یک ماه؛ سی بزنگاه

– زمانی که علی فاضلی‌منفرد توسط برادرانش سلاخی شد، به یاد دارم که چطور بیمارگونه سراغ نظرات زیر پست آن خبر رفتم و از حجم خشونتِ جاری در کلام و باور آدم‌ها شوکه شدم؛ کم نبودند افرادی که بی‌واهمه گفته بودند اگر برادر یا فرزند آن‌ها نیز مثل علی بود، بلاهایی بدتر را سر آن‌‌ها می‌آوردند. یک پسر ۲۰ ساله، بی‌رحمانه توسط خانواده‌اش کشته می‌شود و شنوندگان این خبر به جای اعلام انزجار از قاتلان و دلیل قتل، مقتول را سزاوار بدتر از مرگ می‌دانند.

قتل علی با عنوان قتل ناموسی در بسیاری از رسانه‌ها بازتاب پیدا کرد و نگرانی فعالان حقوق بشر و نیز جامعه‌ی دگرباشان را برانگیخت. شاید از خودمان بپرسیم تفاوت قتل رومینا با قتل علی چیست؟ چطور هر دو تحت عنوان قتل ناموسی قرار گرفتند؟ مگر ناموس مساوی با زنان یک خانواده و یک جامعه نبود؟

پاسخ این است که هیچ تفاوتی بین این دو قتل وجود ندارد؛ هر دو ریشه در نظام سلطه‌جوی مردسالاری دارند. مردسالاری پیوند عمیقی با حقیقت دگرجنس‌گرایی در دنیا دارد. چنین اعتقادی هویت‌، گرایش و روابط انسان‌ها را محصور در یک مدل ثابت می‌بیند. مطابق معمول نیز، این باور را مساوی با ذات بشر و تنها حقیقت تاریخ می‌انگارد.

در نتیجه هر شخصی را که از این چهارچوبِ طبیعی خارج باشد یا بیرون بزند، قابل درمان و در غیر اینصورت مستحق مرگ و نیستی می‌داند. از آنجا که ناموس همان شرفِ یک نظام مردسالار است، هر کسی که بتواند ذره‌ای این شرافت را لکه‌دار کند محکوم به زوال است. بنابراین مرد یا زنِ همجنس‌گرا، تنها به دلیل متفاوت بودن با نظام سلطه، به سادگی هر چه تمام‌تر کشته می‌شود.

در این نقطه اما، آنچه تا حدی توان ایستادن در برابر چنین باورهای سهمگینی را دارد، قانون و نظام حقوقی است. مطابق اسناد حقوق بشری، همه‌ی افراد فارغ از گرایش جنسی یا هویت جنسیتی‌شان، دارای حقوقی مسلم و بدیهی از جمله حق حیات و بقا هستند. به تبع قوانین بین‌المللی، دولت‌ها مکلف‌ به تدوین و تصویب قوانینی هستند که نه تنها ناقض حقوق بشر نباشد بلکه جلوتر از آن، ناقضان حقوق بشر را مجازات کند. در ایران اما قوانین خودشان نه تنها سوار بر موج خشونت هستند که اساسا یکی از محکم‌ترین ریشه‌های حمله به دگرباشان قلمداد می‌شوند.

قانون مجازات اسلامی صراحتا در ماده ۲۳۷، همجنسگرایی را جرمی موجب شلاق می‌داند؛ این حکم ناظر بر رفتارهایی نظیر لمس و بوسه است. اما رابطه‌ی جنسی میان دو مرد برای مفعول اعدام و برای فاعل صد ضربه شلاق به همراه دارد و رابطه‌ی جنسی دو زن هر دو را محکوم به صد ضربه شلاق می‌کند.

تقسیم‌بندی هویت جنسی انسان‌ها به دو گروه زن و مرد، یک امر سنتی و دور از واقعیت است. افراد دارای گرایشات جنسی متفاوت و نیز هویت‌های جنسیتی مختلف هستند. برخلاف باور عمومی، این موضوعات لزوما هم جبری نیستند؛ به این معنا که برخی از افراد به هر دلیلی، کاملا آزادانه و فارغ از قیود هورمونی، تصمیم می‌گیرند هویت جنسیتی خود را انتخاب کنند. ممکن است قصد این گروه از افراد مبارزه با کلیشه‌های رایج یا هر انگیزه‌ی دیگری باشد. چیزی که اهمیت دارد به رسمیت شناختن حقوق افراد و احترام به تفاوت‌هاست. امری که در وهله‌ی اول از قوانین یک کشور متمدن انتظار می‌رود و در گام بعد از شهروندان آن کشور.

اگر آغوشمان را کمی برای پذیرش آدم‌های متفاوت باز کنیم، هم خودمان هم دیگران دنیای زیباتر و امن‌تری را تجربه می‌کنیم.

تا روزی که قانون ما به حقوق بدیهی افراد روی خوش نشان دهد، ما به عنوان افرادی آزادی‌خواه و برابری‌طلب، دیکتاتوری‌های عریض و طویل زیر سقف خانه‌هایمان را ساقط کنیم!

 

#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#بیست_و_پنج_نوامبر

 

 

 

 

 

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)