قوه رهبری، دُمار از روزگار ملت در آورد!

ولی فقیه سوم؛ خطری که در کمین است! شماره (۸۰)

[حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران

فصل دوم (۳۷)

تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی (اول) تا دوره ی «مطلقه»]

تدوین و تحقیق از: محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)   

 @shourimohammad

«بشر یک خدایی را دارد. این خداوند بشر را آزاد خلق کرده است. حتی در اختیار مکتب و در اختیار مذهب هم آزاد خلق کرده است. بعد که بشر به اختیار خودش یک مکتب الهی را اختیار کرد، در چهارچوب آن مذهب آزاد است. پس ملت مسلمان ایران بعد از اختیار مذهب پیغمبر اکرم(ص)، در حدود مذهب خودشان آزاد هستند. حق حاکمیت مال خالق است که به ملت داده، حق حاکمیت مال خداوند است در عرض ملت که به رهبر داده است. ثبوتا اختیار حاکمیت برای رهبر هم جمع شده است… می شود گفت قدرت های حاکمه در بین مردم پنج تا است. منتها تشریع است… می توانیم بگوئیم ملت پنج قوه دارد: یکی قوه ملت است، یکی قوه مقننه و یکی قوه مجریه و یکی قوه قضائیه  که همه ناشی از قوه ملت است. ولی به هر حال ملت قوایش را می تواند به وکیل خود تفویض کند، قوه رهبری که در عرض قوه ملت و حاکمیت ملت است».

[موسوی تبریزی(سید ریحانی)میر ابوالفضل ج۱ص۵۳۹ جلسه بیست و یکم]

«ما قبلا یک بحثی داشتیم که قوای حاکمه چند تا است؟ آیا قوای حاکمه سه، چهار و یا پنج تا است؟ این اصلی است که ما گذاشتیم و اگر اینجا می رسیدیم به این مطلب که قوای حاکمه چهارتا است، یکی از آن قوا، قوه رهبری است، این همان ولایت فقیه است که اسمش را قوه رهبری گذاشتیم. اگر در آنجا قوه رهبری را قوه علیحده ای در کنار قوه قضائیه و مجریه قرار دادیم، دیگر معنی ندارد که اینجا سوال کنیم که قوه مجریه چکاره است؟ فرض این است که رهبری را یک قوه علیحده قرار دادیم و اما اگر گفتیم قوه رهبری در راس مخروط است، پس نه تنها باید در قوه مجریه از قوه رهبری، یعنی از ولایت فقیه اسم ببریم. بلکه در قوه قضائیه و مقننه هم باید اسم ببریم».

[ربانی املشی، محمد مهدی،ج۱ص۵۴۰ جلسه بیست و یکم ]

«راجع به قوه رهبری، هیچ احتیاجی نیست به اینکه ما بیائیم قوه رهبری را مستقل قرار دهیم. قوه رهبری تا قوه مقننه هست در جمیع شئون مملکت ساری و جاری است. به جهت اینکه شاید شورای نگهبان یکی از آثار قوه رهبری باشد. یا رهبر مستقیما در آنجا دخالت کند. بنا براین جزو قوه مقننه است. جزو قوه مجریه هم هست چون ولایت فقیه است. چون خواسته اند زعامت امور را در دست فقیه بگذارند. آیا می خواهید این رهبری فقیه را که قوه ای قرار می دهید از دست قوع مجریه جدا بکنید؟ این نقض غرض است».

[رحمانی، حسینعلی ج۱ص۵۴۰جلسه بیست و یکم] 

«ما همه قبل از آمدن به جلسه از یک خطر می ترسیدیم و آن اینکه این قوا استقلالی به هم برسانند و دُمار از روزگار ملت درآورند. پس منشا ترس یکی است. الا اینکه چون استقلال را برای این پنج قوه از همین حالا ساخته ایم این چهار قوه دیگر منتظرند که یک جایی خودشان را به هم بچسبانند و دُمار از روزگارملت درآورند. هیچ قوه ای در جهان با استقلال نمی تواند عمل کند اگر معنی قوه ای را که در اینجا فهمیدیم تشکیلات و سازمان دادن برای انجام یک برنامه و هدفی باشد، حتی قوه پیامبران هم مستقل نیست و متکی به خدا است،این نیست گه هرکس آمد گفت من پیغمبرم بگوئیم بله سمعا و طاعتا؟ اگر دقیق بشویم این همان است که امام بدفعات تصریح کرده اند که در اسلام قانون حکومت می کند. طریقه بیانش این است که خدا وحی می کند به پیامبر و پیامبر هم ابلاع می کند به بشر. پس در اصل یک قوه نیست و آن قوه الهی است. این قوا را از طریق تشریع به صورت یک سازمانی به اجرا در می آورد. در اصل قبل، شما حق حاکمیت را به مردم داده اید _البته در حدود شرع_ و حالا این حق حاکمیت را می خواهد اعمال کند. این محتاج یک قوایی است. تعداد این قوا را هرچه می خواهید شما بشمارید. اما این مقابل ملت و مستقل از ملت نیستند، بلکه ابزار کار ملت هستند».

[بنی صدر، ابوالحسن. ج۱ص۵۳۷ جلسه بیست  و یکم]

«ما در آینده  یک سلسله قوایی در این قانون اساسی پیش بینی می کنیم و یک مقداری هم تا حالا پیش ببنی شده است. این ها را باید جمع بندی کرده و تحت برنامه قرار دهیم.مسلما قوه قضائیه، قوه مقننه و قوه مجریه جزو این قوا هستند، ولی این هم یک واقعیت است که رهبری یا شورای نگهبان،این دو تا را به هم  ضمیمه بکنیم و یک اسم بگذاریم. این هم منشا حرکتی در جامعه است. چرا آقایان اصرار دارند که قوه را به معنی ابزار تعبیر کنند؟ قوه یعنی یعنی آن چیزی که منشا حرکتی در نظام حکومت است. آیا رهبر منشا حرکتی در نظام حکومت هست با نه؟ آیا مردم هستند یا نه؟ اینکه بعضی از دوستان وحشت می کنند که درهیچ جای دنیا بیش از سه قوه گفته نشده، اولا ما می دانیم جمهوری اسلامی ایران، یک لوازمی پیدا کرده است که در نظام های دیگر نیست و تازه منحصر به سه قوه بودن جای دیگر هم مسلم نیست. و این  هم نباید منشا وحشتی برای ما بشود».

[مکارم شیرازی، ناصر ج۱ص۵۴۰جلسه بیست و یکم]

«فرض که ما تفکیک قوا را پذیرفته ایم، یک چیزی است که می گویند قوا از هم منفک  و جدا هستند. که این در دنیای فعلی هم اجرا نمی شود و در بحث آن وارد نمی شوم چون وقت ندارم. الان دنیای امروز تفکیک قوا را نه پذیرفته و نه قابل اجرا است. این است که ما یک قوه رهبری یا ولایت فقیه را در اصول قبلی قائل شده ایم، تصویب هم کرده ایم و خود بخود به عنوان یک قوه جداگانه خواهد آمد، ولی معنای آن این نیست که در سابر قوا نقش آن ذکر نشود. چون در همه پیشنهاداتی که اینجا آمده است همه خواسته اند قوه رهبری و یا شورای رهبری، بیاید منتها بعضی اشاره کرده اند که قوه رهبری را جداگانه بیاورند. آن خواهد آمد. و جزو اصول هست ولی مفهوم آن نیست که نقشی که در قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه دارد دکر نشود . با این توضیح بنده خیال می کنم کل طرح هم مشخص شد. چون ولایت فقیه یک تاسیسی است که درسایر حقوق نیست و در حقوق اسلامی است و خود این شکل و چگونگی طرح را نشان می دهد».

[آیت، حسن.  ج۱ص ۵۶۸، جلسه بیست و دوم]  

[ماخذ: کتاب صورت مشروح مذاکره مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی، ۲۷ و ۲۸ شهریور۱۳۵۸]

ادامه دارد…

۹ مهر ۱۴۰۰

نه به ولی فقیه سوم!

پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.

t.me/shourimohammad

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)