خدایی ولایت فقیه  مطرح است!

ولی فقیه سوم؛ خطری  که در کمین است!(۵۱)

[حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران

فصل دوم ( ۸) تصویب اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی(اول) تا دوره ی  «مطلقه».]    

تدوین و تحقیق از: محمد شوری (نویسنده و روزنامه نگار)  

@shourimohammad

«خبرنگار ما روز گذشته طی مصاحبه اختصاصی با آقای بنی صدر نقطه نظرهای ایشان را پیرامون اصول قانون اساسی، مجلس خبرگان جویا شد که در زیر می خوانید:

سوال:اکنون چهارمین روز تشکیل مجلس موسسان است و شما اکثر اوقات در مجلس بوده اید و سخنرانی هایی که ایراد می شود را شنیده اید و ریاست مجلس هم تعیین شده است، هیات رئیسه هم تشکیل شده اند و نحوه ی برخورد رئیس و نمایندگان را می بینید، اصولا می خواهم نظر کلی شما را راجع به مجلس و افرادی که انتخاب شده اند بپرسم؟ و سخنرانی هایی که می شود اصولا مجلس چه جوی دارد و مجلس را به کجا هدایت می کند؟مختصرا توضیحی بدهید؟

جواب:اظهاراتی که روز دوم شد برای من نگران آور بود. بسیاری هم که به من مراجعه کرده اند، یاس آور بود. اما تمایل شدیدی که از جانب عده ای اظهار می شود در دو زمینه یکی غیر خودشان روشنفکر اصلا معنی ندارد و حقی هم ندارد یکی هم برداشتی که از ولایت فقیه می کردند،که مطلقا با برداشتی که امام  دارد، وجه تشابهی هم نداشت و بیشتر می شود گفت ولایت فقیه مرادشان نبود، خدایی فقیه از بیان ها و گفته هایشان استنباط می شد. در وضعیتی که کشور ما دارد و با نقشی که روحانیت ما دارد نقش تعیین کننده ای در مظهر وحدت کشور در برابر خارجی  به این ترتیب که مثلا  در یکی از همین طرح ها بود که ابدا مساله ولایت فقیه نیست، مساله خدایی ولایت فقیه است… وقتی به این ترتیب شد می شود مظهر اختلاف  و همین مانع از یوجود آمدن حکومتی می شود که بتواند ایران را از  بحران مرگ بیرون ببرد….

سوال:ولایت فقیه از نظر شما چه مشخصاتی دارد؟

جواب:من عقبده ام این است که اولا فقیه به قول شیخ بهایی که می گوید: ۱۶ رشته را باید بلد باشد تا بشود مجتهد جامع الشرایط، خود او می گوید من متجزی هستم چون تمام این رشته ها را بلد نیسنتم، اینچور آسان نیست که بشود فقیه جامع الشرایط گیر آورد؟ دانستن فقه و استنباط احکام خود بخود ولایت نمی آورد. فقیه باید که مشخصات دیگر رهبری را هم داشته باشد و مورد رجوع مردم هم قرار بگیرد تا بتواند هم ولایت پیدا کند و هم ولایتش طرفدار داشته باشد و قابلیت اجرا هم داشته باسد رجوع مردم برای این است که اگر رجوع نباشد اطاعت از او نمی کنند. در نتیجه ولایتش زمین می ماند و تازه این یک مساله است و برای آن است که اسلام به اجرا درآید. همین ولایت فقیه برای اجرای اسلام است. نه اینکه فقه و اسلام وسیله حکومت فقیه است. این دو تا یک معنا ندارد. در پیش نویس قانون اساسی که  به نظر امام هم رسیده  به غیر از دو مورد کوچک، بقیه موارد ولایت فقیه در حد اینکه نظارت داشته باشد برای قوای مملکت تامین شده است. اما اگر معنای ولایت فقیه این باشد گه خودش شخصا تصدی هم بکند، یعنی وزیر باشد، نخست وزیر یاشد، رئیس جمهور باشد، و وکیل مجلس نیز باشد، همه چیز باشد و هر جور هم که دلش خواست عمل بکند، اگر  مردم به او رای دادند، خوب دادند، ولی اگر ندادند بیائیم ما در قانون اساسی بگوئیم که مردم حتما رایشان  این باشد من گمان نمی کنم این مطلوب باشد. این به یک استبدادی می انجامد که ادامه هم نمی تواند داشته باشد و مطلوب روجانیون آراد اندیش ما هم نیست.

سوال: شورای نگهبان می تواند وظیفه ولایت فقیه را برآورده سازد؟

جواب: شورای نگهبان مال همین بود که آن نظارت را انجام دهد.

سوال: می گویند فقیهی که ولایت دارد می تواند در خصوص مسائلی که خود در آن متخصص نیست با دیگران مشورت کند، نظر شما در این مورد چیست؟

جواب: خوب مساله اینجاست؛ پس بنابراین اولا آن متخصص چرا بپذیرد که در موقع مادون یاشد؟ دلیل ندارد. این است که قدم به قدم مشکل درست می کنند. تاره خود فقیه که باید این نظام را به اجرا بگذارد، از کجا تشخیص بدهیم که او  حق دارد حکومت کند؟ اگر آرای عمومی است، پس  اصل، آرای عمومی است. اگر در تشخیص خود او هم آرای عمومی دخالت می کند، پس اصل آرای عمومی است!

این مساله باید بصورت ولایت اسلام در آید، یعنی ما تضمین بکنیم که اسلام در قانون اساسی طوری باشد که تضمین اجرای آن در ایران باشد. برای اجرای اسلام در ایران با توجه به حرفی که از قول شیخ بهایی زدم و الان هم در دنیای ما برای رهبری جامعه ۲۰۰ الی۳۰۰ رشته تخصصی لارم است و این ها همه باید باشد، تا بشود یک مملکتی را اداره کرد، و اگر همه این ها باید باشد، باید قانون اساسی امکان حضور همه این ها را بدهد. و الا گمان نکنم یک کسی فرضا رفته ۳۰ سال بحث و تحقیق  و زحمت کشیده و بعد این از ریاست جمهوری محروم است، چون فقه را بلد نیست. یک کسی دیگر این زحمت را نکشیده ، ولی فقه را خوب می داند، او برای ریاست جمهوری حق دارد[!!]

یک کسی دیگر ممکن است خوب فقه بلد باشد اما استعداد اداره کردن مملکت را نداشته باشد، در چنین مواقعی اگر ما اصل را بر این بگذاریم هر کسی فقیه تر است حکومت و ولایت داشته باشد و حالا همین را هم چگونه تشخیص بدهیم که کدام فقیه تر است؟ مشکل زیاد می شود. و آن وقت مراجع تقلید را هم که اعتبار دارد به رای بگذاریم و بگوئیم چه کسی بهتر یا بدتر است؟ معنای رای این است که رای بدهند کدام خوب است و کدام بد؟ وقتی اینطور شد، مرجع آن حالت قدس را از دست می دهد و بسیار حالت خطرناکی بوجود می آید. بخش مهمی از توانایی امام  در رهبری، نتیجه هاله ی قدس است که مقام مرجعیت را در بر گرفته است. اگر به رای بگذاریم آن حالت از بین می رود. و آن رکن وحدت و معنویت صدمه جدی می بیند. آقایان باید به این نکات توجه می کردند. ظاهرا توجه نکردند».

[بنی صدر.ابوالحسن.روزنامه  انقلاب اسلامی.پنج شنبه ۱ شهریور۱۳۵۸]

ادامه دارد….

۱۳ مرداد ۱۴۰۰

نه به ولی فقیه سوم!

پیشگیری بهترین درمان. علاج واقعه قبل از وقوع.

t.me/shourimohammad

 

 

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)