خانم فروشنده انسان: از صبح که آمدم سرکار نمی‌دونم دومین یا سومین مشتری بود که اومد تو فروشگاه. پولشو از جیبش در آورد انداخت رو میز. یه جوری بهم فهموند که با این پول بهم یه مانتو بده، حدود ۲۰ یا ۳۰ تومن بود .اولش بهش گفتم با این پول مانتو نداریم و نمی‌شه. باز دلم نیومد رفتم یه مانتو بهش نشون دادم دیدم خیلی خوشش اومد. وقتی ذوقشو دیدم دلم نیومد مانتو رو ندم. بهم گفت نمی‌پوشم، منم…

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)