بیانیه ای به نام “جمعی از فعالان سیاسی، اجتماعی، حقوق بشری و صنفی در دفاع از مطالبات کارگران اعتصابی” منتشر شده که ترکیب امضاکنندگان آن پرسش برانگیز و متناقض است.
در بند نخست به حمایت “جمع کثیری از روشنفکران، حقوقدانان، فعالان سیاسی و اجتماعی وسندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهرانوحومه، سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفتتپه، اتحادیه آزاد کارگران ایران، شورای بازنشستگان ایران، کانون صنفی معلمان و نهادهای دانشجویان و معلمان” از اعتصاب کارگران نفت اشاره شده؛آن پرسش برانگیز و متناقض است.
این بیانیه در پنج بند منتشر شده است.
در بند دوم، خط اصلی بیانیه یعنی “اصلاح ساختار” سازمان کار کشور مورد تاکید قرار گرفته و سپس در میان امضا کنندگان اسامی برخی از اعضای سندیکای شرکت واحد، کانون صنفی معلمان تهران و افراد شناخته شده وابسته به تشکل های دانشجویی اصلاح طلب در کنار اسامی افرادی نظیر سعید حجاریان معمار وزرارت اطلاعات جمهوری اسلامی و تعدادی از اصلاح طلبان شناخته شده و نیروهای ملی – مذهبی آمده است.
به این ترتیب به شیوه ای زیرکانه فعالین و تشکل های مستقل کارگری و صنفی به هدف اصلاح طلبانه بیانیه و چشم انداز تقلیل گرایانه آن سنجاق می شود تا القا کند که تشکل های مستقل در چهارچوب خط اصلاح طلبان خواستار «اصلاح ساختار» و حتی کمتر از آن یعنی “بازسازی نسبی” همین “سازمان کار” موجود در کشور هستند.
بیانیه البته “نظام و سازمان کار در ایران” را “بهشکل ویرانگرانهای استثماری– رانتی” اعلام می کند و حتی یادآور می شود که “سیاست های نولیبرالی از سال ۱۳۶۸ بدینسو جز ابزاری برای شکلدهی و قوام یک طبقه مسلّط رانتی– استثماری و انهدام سازمان عادلانه کار نبوده است.”
با این حال خط این بیانیه خط اصلاح طلبی است و “راه حل نهایی برای توقف بحرانهای متوالی کنونی” را – توجه کنیدً نهایی!!- نه برچیدن کلیت ساختار موجود و تغییر بنیادی آن، بلکه “از طریق اصلاح این ساختار” ممکن می داند و یادآور می شود که: “هر گونه راه حل نهایی برای توقف بحرانهای متوالی کنونی جز از طریق اصلاح این ساختار ممکن نیست.”
در پایان این بیانیه حتی “اصلاح ساختار” هم آگاهانه و زیرکانه به “بازسازی نسبی” سازمان کار موجود تقلیل داده می شود و تاکید می شود که همین بازسازی نسبی “جز از راه مقاومت های صنفی و سندیکایی و اعتصاب های سازمانیافته ممکن نخواهد بود.”
در حقیقت کل بیانیه به بهانه اعلام حمایت از اعتصاب کارگران پروژه ای برای چشم انداز اعتراضات کارگری رو به گسترش مزد و حقوق بگیران کشور هدف اصلاح طلبانه تعیین می کند و اسامی برخی از فعالین مستقل کارگری را هم در امضاها وارد می سازد.
وارد کردن این امضاها هم به شیوه ای فریبگرانه و با سواستفاده از ارتباطات و اعتمادهای دوستانه صورت می گیرد: ابتدا متن اولیه بیانیه همراه با امضاهای افرادی محدود در اختیار فعالین کارگری قرار می گیرد و پس از این که قاب شان را دزدیدند و از حسن نیت آنان بهره لازم را بردند و تاییدشان را گرفتند، بدون اطلاع آنان اسامی افرادی نظیر حجاریان و برخی شرکای دیگر جرم و جنایت را بعدا در لیست امضاکنندگان وارد می کنند و بیانیه را بسرعت در سایت زیتون نزدیک به ملی – مذهبی ها انتشار می دهند.
نکته دیگر این که برخی از امضاکنندگان کارگری اساسا از وجود امضایشان پای چنین بیانیه ای خبر نداشتند و متاسفانه بدون در جریان گذاشتن آنها، به صورت نیابتی امضای شان اختیار بیانیه نویسان قرار داده شد.
این بیانیه به شیوه ای که شرح آن رفت، پس از آن منتشر شد که اصلاح طلبان در مهندسی انتخابات ریاست جمهوری اجازه مشارکت نیافتند و مردم هم با تحریم گسترده انتخابات مخالفت خود را با آنان بیان کردند.
در موقعیت برزخی که آنان هم از “بالا” و هم از “پائین” رانده شده اند امضای فعالین شناخته شده مستقل کارگری در پای بیانیه ای که هدفش “اصلاح این ساختار” است مائده ای بود که خام اندیشی و ناسیاسی گری برخی از یاران ما نصیب این مصادره چیان حرفه ای از همه جا رانده شده کرد.
سعید حجاریان و شرکا زمانی می خواستند از طریق “فشار از پایین و چانه زنی در بالا”، کل قدرت سیاسی را اصلاح کنند. بعد از رانده شدن از قدرت حالا به این نقطه رسیده اند که نه خودشان که تشکل های مستقل مزد و حقوق بگیران با “مقاومتهای صنفی و سندیکایی و اعتصابهای سازمانیافته” به جای کل قدرت، ساختارهای موجود کار را برای این آقایان”اصلاح” و آن هم “اصلاح نسبی” کنند. لابد خودشان هم در نقش دلال تعیین درجه نسبت این “اصلاح نسبی” در حوزه های مختلف ایفای نقش می کنند.
به امضاکنندگان اصلاح طلب این بیانیه باید گفت مگر شما خودتان زمانی مجری یا حامی سیاست های اقتصادی نئولیبرالی نبودید؟
مگر “طرح ساماندهی اقتصادی” دوره خاتمی ادامه “تعدیل اقتصادی” دوره رفسنجانی نبود؟
مگر خروج کارگاههای زیر ۵ و بعد زیر ۱۰ کارگر از شمول قانون کار و طناب پیچ کردن ضعیف ترین و بی پناه ترین بخش طبقه کارگر ایران، یعنی کارگران کارگاههای کوچک در برابر کارفرمایان و سرقت امنیت شغلی آنان و واسپاری آنان به قانون جنگل بهره کشی بیرحمانه و برده دارانه دستپخت شما نبود؟
مگر بخشی از شما به یکی از هارترین مجریان سیاست های نئولیبرالی ۸ سال اخیر یعنی روحانی رای ندادید؟
آیا هرگز از خودتان انتقاد کرده اید؟
آیا هرگز مشارکت تان در گسترش فقر و فلاکت و افزایش شکاف طبقاتی و تشدید فرودستی طبقه ما را اعلام و نقد کرده اید؟
آیا هرگز به نقش تبهکارانه خود در بیش از دو دهه فریب مردم ایران و خاک پاشیدن به چشم کارگران و زحمتکشان با سراب اصلاح نظام جمهوری اسلامی اعتراف کرده اید؟
و آیا هرگز به فرصت های بزرگ تاریخی برای رهایی مردم ایران که سوزانده اید و جنایات گسترده ای که این فرصت سوزی ها و سرخوردگی های ناشی از آن از پی آورد پرداخته اید؟
وانگهی شماها که در دشمنی با تشکل های مستقل، در سرکوب آزادی ها، در دفاع از خصوصی سازی های بی مهار صاحب پرونده های سنگین هستید و زمانی در مصلای خمینی پرونده های فساد و رانت خواری شما را نمایشگاه کرده بودند، اصولا چه حقی دارید برای تشکل های مستقل مزد و حقوق بگیران چشم انداز و دورنمای اقدام و عمل تعیین کنید؟
فکر می کنید با مالیدن سُسِ به ظاهر رادیکال “کار یکسان – مزد یکسان” روی خط ورشکسته اصلاح طلبی، فعالین و تشکل های مستقل کارگری را فریب می دهید و بحران بی درمان فروپاشی خودتان به عنوان یک جریان را از این طریق آویزان شدن به امضای آنان پای بیانیه تان چاره می کنید؟
حقیقت این است که امضای فعالین مستقل پای چنین بیانیه ای یک خطای فاحش سیاسی است.
در شرایطی که اعتراضات کارگری گسترش می یابد و یکی از بزرگ ترین اعتصابات کارگری در بخش کارگران پروژه ای نفت و گاز درگرفته است هر اقدامی که از سوی جامعه کارگری و نیروهای آگاه رفتن به زیر پرچم ورشکسته اصلاح طلبی و ترک استواری و ایستادگی بر موضع پیکار مستقل طبقاتی کارگران و زحمتکشان ترجمه شود مستقیما در تضعیف گزینه مستقل کارگری تاثیرگذار است.
امضای خود را از پای بیانیه ای که متعلق به ما نیست برداریم و حمایت جمعی از اعتصاب گسترده کارگران پروژه ای را خود مستقل از نیروهای بدسابقه، مردد، مذبذب و مصادره چی سازمان دهیم.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.