نواخت سیلی که هنوز در گوش خامنهای صدا میدهد!
در جریان معارفه پاسدار عابدین خرم به عنوان استاندار آذربایجان شرقی، یک سرهنگ پاسدار دیگر به روی سن رفت و سیلی محکمی بر بناگوش او نواخت. نواخت سیلی در لحظه در میکروفون سالن معارفه انعکاس بلندی داشت اما دامنهی این سیلی حالا به همه مطبوعات حکومتی رسید. و به صورت یک موضوع حاد درون حکومتی درآمد.
همه ما سیلیهایی که زدهایم خواهیم خورد!
تاجگردون نماینده سابق مجلس گفت: همه ما سیلی هائی را که زده ایم، خواهیم خورد. دیر و زود دارد، لکن سوخت و سوز ندارد. صبور باشیم.
روزنامه جمهوری اسلامی نیز در مطلبی با اشاره به نواخت سیلی بر بناگوش استاندار جدید آذربایجان شرقی نوشت: منظور از مرحله جدید این است که با آن چه در تبریز رخ داد، مشخص شد که درگیریها اکنون به درون یک قشر از مهمترین بخشهای امنیتی و حفاظتی کشور رسیده است. در این واقعه ضارب و مضروب هر دو سپاهی بودند! این درست همان چیزی است که هرگز نباید رخ میداد. روشن بود که آن فرهنگ غلط به چنین مراحل خطرناکی هم خواهد رسید. این جا دیگر جای درنگ نیست و با قید فوریت باید این بیماری مزمن را معالجه کرد. البته نه با داغ و درفش بلکه با تغییر نگاه.
نواخت سیلی به صورت سپاه پاسداران
این روزنامه سپس با انتقاد نسبت به گماشتن فرماندهان سپاه در عرصههای اجرایی نوشت: «اولین سیلی هنگامی به صورت سپاه نواخته شد که سپاهیان را به عرصه سیاسی و پذیرش مسئولیتهای اجرایی آوردند و آنها را به جای آنکه مسئول امنیت ملی باشند، مسئول آب و نان و برق و گاز مردم کردند. سیلی تبریز دومین سیلی بود که به صورت سپاه نواخته شد. و این پیامد طبیعی همان سیلی اول بود. صدای سیلی اول متأسفانه شنیده نشد». [انتخاب استانداران نظامی و کابوس قیام عمومی]
سیلی ناکامیهای مردم!
روزنامه آفتاب یزد نیز این سیلی را بازتاب خشم عمومی جامعه از حاکمان دانست و نوشت: «مردم به دنبال جبران این فشار فروخورده هستند و به مکانیزم جبران روی میآورند. این سیلی تمام ناکامیهای مردم بر صورت استاندار بود. سیلی پاسخهای منفیای که به ناحق مردم از مسئولین شنیدند. مردم در این اتفاق همزادپنداری کردند و انگار هر فشاری از سمت هر مسئولی با آن سیلی جبران شد. برخی از مسئولین بر برج عاج نشسته و خود را واجب الاحترام میدانند. این امور باعث شده است یک صحنه این چنینی باعث نشاط همگانی شود! [سه فرمانده دیگر سپاه به مجمع پاسداران ابراهیم رئیسی پیوستند]
مطبوعات مختلف حکومتی هر کدام به فراخور موضع خود نسبت به این نواخت سیلی واکنش نشان دادند.
روزنامه آرمان نیز با اشاره به گماشتن پاسداران به عنوان مقامات استانی نوشت: قطعا نظامیها جایشان همان کار اصلی و نظامیگری و دفاع از کشور و مرزهای کشور است. باید استانداران از طبقه کارشناس و مدیریتهای مجرب انتخاب شوند. کار نظامیگری با کار اجرایی سازگاری چندانی ندارد و گاهی از این طریق فرصت سوزی میشود.
واقعیت آن چه که اتفاق افتاد
با توجه به آن چه که در رسانههای حکومتی انعکاس یافت باید در این مورد به چند واقعیت اشاره کرد:
یک. سیلی خوردن یک پاسدار سرهنگ به دست سرهنگ دیگر بیش از آنکه یک سیلی بر بناگوش یک پاسدار یا استاندار باشد، یک سیلی بر بناگوش خامنهای و رئیسی به خاطر در پیش گرفتن سیاست نظامی کردن کشور است.
دو. خامنهای و رئیسی برای اینکه از قیام در تقدیر پیشی بگیرند و قبل از هر جرقهای دستگاه خود را برای مقابله با آن آماده کنند به سرعت در حال پاسداریزه کردن کشور هستند. این امر باعث شد که بخشی از نیروهای سیاسی و نظامی حکومت با این رویه روی خوش نشان ندهند.
سه. خامنه ای تصور می کرد که با حذف باند اصلاح طلبان می تواند با یک دولت یک دست متشکل از پاسداران و امنیتیها راحت کشور را اداره کند. در حالی که اکنون اختلاف و دسته بندی به درون امنیتی ترین نهادهای آن سرایت کرده است.
پس این نواخت سیلی بر بناگوش خامنهای است که چنین طنین بلندی داشت.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.