را در دست طرف مقابلت ببینی.
مهریه یک قانون قدیمی و سنتی است که در حال حاضر مورد نقد بسیاری از فعالان حقوق زنان نیز است. این حقیقت که مهریه به نوعی مابهازا یا بهای یک زن در چهارچوب ازدواج است، مخالفتی آشکار با حقوق زنان به عنوان افرادی مستقل و صاحب حق دارد.
بسیاری از اصول این فرهنگ، از جمله توجه به شرایط ظاهری، خانوادگی و اجتماعی زن به عنوان معیاری برای تعیین میزان مهریهی متناسب، موید این موضوع هستند.
اما پرسش اینجاست که در حال حاضر با توجه به حاکمیت قوانین تبعیضآمیز و غیبت زنان در این حوزه، حذف مهریه اقدامی است در راستای تکریم حقوق زنان یا محرومیت بیشتر زنان از حقوق اولیهشان؟
اول اینکه، مطابق آمار، زنان بسیار محدودی هستند که در نهایت توانستهاند دعوای مهریه را با پایانی خوش، داشته باشند. شرایط اقتصادی باعث شده آدمها مثل سایر مقروضات و بدهیهایشان، از پس دین مهریه نیز برنیایند. افزایش قیمت سکه و طلا نیز به این ماجرا دامن زده است. اگر مردی مهریهی زنش را پرداخته، قطعا از طبقات متمول جامعه بوده یا اینکه میزان مهریه از ابتدا با دخلوخرج مرد سازگار بوده است. اگرچه در بین مردان ثروتمند نیز، کم نیستند آنها که با انواع روشهای انتقال دارایی، از این دین فرار میکنند.
دوم آنکه، در حقیقت زنان بدون داشتن حق مسلم و بدیهی طلاق در نظام حقوقی ایران، برای خلاص شدن از ازدواجی که به هر دلیلی مایل به استمرار و ادامه دادنش نیستند، از مهریه بهره میبرند. به زبان ساده میگویند مهرم حلال و جانم آزاد!
سوم آنکه، در جایی که پای یک فرزند در میان است نیز مهریه در بسیاری از موارد مابهازای حضانت فرزندان است. در حقیقت زنانِ محروم از حق حضانت، با بخشش مهریه، فرزندان خود از زیر دست مردان نجات میدهند؛ مردانی که دچار اعتیاد، اِعمال خشونت فیزیکی، بیمار روانی، مریض جنسی هستند یا به هر دلیلی صلاحیت سرپرستی کودک را ندارند اما مطابق قوانین تبعیضآمیز، یک تنه مالک و صاحب زنان و کودکان خانواده هستند.
چهارم آنکه، در فرضی که هیچکدام از موضوعات ذکرشده صادق نباشد و زن بخواهد بیدلیل مهریهی خود را به اجرا بگذارد، باز هم نه تنها مرتکب خلافی نشده است بلکه مدعی حقی شده که در زمان ازدواج تعهد مرد را همراه خود داشته است. از سوی دیگر، در جامعهای که حق تحصیل و شغل زنان بازیچهی همسرانشان است، زنان عملا در این قرارداد همواره متضرر هستند؛ زنانی که طبق قوانین تابع خواست همسرانشان هستند، شغل ندارند و صرفا به صورت تماموقت و رایگان به خدمت خانه و خانواده مشغولند، هنگام جدایی تنها پشتوانهای که دارند مهریهی بعضا ناچیز و تقریبا دور از دسترسشان است.
فراتر از این، زنانی که استقلال مالی دارند اما در طول زندگی مشترک پابهپای مرد تامینکنندهی خانواده بودهاند نیز همچنان مستحق مهریه هستند؛ چرا که آنها نیز در پایان دورهی ازدواج هیچ اندوخته و سرمایهای ندارند. بنابراین برخلاف باور عمومی، مهریه ابزار سوءاستفاده از مردان نیست؛
در نگاه و تعریف حقوقی موجود با مقدس خواندن نهاد خانواده و ازدواج، حق طلاق زنان به حقی کمتر دستیافتنی بدل شد. همچنین با سلب حق زنان از سایر حقوق برابر در اجتماع، صرف «مهریه» مطالبهای فمینیستی محسوب نمیشود.
خاصه آنکه مبارزه برای «به رسمیت شناخته شدن حقوق برابر زنان» و «برابری در تمامی عرصهها» همواره با پروندهسازیهای امنیتی همراه بوده است.
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر
@bidarzani `a
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.