ثبت است بر جریدهء عالم دوامشان

پوراندخت (پوری) سلطانی، پیشگام کتابداری نوین در ایران، نویسنده، مترجم کتابِ معروف “هنر عشق‌ورزیدن”، و همسر مرتضی کیوان بود که داستان عشقشان، و تیرباران مرتضی کیوان سه ماه بعد از ازدواجشان، در شعر معروف شاملو ماندگار شد:

“سال پست
سال درد
سال اشک پوری
سال خون مرتضی
سال کبیسه”

این یادداشت را نازی عظیما، خواهرزاده‌ی پوری سلطانی به یاد او نوشته است که آبان‌ماه امسال هفتمین سالگرد مرگش خواهد بود.

 

به یاد پوری سلطانی (در سالروز ازدواجش)

پوری (پوراندخت) سلطانی شیرازی درسال ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. پدرش مهدی سلطانی شیرازی حقوق‌دان و وکیل پایه یک دادگستری، و تحصیل کرده در سویس و از تجددخواهان دوران مشروطه‌خواهی و نواندیشان آن روزگار بود که خانه‌اش محفل بزرگان شعر و ادب و موسیقی آن دوران بود.

ایرج میرزا، ابوالحسن صبا، محجوبی، حبیب سماعی، قمر و دیگران. اما دو یار غار و رفیق گرمابه و گلستانش مسیو آنتوان خاشاب، اولین رئیس بانک رهنی ایران و دکتر لقمان‌الدوله ادهم بودند. او خود از بنیان‌گذاران کانون وکلای ایران در زمان وزارت داور، و نیز از هواداران سرسخت کشف حجاب زنان بود، تا جایی که دختران خود را سال‌ها پیش از آن که در ۱۷ دی‌ماه سال ۱۳۱۴ کشف حجاب اجباری شود، بدون حجاب پرورش داده بود.

درسال ۱۳۱۶ به دلیل دفاع از پرونده کسانی که رضاشاه اموال آنان را توقیف کرده بود به زندان می‌افتد. چند ماه بعد آزاد می‌شود. اما پس از آزادی بیمار است و دوماه بعد درمی‌گذرد. پوری و برادر دوقلویش مسعود در زمان مرگ پدر ده ساله بودند.

به سبب فعالیت‌هایش در ساری به زودی در آنجا نیز شناخته می‌شود و یک سال بعد به ناگزیر به تهران بازمی‌گردد. در آن زمان خانه فریدون رهنما محفل یا پاتوق روشنفکرانی است که امروز ستارگان شعر و ادب ایرانند. شاملو، نادرپور، سایه، کسرایی، مرتضی کیوان، نیما یوشیج، و دیگران.

پوری نیز از همان آغاز به این حلقه می‌پیوندد و رفته رفته میان او و سایه و سیاوش و مرتضی و شاملو دوستی‌ای خاص ایجاد می‌شود که عشق به ادبیات همراه با عشق به ارمان‌های مشترک انسانی و عدالت‌خواهی که با شادی و سرزندگی جوانی عجین است، آنان را به هم پیوند می‌دهد.

گه‌گاه کسانی چون شاهرخ مسکوب و نادرپور و محمدجعفر محجوب و دیگران نیز به این گروه می‌پیوندند. اما هسته گروه همان سایه و سیاوش و مرتضی و پوری و شاملو هستند. از این دوستی سرانجام عشق پرشور و عمیق مرتضی و پوری بار و بر می‌گیرد.

در ۲۷ خرداد ۱۳۳۳ ازدواج می‌کنند. چهار ماه بعد در ۲۷ مهر ۱۳۳۳ پوری در زندان است و سحرگاه همان روز مرتضی اعدام شده است. احمد شاملو از این واقعه و این سال در شعری با نام «به عموهایت» به گونه «سال بد، سال باد، سال اشک، سال شک… سال پست، سال درد، سال عزا، سال اشک پوری، سال مرگ مرتضی» یاد کرده است.

به یاد دارم که پوری در ترجمه‌ی عنوان کتاب (The Art of Loving) چه وسواسی داشت.

میان هنر عشق‌بازی و هنر عشق‌ورزی و هنرعاشقی در تردید بود تا سرانجام با عنایت به شعر حافظ که عشق‌ورزیدن را، هم هنر و هم فن دانسته، و می‌گوید:

“عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف
چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود”,

عنوان “هنر عشق‌ورزیدن” را برای کتاب انتخاب کرد.

و حرفه‌ای بودن پوری در کار و بار عشق نیز از همین جاست.

حرفه را باید آموخت.

به ویژه که هم هنر باشد و هم فن.

و برای پوری، عشق «هم آمدنی بود و هم آموختنی». و او با این هنر و فن چنان یگانه شده بود که خود صورت مجسم و عینی عشق شده بود.

و همچنان که میداس، شاه یونانی، آرزو داشت به هرچه دست زند، به طلا تبدیل شود، پوری در چشم من، میداسی بود که به هرچه دست می‌زد آن را به عشق بدل می‌کرد.

جز آن که میل میداس به طلا از سر حرص و آز و در نهایت مرگبار بود، و عشق پوری خلاق و سخی و زندگی‌بخش و انسان‌ساز.

 

 

 
واپسین نامهٔ “مرتضی کیوان” پیش از اعدام

www.parand.se

 

 

 

@NashrAasoo

 

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)