[مطلب زیر متن پیاده شده سخنان صلاح مازوجی و پاسخ وی به سئوالات در جلسه گفت و شنود تحت عنوان “نقش و وظایف نیروهای چپ و کمونیست در شرایط کنونی” کلاب هاوس می باشد.

این پانل با حضور رفقایی به نمایندگی از حزب حکمتیست–خط رسمی؛ حزب کمونیست کارگری ایران؛ سازمان راه کارگر؛ سازمان فدائیان اقلیت و حزب حکمتیست, در روز شنبه ۷ آگوست ۲۰۲۱, در اتاق نقد و نظر کلاب هاوس با مدیریت امیر پیام و هلمت احمدیان برگزار شد.]

*******

با تشکر از رفقای گرداننده این پانل و دیگر مهمانان شرکت کننده و عرض سلام به همه دوستان و رفقایی که در اتاق حضور دارند.

برای پرداختن به وظایف نیروهای کمونیست در شرایط کنونی لازم است بدانیم که این شرایط کنونی چگونه خصلت نمایی می شود؟

واقعیت این است که از مقطع برگزاری نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری تا کنون هم در جبهه حکومت اسلامی و هم در جبهه جنبش کارگری و جنبش های اعترضی در جامعه، ما شاهد رویدادها و تحولاتی بوده ایم که بطور نمادین اوضاع سیاسی کنونی جامعه را خصلت نمائی می کنند.

انتصاب ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور و آخرین اقدام رژیم برای یکدست کردن قوای سه گانه و تجدید کنترل ساختار قدرت دولتی بطور نمادین نشانه این واقعیت است که رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند به شکل سابق به حاکمیت خودش ادامه دهد. رژیم اسلامی برای بقای خود استراتژی سرکوب عریان تر و گسترده تر را در پیش گرفته است.

از طرف دیگر آغاز اعتصاب سراسری کارگران صنایع نفت و پتروشیمی درست یک روز بعد از پایان نمایش انتخاباتی، از سرگیری اعتصاب کارگران هفت تپه و خیزش مردم خوزستان و اعتراضاتی که در حمایت از آن برپا شد این تحولات هم بطور نمادین نشانه آن است که کارگران و مردم ایران مرعوب استراتژی سرکوب عریان و گسترده تر رژیم نمی شوند. نشانه آن است که کارگران و اکثریت مردم ایران هم نمی خواهند مانند گذشته به زندگی خودشان ادامه دهند.

اعتصاب سراسری کارگران نفت جدای از سراسری بودن آن، جدای از خواسته های تعرضی که مطرح کرده اند، اهمیت برجسته دیگری که داشت این بود که بار دیگر گفتمان طبقاتی را در جامعه برجسته کرد، نقش طبقه کارگر در تحولات آتی را برجسته تر نشان داد، و افسانه نقش طبقه متوسط را به کناری نهاد و راه حل های اپوزیسیون بورژوازی را بی اعتبار کرده است.

این تحولات نشان می دهد که چپ از چه نیرو و پایه اجتماعی عظیمی در جامعه برخوردار است. این به این معنا نیست که جنبش کارگری از همراه کردن دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی مانند جنبش زنان، جنبش دفاع از محیط زیست، جنبش دانشجویی، یا جنبش انقلابی در میان ملیت های تحت ستم بی نیاز است. روشن است که کمونیست ها باید فعالانه در این جنبش ها شرکت کنند و برای تقویت افق سوسیالیستی و اتحاد این جنبش ها با جنبش کارگری بکوشند.

چشم انداز این اوضاع تا جایی که به رژیم بر می گردد روشن است، به دلیل اینکه بحران اقتصادی آن ریشه در بحران ساختاری سرمایه داری ایران دارد، حتی با بازگشت رژیم به برجام و رفع تحریم ها هم گشایشی در زندگی مردم ایجاد نمی گردد. بنابراین رژیم قادر نخواهد بود زمینه عینی اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی را از بین ببرد. بنابراین بحران حکومتی ادامه خواهد یافت و شدت خواهد گرفت، سرکوب در اشکال مختلف گسترش خواهد یافت.

از طرف دیگر تا جایی که به چشم انداز اعتصابات کارگری و اعتراضات توده ای مربوط می شود، با احتمال زیاد اعتصابات کارگران نقت و پتروشیمی با تحقق برخی از خواسته های محوری آنان در زمینه افزایش دستمزدها و افزایش مدت زمان مرخصی پایان خواهد یافت. اما رژیم هر گونه عقب نشینی در برای کارگران را با سرکوب توأم خواهد کرد، چون می داند در این شرایط هر گونه عقب نشینی در برابر جنبش کارگری و جنبش های اعتراضی روحیه مردم را تعرضی تر می کند.

با اینحال اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی و خیزش ها با توجه به زمینه های اقتصادی و اجتماعی و فضای سیاسی جامعه ادامه خواهند داشت و اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی بطور اجتناب ناپذیری همچنان بخشی از واقعیت جامعه ایران را تشکیل می دهند.

در اینجا سئوال این است که چگونه این دوره پر تحول به یک انقلاب پیروزمند منجر می گردد؟

تحت چه شرایطی طبقه کارگر که بطور عینی پرچم مطالبات اکثریت جامعه علیه فقر و فلاکت اقتصادی را برافراشته قادر خواهد بود در رهبری این تحولات قرار بگیرد؟

اکنون خواست افزایش دستمزدها تا سقف دوازده میلیون در ماه، خواست بهداشت و تحصیل رایگان، از جانب کارگران اعتصابی نفت و پتروشیمی یعنی اینکه طبقه کارگر پرچم مبارزه علیه فلاکت اقتصادی را در دست گرفته است. این خواسته ها خواسته های اکثریت جامعه هستند.

در اوضاع کنونی ایران ما با یک تناقض روبرو هستیم.

آن هم این است که سیر تضعیف و فرسوده شدن و از حقانیت افتادن رژیم جمهوری اسلامی سریع تر از روند شکل گیری یک رهبری انقلابی و سراسری جریان دارد.

این تناقض, این شکاف لازم است با فعالیت ما کمونیست ها پر بشود.

در این رابطه شکل گیری یک رهبری سیاسی سراسری که کارگران و توده های مردم به آن اعتماد کنند بسیار مهم است.

بدون شکل گیری یک رهبری انقلابی که تصویر روشنی از افق پیروزی داشته باشد پیشروی انقلاب ممکن نیست. اما رهبری سیاسی اعتصابات کارگری و مبارزات توده ای در روند خود این اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی و روند تکامل مبارزه و انقلاب شکل می گیرد. بنابراین از زاویه نیاز به شکل گیری رهبری سیاسی هم دامن زدن به اعتصابات کارگری و جنبش های اعتراضی اهمیت حیاتی دارد.

این رهبری می تواند از تلاقی و به هم رسیدن تلاش های مختلف که در جریان است شکل بگیرد. هم اکنون ما شاهد حضور طیف گسترده ای از رهبران کارگری که ظرفیت های بالایی در امر رهبری از خود نشان داده اند هستیم ، به هم مرتبط شدن آنها، همکاری آنها و نهادینه شدن همکاری ها می توان نقش برجسته ای در به هم مرتبط کردن اعتصابت جاری و تأمین رهبری سراسری داشته باشد.

از طرف دیگر تلاش های زیادی که جانب احزاب و نیروهای کمونیست در جریان است برای عجین شدن و درآمیختن با این جنبش اعتصابی کارگران و جنبش های اعتراضی در جامعه، به هم رسیدن این تلاش ها می تواند نقش مؤثری در پر کردن این خلا رهبری داشته باشد.

در این دوره یاری رساندن به شکل گیری شوراهای کارگری و شورهای محلات که هم به عنوان ارگان مبارزه و هم به عنوان ارگان مدعی قدرت سیاسی و مدیریت جامعه ظاهر شوند از اهمیت حیاتی برخوردار است.

تحزب یابی کارگران هم در مسیر تکامل مبارزات کارگران از یک طرف و تلاش نیروهای کمونیست برای درآمیختن با جنبش کارگری اتفاق می افتد و ممکن است اشکال مختلفی بخود بگیرد. محتمل است که فعالین کارگری به همین احزاب و سازمانهای موجود در جنبش کمونیستی ایران بپیوندند، و این احتمال هم وجود دارد که با بهبود توازن قوا به نفع جبهه مبارزات کارگری و توده ای فعالین و رهبران کارگری دست بکار ایجا حزب کارگری شوند.

در شرایط کنونی همچنین بستر سازی برای تدارک اعتصابات سیاسی توده ای که طبقه کارگر در محورآن قرار داشته باشد از اهمیت زیادی برخوردار است. این امر می تواند محصول پیوند جنبش های اعتراضی در خیابان و اعتصابات کارگری در کارخانه باشد. با پیشروی در این مسیر است که ما می توانیم نیروی سرکوب جمهوری اسلامی را زمینگیر کنیم.

اینها همه از ملزومات شکل گیری آلترناتیو سوسیالیستی و سرنگونی انقلابی اجمهوری اسلامی هستند که با دخالت نیروهای کمونیست در روند اعتصابات و اعتراضات و مبارزات جاری تأمین می شوند.

مبارزات و اعتصابات جاری کارگران و جنبش های اعتراضی بزرگترین فرصت برای جنبش کمونیستی ایران است که با درآمیختن با این جنبش ها به شکاف تاریخی میان جنبش کارگری و جنبش کمونیستی پایان داده شود.

از همین رو است که دامن زدن به اعتصابات کارگری، دامن زدن به اعتراضات جاری، اهمیت دادن به پیروزی و موفقیت هر تک اعتراض کارگری اهمیت پیدا می کند. بالا بردن هزینه های سیاسی سرکوب برای جمهوری اسلامی اهمیت پیدا می کند. باید معنای روشنی از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و پیروزی انقلاب به درک عمومی تبدیل کنیم.

وظیفه اصلی ما نیروهای کمونیست قاعدتا باید کمک به این روند ها باشد وهمکاری های ما نیروهای کمونیست لازم است در همین راستا گسترش یابد.

پاسخ به دو سئوال:

رفقا خسته نباشید. در این فرصت کوتاه، من نمی ‌توانم به تمام نکات و مباحثی که در این جلسه مطرح شد بپردازم، ولی برخی از انتقادات یا بحث ها جنبه عمومی داشتند، می‌ خواهم در این رابطه نکاتی را مطرح کنم. یکی از این انتقادات و یا سئوالات عمومی این بود که نقش نیروهای چپ و کمونیست در تحولات داخل چیست؟
و بعضاً مطرح کردند که این نیروها یعنی احزاب موجود در جنبش کمونیستی ایران، نقشی در جنبش های اجتماعی داخل ندارند.

من با این بحث موافق نیستم. در صحبت هایم تأکید کردم که در شرایط کنونی در واقع کلاً نیروهای موجود در جنبش کمونیستی ایران هم از روند رو به تضعیف جمهوری اسلامی که سریعاً دارد طی می شود عقب هستند، هم از اوضاع سیاسی ایران و روند جنبش های اعتصابی و اعتراضی ای که در جامعه جریان دارند.

این هم استثنا نیست، با فعالیت کمونیست ها می تواند این شکاف یا این عقب افتادن از اوضاع جبران شود.

ولی اینکه این نیروها بی تأثیرند به نظر من اینطور نیست. رفقا برای نمونه به خیزش دیماه اشاره کردند، خُب، من می گویم یکی از دستاوردهای مهم این خیزش، مسئله عبور از جریان اطلاح طلبی بود، یعنی از جریان اصلاح طلبی که به مدت بیش از دو دهه گفتمان خود را بر این جامعه حاکم کرده بود، داشت استراتژی خودش را در جنبش های متفاوت، جنبش دانشجویی، جنبش زنان پیش می برد و از طریق همان نهادهای زردی که داشت، می خواست جنبش کارگری را در کنترل خود بگیرد.
خب، از روز اول به قدرت رسیدن این جریان اصلاح طلبی و شکلگیری این جریان، جریانات کمونیست، احزاب و سازمانهای موجود در مورد ماهیت جریان اصلاح طلبی روشنگری کردند، به نظرم تبلیغات و جهت سیاسی مؤثری را تعقیب کردند، یعنی ماهیت آنها را به عنوان یک جریان بورژوایی و ضد انقلابی برای جامعه روشن کردند.

به نظر من مجموعۀ این فعالیتها نقش داشت در این که مثلاً جنبش دانشجویی از زیر نفوذ اصلاح طلبان حکومتی خارج شود، یا مثلاً جنبش زنان دنبال استراتژی آنها نیافتد. بنابراین مجموعۀ این جریانات به لحاظ سیاسی و به لحاظ معنوی بر فضای جامعه تأثیر گذاشتند، یا مثلاً خیزش آبان یکی از بزرگترین دستاوردهایش این بود که در واقع گفتمان گذار انقلابی از جمهوری اسلامی را تقویت کرد و به نظر من این بخشی از محصول فعالیت جریانات چپ بوده که مرتباً بر این می کوبیدند که امکان گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی وجود ندارد، یعنی آن استراتژی ای که جریانات اپوزیسیون بورژوایی آنرا دامن می زدند.

بنابراین نمی شود همه این تحولات را دید ولی گفت چپ نقشی نداشته است.

یا هم اکنون خیلی از خواستهایی که مثلاً در جنبش کارگری یا در جنبش زنان یا که در جنبش علیه اعدام، در جنبش دفاع از محیط زیست مطرح می شود، خیلی از این مطالبات در اصل جزو برنامه سیاسی و هویت سیاسی احزاب موجود در جنبش چپ و کمونیستی ایران است.

یا نمی شود بگوییم که در تمام تحولات یکصد سال گذشته همیشه چپ ایران بخشی از این تحولات بوده است، در این دوره بگوییم نه، این چپ را خط بزنیم، از نقشه سیاسی ایران پاک کنیم و بگوییم که هرچه هست همین جنبش های عملی موجود در جامعه است!

بنابراین جنبش چپ ایران را با همه احزاب و سازمانهای موجود که در همین جلسه هم حضور دارند، بایستی بخشی از این جنبش اجتماعی چپ در درون جامعه دانست، با همه مشکلاتی که دارند با همه ایراداتی که به آن داریم.

به این معنا من گفتم با آن بحث هایی که در این زمینه شد موافقت ندارم، می دانم که این کافی نیست، می دانم حالا هم هنوز جنبش چپ و کمونیستی ایران به بخشی از جنبش کارگری تبدیل نشده، به بخشی از جنبش های پیشروِ اعتراضی در جامعه تبدیل نشده، خُب بایستی برای این کار کرد و این جنبش اعتصابی، این جنبش جاری کارگران، این جنبش اعتراضی موجود در جامعه بزرگترین فرصت است برای جنبش کمونیستی ایران که به این شکاف تاریخی پایان بدهد، یعنی شکاف بین کمونیسم و جنبش کارگری و جنبش های اعتراضی موجود در جامعه.

از چه طریقی؟

از طریق همین کارهایی که انجام می دهیم، هر اعتراضی مثلاً همین اعتصاب کارگران که به راه افتاده و ادامه دارد، خب تلاش همه ما باید این باشد که به هر درجه ای که می توانیم برای به موفقیت رساندن این اعتصاب تلاش کنیم، چگونه می شود توطئه های کارفرما و دولت و پیمانکاران را خنثی کرد، به این امر کمک کنیم.

چگونه می شود برای آن همبستگی جلب کرد، چگونه می شود مثلاً راه پیشروی را نشان داد، هرچه که در توان داریم از طریق امکاناتی که داریم عرضه کنیم، و در مورد هر اعتراض دیگری، مهم این است. یا در مورد اعتراض هفت تپه این بایستی برای همه ما مهم باشد که در این حرکت و این اعتصاب هر چه در توان داریم در خدمت به پیروزی رساندن آن انجام دهیم، از این طریق است که این نیروها می توانند به بخشی از این جنبش کارگری و جنبش های واقعی تبدیل شوند.

مسئله رهبری مطرح شد، من در صحبت هایم تأکید کردم که این رهبری در فرایند همین مبارزات واقعی که جریان دارد، اعتصاب کارگری، جنبش های اعتراضی موجود در جامعه، فعالیت هایی که کلاً احزاب و جریانات موجود در بطن وضعیت کنونی دارند انجام می دهند: در همین فرایند نیز پرسشوارهء رهبری هم شکل می گیرد، در همین فرایند مثلاً تأمین هژمونی طبقه کارگر بر جنبش های اعتراضی در جامعه شکل می گیرد، بنابراین بایستی خودمان را جزو این روند بدانیم، یعنی نیروها و احزاب کمونیست هم بایستی خود را بخشی از این روند بدانند.

اینکه آیا یک حزب می تواند برای قدرت سیاسی مبارزه کند، طبیعی است که همه احزاب کمونیست با این هدف که طبقه کارگر را به قدرت سیاسی برسانند مبارزه می کنند، برای این منظور که طبقه کارگر رهبری جامعه و رهبری انقلاب را به دست بگیرد مبارزه می کنند. خب، در این میان هر حزبی یا هر چند تا حزبی بتوانند به بخشی از طبقه کارگر تبدیل شوند یعنی بافت تشکیلات آنها کارگری بشود، یعنی فعالین و رهبران کارگری عضو این احزاب بشوند.

خب اگر قرار است شوراهای کارگری رهبری را در این جامعه به دست بگیرند، حزبی که اعضا و کادرهایش حزبی که رهبرانش جزو شوراهای کارگری هستند، از طریق مکانیسم شوراها در قدرت سیاسی حضور خواهند داشت.

قدرت سیاسی، قدرت کارگری و شوراهای کارگری است ولی احزابی هم که در میان کارگران نفوذ دارند هر کدام به نسبت نفوذی که در میان کارگران دارند، از طریق مکانیسم شوراها می توانند در قدرت سیاسی هم حضور داشته باشند.

اگر با این نگاه به مسئله بنگریم، به نظرم این سؤال دیگر مطرح نمی شود، و دست هر حزبی را می فشاریم، هر حزبی در پروسه این مبارزه اگر توانست در واقع این موقعیت را در جنبش کارگری ایران کسب کند، همه قبولش می کنیم، همه این جمعی که در اینجا حضور دارد، جامعه هم قبولش می کند که این حزب بخشی از قدرت سیاسی است، به این اعتبار که بخشی از شوراهای کارگری است، به این اعتبار که کادرهایش، کارگران و رهبران کارگری اند. بنابراین، این “تقابل” که در اینجا مطرح شد را بایستی با چنین جهتی پاسخ داد.

در خاتمه می خواهم بر نکته ای تأکید کنم، در شرایط کنونی که ما شاهد اعتصابات کارگران صنایع نفت و گاز و پتروشیمی، کارگران هفت تپه و هر روزه شاهد چندین اعتراض و اعتصاب کارگری در ایران هستیم، این مسئله خیلی مهم است که در این دوره و به ویژه در شرایطی که ما به دلیل حاکمیت استبداد فاقد تشکل های سراسری کارگری هستیم، بایستی این خلاء ِ نبودِ تشکل کارگری را پر کنیم.

تلاش کنیم این ایده را به میان فعالین کارگری و رهبران جنبش کارگری در داخل ببریم که در این شرایط برای پر کردن این خلاء‌، رهبران و فعالین کارگری که در کانونهای گرم مبارزه حضور دارند، در هفت تپه حضور دارند، در اعتصاب کارگران نفت و پتروشیمی حضور دارند، در مبارزات فولاد حضور دارند، معلمان مبارزی که در هدایت اعتصاب سراسری معلمان نقش داشتند، کارگران راه آهن که اعتصاب سراسری راه انداختند، بازنشستگان؛ اینها که همگی بخشی از اردوی کار و زحمت هستند، رهبران و فعالین اینها که رابطه تنگاتنگ و زنده و اندامواری با طبقه کارگر دارند، اینها وارد همکاری شوند، در یک شورای همکاری جمع شوند، فعالیتهای این شورا نهادینه شود و از این طریق کمک کنیم در واقع به سراسری کردن اعتصابات و اعتراضات کارگری.

این می تواند یک گام مهم، جنبش کارگری و جنبش توده ای را به پیش ببرد.

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)