رئیسی و داستان شکنجه زنی که کودکش را در زندان به دنیا آورد (قسمت اول)
روایتی هولناک از نقش رئیسی در شکنجه زنان زندانی
آن چه که در این روایت میخوانیم داستان شکنجه زنی است که در دهه ۶۰ توسط رئیسی و پاسدارانش دستگیر و شکنجه شد. این زن باردار در حالی به تخت شکنجه بسته شد که کودکش در آستانه تولد بود.
اما این همه داستان نبود. رئیسی و پاسداران شکنجهگرش در دادستانی همدان وقتی این زن کودکش را به دنیا آورد، کودک خردسال را نیز به ابزاری برای شکنجه مادر تبدیل کردند. آنان برای درهم شکستن مادر کودک را شکنجه میکردند.
درباره؛ شکنجه زنی در جلوی چشمان رئیسی بیشتر بخوانید
فریده گودرزی داستان شکنجهاش را چنین آغاز می کند
فریده گودرزی وقتی روایت بازداشت و شکنجهاش توسط رئیسی را بازگو میکند، باورش نمیشود که همان شکنجهگر دیروز، امروز برای حکومت ولایت فقیه در قامت رئیس جمهور ظاهر شده است. او روزهایی را به یاد میآورد که در شکنجه گاه همدان با فریادهای جگر خراش کودکش در انفرادی روحش آزرده میشد. او لحظاتی را به یاد دارد که کودکش توسط پاسداران شکنجه میشد تا او در هم شکسته شود. او از اعدام همسرش و برادرش روایتهای تلخ به یاد دارد. باورش نمیشود که هنوز همه آن خونها و همه آن زخمها التیام نایافته باقی مانده است.
آن چه در این روایت میخوانیم مصاحبه اختصاصی فریده گودرزی با سایت مانیتورینگ حقوق بشر ایران است. ما بخشهایی از روایت تلخ خانم گودرزی را در اینجا میآوریم:
فریده گودرزی در این مصاحبه خود را از مخالفان دیکتاتوری حاکم بر ایران معرفی میکند که در اثنای انقلاب ۵۷ با مجاهدین خلق آشنا شده بود. او در تابستان ۱۳۶۲ به همراه همسر و برادرش دستگیر شد و به زندان همدان منتقل شد. یعنی همان جایی که ابراهیم رئیسی در نقش دادستان آن شهر آماده قلع و قمع مخالفان حکومت بود.
شروع شکنجه به محض بازداشت
فریده گودرزی میگوید: «هنگام دستگیری باردار بودم. طبق گفته دکتر معالجم، چند روز بیشتر به وضع حملم باقی نمانده بود. با همان وضعیت از همان ساعات اولیه دستگیری به اتاق شکنجه برده شدم. اتاقی با ابعاد ۳ در ۴ متر با تختی در وسط آن. میزان زیادی خون زیر تخت ریخته بود. مشخص بود که قبل از من نیز زندانی دیگری در آن جا شکنجه شده است.
در گوشه اتاق، روی زمین هم تعداد زیادی کابل برق در اندازه و قطرهای مختلف بود که برای شلاق زدن و شکنجه استفاده میشد».
فریده گودرزی که از یادآوری آن لحظات بغض سینهاش را میفشارد ادامه میدهد: «آن زمانی که بعد از دستگیری به اتاق شکنجه در زیر زمین دادگاه همدان برده شدم، به دلیل وضعیت جسمیام مرا به طور نشسته شکنجه کردند. در حالی که با کابل برق به کف دستانم شلاق میزدند، به صورتم نیز ضربات پی در پی سیلی زده میشد».
رئیسی ناظر شکنجه یا آمر شکنجه؟
خانم فریده گودرزی کمی مکث میکند. بعد که انگار صحنه تلخی را به یاد آورده باشد، میگوید: «یکی از کسانی که در حین شکنجهام در اتاق حضور داشت، رئیسی بود. او جوانی بود حدود ۲۳ ساله با بلوز و شلواری به رنگ تیره. در گوشهای از اتاق ایستاده بود و شلاق خوردن و شکنجه مرا نظاره میکرد». [کرونولوژی جلاد۶۷؛ ابراهیم رئیسی]
در زندگی نامه رئیسی آمده است که وی تا سال ۶۱ دادستان کرج بود اما از سال ۶۱ همزمان دادستانی همدان را نیز پذیرفت. همزمانی این دو مسئولیت چند ماه بیشتر طول نکشید. و وی از اواخر ۶۱ تا اوایل ۶۴ دادستان همدان بود. این با روایت خانم فریده گودرزی همخوانی دارد. او میگوید رئیسی در این دوران در حبس و شکنجه و اعدام تمامی زندانیان سیاسی همدان نقش مستقیم داشت. وی میگوید در آن زمان زندانیانی که حکم محارب میگرفتند، به دار کشیده میشدند.
داستان شکنجه و تجاوز به دختران قبل از اعدام
خانم گودرزی اما تلخترین قسمت داستانش رنج و شکنجهای نبود که در حق خودش اعمال شده بود. بلکه یادآوری آن چه که بر همبندانش و دیگر زنان گذشت برایش تلختر بود. او میگوید؛ «در مواردی به دختران زندانی قبل از اعدام تجاوز میشد. مهناز صحرا کار، دختری ۱۶ یا ۱۷ ساله از هواداران سازمان مجاهدین، قبل از اعدام، توسط پاسداران مورد تجاوز قرار گرفت. در چند نمونه نیز زندانیان، زیر شکنجه و شلاق جان سپردند. یکی از هواداران مجاهدین به نام محمد، اهل ملایر، در همدان دستگیر شد. در همان اوایل دستگیریش، چندین روز متوالی او را در اطاق شکنجه، شلاق شدند تا حدی که جان سپرد».
خانم گودرزی در ادامه به وضعیت خود و فرزند خردسالش در سلول انفرادی میپردازد و میگوید: «۱۵روز بعد از دستگیری در شرایطی سخت همراه با شکنجههای جسمی و روحی فرزندم به دنیا آمد…».
و قسمت تلخ داستان شکنجه این زن بعد از تولد فرزندش آغاز میشود…
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.