رئیسی با چه چالشهایی روبرو است؟
با روی کار آمدن دولت رئیسی، دولت وی میراثدار بحرانهایی است که از دولتهای پیشین حکومت ولایت فقیه به جای مانده است. این چالشها کدامند؟
وقتی روحانی ۸ سال پیش سکان دولت در حکومت ولایت فقیه را در دست گرفت و پس از آنکه وعده ۱۰۰ روزهاش پوچ از آب درآمد، تمامی بحرانهای موجود در کشور را به دولت پیش از خود یعنی احمدینژاد احاله میداد.
به نظر میرسید رئیسی نیز در چنین شرایطی قرار دارد. چالشهای بسیاری دولت او را فرا گرفتهاند که شاید لیست آنها مفصلتر از بحث این مقال باشد.
اولین چالش پیش روی رئیسی؛ بحران مشروعیت
شاید بتوان اولین چالش پیش روی رئیسی را بحران مشروعیت وی دانست بدین معنا که در این دور انتخابات حکومت ولایت فقیه، کمترین میزان شرکتکننده در انتخابات از ابتدا تا کنون به ثبت رسید.
این امر تبعات خود را در گامهای بعد در بطن جامعه نشان خواهد داد چرا که دولتی بدون پشتوانه مردمی، هرگز نخواهد توانست راه برون رفتی از مسائل و مشکلات جامعه پیدا کند.
برخی تحلیلگران انتصاب رئیسی به ریاست جمهوری را که حاصل مهندسی صریح انتخابات و حذف رقبای وی توسط خامنهای بوده را در آینده تعبیر به الگوی اداره حاکمیت مانند کره شمالی میکنند.
البته جامعه ایران و مردم ایران و مبارزات بیش از یکصد سالهشان این اجازه را به حکومت ولایت فقیه و رئیسی نخواهد داد تا بتواند از پس این نقشهی مسیر برآیند.
چالش اقتصادی پیش روی رئیسی
فارغ از الگوی حکومتی و مملکتداری چالش اصلی که در سیاست داخلی میتوان در برابر دولت رئیسی برجسته کرد وضعیت اقتصادی و معیشت مردم ایران است.
رئیسی در جلسه تنفیدش توسط خامنهای خود بر روی ابر بحران اقتصادی نقدینگی ۶۸۰ درصدی و تورم ۴۴ درصدی و کسری بودجه ۴۵۰ هزار میلیارد تومانی انگشت گذاشت و از آن نالید تا بدانجا که خامنهای هشدار داد که «هی از کمبودها نگویید».
مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری نیز در این باره نوشت چرا در حضور مهمانان خارجی از ضعفها و مشکلات نظام سخن میگویید؟!
نکته حائر اهمیت در مورد چالش اقتصادی این است که تاکنون جریانی خارج از جریان جناح خامنهای وجود داشت که تمامی ناکارآمدیهای اقتصادی و بحرانهای معیشتی مردم به گردن آن جریان انداخته میشد و جناح خامنهای همواره طلبکار آنها بود.
حال با روی کار آمدن رئیسی این حربه نیز از دست جناح خامنهای و رئیسی گرفته شده و زین پس دیگر ریش و قیچی کل دستگاه اقتصادی دولت و در عبارت عامتر کلیت حکومت در اختیار جناح خامنهای قرار دارد.
در این حالت این جناح باید پاسخگوی مردمی باشند که روز بروز بر مطالباتشان افزوده میشود و دولت منصوب خامنهای را نیز مربوط به خود نمیدانند و از آن دل خوشی ندارند.
این فرایند خود را در آیندهای نزدیک و در صورت عدم حل مشکلات معیشتی که حل آنها بعید مینماید، به صورت اعتراضات گسترده داخلی بروز خواهد داد که میتوان این را به تنهایی یکی از چالشهای بزرگ پیش روی رئیسی دانست.
چالش جنگ قدرت در درون حاکیمت
چالش دیگر پیش روی رئیسی را میتوان تشتت درونی و جنگ قدرت در درون جناح خامنهای دانست.
نمودهای این تشتت را در عدم حضور برادران لاریجانی در مراسم تحلیف رئیسی و عدم امضای اعتبارنامه رئیسی توسط لاریجانی دانست.
علاوه بر این با توجه به اینکه دولت رئیسی برآمده از انتخاب مردم نیست و پشتوانه مردمی ندارد و توسط ارگانهای قدرت و صاحب نفوذ در ولایت فقیه روی کار آمده در قدم بعد این امر برایش مشکلساز خواهد شد.
اولین نمود این چالش را نیز میتوان سهمخواهی ارگانهای مربوطهای دانست که در حذف رقبای رئیسی و به کرسی نشاندن او نقش داشته و حال خواهان سهمخواهی برای خویشند.
نمونه زاکانی برای شهرداری تهران که با مخالفت چمران رئیس شورای شهر، برخی اعضای مجلس و از جمله قالیباف همراه شد را میتوان دلیلی بر این ادعا طرح کرد.
نمونه دیگر آن در دولت از راه نرسیده، دعوای رئیسی و معاون اولش محمد مخبر؛ بازوی اقتصادی خامنهای از سال ۱۳۸۶ تا کنون در «ستاد اجرایی فرمان امام» بر سر انتخاب وزرای کابینه دانست که معرفی کابینه را به تاخیر انداخت. [چرا معرفی کابینه رئیسی به تأخیر افتاد؟]
رئیسی به دلیل فقدان پشتوانه مردمی از این چالشها بسیار پیش روی خود خواهد دید.
در همین جا ذکر یک نکته نیز حائز اهمیت است و آن اینکه رئیسی نه تنها دارای پشتوانه مردمی نیست و توسط ارگانهای قدرت پشتیبانی شد تا به پاستور برسد بلکه به دلیل نقشش در کشتار و قتل عام ۶۷ و نقشش در سرکوب و اعدامهای بعد از آن در طول بیش از ۳ دهه در نزد مردم ایران منفورترین است که این چالش نیز در آینده در برابر رئیسی به طرق مختلف سر باز خواهد کرد.
چالش سیاست خارجی
چالش دیگری که پیش روی رئیسی قرار دارد چالش سیاست خارجی است. در خارج از مرزهای ایران همگی به درستی اذعان میکنند که یک افراطی و سختسر به عنوان رئیس جمهور حکومت ولایت فقیه منصوب شده است.
در پشت بیان این واقعیت، رویکرد کشورهای خارجی طرف حساب حکومت ایران در سیاست خارجی قطع یقین تغییراتی خواهد کرد.
به عنوان نمونه در چالش برنامه هستهای حکومت ایران، رئیسی از جناحی از حکومت بر کرسی پاستور تکیه زده که از روز اول با مذاکرات برجام مخالفت صریح و آشکار داشته و بر سر هر بزنگاهی یقه جناح مقابل را گرفته و سنگ شکستهای ناشی از توافق برجام را بر سر روحانی و دولتش میکوبید.
حال این چالش پیش روی خود اوست. در حالی که غرب که روحانی را به زعم خودش یک مدره و یک میانهرو میدانست نتوانست به توافق با او بر سر برنامه هستهای حکومت ولایت فقیه برسد چگونه خواهد توانست با یکی از افراطیترین افراد حکومت ولایت فقیه به توافق برسد؟
چالش نقض حقوق بشر
یکی دیگر از اصلیترین چالشهای پیش روی رئیسی، بحث نقش رئیسی در نقض حقوق بشر از آغاز حکومت ولایت فقیه و از سالهای دهه ۱۳۶۰ تا کنون است که برجستهترین آن نقش رئیسی در قتل عام ۶۷ است.
متعاقب آن این نقش در قوه قضائیه ادامه داشته و از سال ۱۳۹۷ تا سال ۱۴۰۰ در مسند ریاست قوه قضائیه امتداد یافته است. موارد نقض فاحش حقوق بشر که در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ و سقوط هواپیمای اوکراینی صورت گرفت و… از این قماشند.
این چالش نیز با توجه به کثرت شاکیان رئیسی عمر و کثرتی به اندازه تمامی شاکیان پروندههای دادخواهی مردم ایران از حکومت ولایت فقیه دارد که در آینده یقه رئیسی را خواهد گرفت.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.