توضیح «نقد»:
چگونه میتوان پیش از بهدست گرفتن اهرمهای قدرت سیاسی، بر دلها و ذهنها و نهادها غالب شد و پس از دراختیارگرفتن دستگاه قدرت، بر دشمنان شکستخورده غالب ماند؟
چگونه میتوان پیش از دگرگونساختن ساختوبافت معینی از جامعه و افکندن طرحی نو، امکانپذیری چنین تغییروتحولی را پذیرفتنی کرد و به گفتمانی غالب بدل ساخت؟
مشروعیتزدایی از قدرت حاکم و مشروعیتبخشی به فکر و چشمانداز تغییر چه جایگاهی در مقوله و سامانهی قدرت، در گسترهترین معنای آن، دارد؟ اینجا ایدئولوژیها چه نقشی ایفا میکنند؟
آیا نیروهای مدعی رهایی و خواهان سازوکار اجتماعی رها از سلطه و استثمار مجازند به گفتمانی ایدئولوژیک تن در دهند، یا بسا ناگزیر از آناند؟ جایگاه رویکرد نقادانه چیست و کجاست؟
مبحث «هژمونی» فضایی برای پرداختن به این پرسشها، تدقیق آنها و واکاوی و نقد پاسخهاست. با انتشار مقالاتی در این زمینه، مجموعهی تازهای را با شناسهی هژمونی در «نقد» آغاز میکنیم.
**************
نظریههای مارکسیستی معدودی وجود دارند که از نفوذ فراگیر و پایداری همانند نظریهی هژمونی آنتونیو گرامشی برخوردار شدهاند. ایدهی هژمونی، که در دفترهای زندان گرامشی (۱۹۲۹ـ۱۹۳۵) مطرح شده، نه تنها هنوز بر بخش اعظم دانشپژوهی مارکسیستی معاصر در نظریه و عمل تاثیر میگذارد، بلکه پژوهشگران آن را در طیف وسیعی از دانشرشتهها به نحو گستردهای به کار گرفته و بسط دادهاند.
بهرغم این محبوبیت، هنوز بحث زیادی دربارهی منظور دقیق گرامشی از هژمونی وجود دارد. بیشتر این سردرگمی ناشی از بیتوجهی به نص صریح نوشتههای گرامشی است و پیشتر کسی مانند میشل فوکو در ۱۹۸۴ از این واقعیت گلایه میکرد که گرامشی مؤلفی است که «بیش از آنچه واقعاً شناخته شده باشد، از او نقلقول شده است».
اما مناقشات تفسیری را نمیتوان صرفاً به قرائتهای غیردقیقِ آثار گرامشی نسبت داد، زیرا «ناهمسازیها»ی آشکار هژمونی نیز ریشه در اظهارات پراکنده و گاه متناقض خودِ گرامشی در دفترهای زندان دارد. پیش از آنکه شرحی از نظریهی هژمونی گرامشی بدهیم و بکوشیم به این مشکلات بپردازیم و آنها را بررسی کنیم، تشخیص مقیاس این معضلِ تفسیری مهم است.
از نظر گرامشی شرایطی که در آن مبارزهی سیاسی بین نیروهای طبقاتی رخ میدهد، حوزهای پویا از «مناسبات قدرت» است. گرامشی از طریق مطالعهی جامع روابط زیربنا/روبنا در مارکسیسم به این مفهوم رسید، و استدلال میکرد «اگر قرار است نیروهای فعال در تاریخ در یک دورهی خاص به درستی تجزیهوتحلیل شوند و رابطهی بین آنها تعیین شود، باید به نحو دقیقی مطرح و حل شوند».
«مناسبات قدرت» در واقع شیوهای نوآورانه برای تجزیهوتحلیل جهان سیاسی ـ اجتماعی ارائه میدهد که در مبارزهی بین طبقات، اهمیت تازهای برای نیروهای سیاسی و ایدئولوژیک قائل است، در حالی که همهی آنها را در کلیتی قرار میدهد که تاریخاً مشروط شده است. بخش حاضر به تجزیهوتحلیل شرح گرامشی از «مناسبات قدرت» میپردازد و نشان میدهد که چگونه این تجزیهوتحلیل مهر تأییدی است بر تفسیر هژمونی به منزلهی نظریهای دربارهی سیاست طبقاتی ملی ـ مردمی.
این بخش به طور خاص نشان میدهد که چگونه این مفهوم برای مبارزه با رویکردهای غلط مبارزه سیاسی و ایدئولوژیکی بسط یافت، رویکردهایی که گرامشی آنها را با گرایشهای «اکونومیستی» و «ولونتاریستی» در مارکسیسم مقایسه میکند که شرایطی را که در آن سیاست و مبارزه برای هژمونی رخ میدهد ارزیابی نمیکنند.
تازگی نظریهی هژمونی گرامشی را نیز باید با توجه به رویکردش به مسئلهی سازمان و برداشتهای منحصربهفردش از حزب، دولت، جامعهی مدنی و روشنفکران در نظر گرفت. او برخلاف رویکرد بسیار متمرکز و نخبهگرایانهی لنین به سازمان سیاسی که بر پیشاهنگان معطوف بود، شرح گرامشی دربارهی سازمان هژمونی بسیار بیشتر همانند نظم یک دستگاه یا شبکه است که سراسر کشور و جامعهی مدنی را با گنجاندن گروهها و روشنفکران همسوی طبقاتی و غیرطبقاتی در برمیگیرد.
این بخش به کندوکاو در شکلها و عوامل مختلف سازمانی هژمونی میپردازد و نشان میدهد که چگونه سیاست وسیع و تصور گستردهی گرامشی با وظیفهی دشوار ایجاد یک دستگاه طبقهمحور و ملی ـ مردمی هژمونی با ظرفیت بسیج و جلب تودهها آغاز میشود…
متن کامل نخستین مقاله از سلسله مقالات نقد دربارهی هژمونی را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-2Bu
#هژمونی
#مارک_مکنالی
#حسن_مرتضوی
#گرامشی
#پوپولیسم
#جامعه_مدنی
#روشنفکران
@naghd_com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.