نه روحانی کنار گذاشته میشود نه جهانگیری
سیدرضا اکرمی عضو «جامعه روحانیت مبارز» در گفتگویی با سایت خبر فوری اعلام کرد روحانی از لیست مسئولان نظام خط نمیخورد.
در سال ۱۳۹۲ وقتی خامنهای قصد داشت «نرمش قهرمانانهاش» با غرب را پیش ببرد نیاز به فردی داشت که در ظاهر امر مطلوب و مورد پسند غرب باشد.
پیش از آن خامنهای تصمیمش بر سر «نرمش قهرمانانه» را از زمان احمدینژاد و از طریق سلطان قابوس عمانی بر سر مذاکره با آمریکا برای گفتگوهایی که به برجام منتهی شد آغاز کرده بود.
بنا به ضرورت خامنهای میبایست در سال ۱۳۹۲ کسی را از صندوق بیرون میکشید که بتواند این مهم یعنی گفتگوها با غرب را پیش ببرد.
جلیلی و روحانی که رقابت اصلی در سال ۱۳۹۲ بین این دو بود هر دو در کسوت دبیر عالی شورای امنیت ملی ید طولایی در مذاکرات با غرب داشتند.
اما روحانی در این بین به کار گرفته شد تا مهم خامنهای را پیش ببرد و ظریف را نیز با خود همراه کرد.
بازی اصلاحطلب و اصولگرا
در ظاهر امر و در بازیهای درون حکومت (اصلاحطلب و اصولگرا) اعلام میشد که روحانی و دولتش در نقطه مقابل جریان موسوم به اصولگرا که عریانتر وفاداری خود را به خامنهای نشان میدادند قرار دارند.
اما نگاه تیزبین از این غافل نبود که روحانی خودش از امنیتیترین افراد در حکومت ولایت فقیه است و کابینه وی در سال ۱۳۹۲ نیز امنیتیترین کابینه تمامی دولتهای پیشین و منتسب حکومت ولایت فقیه بود. [کابینه امنیتی روحانی]
با این وضعیت و در حالی که در درون حاکمیت در طول ۸ سال ریاستش سعی میشد از روحانی به عنوان چهرهای نام برده شود که در جناح روبروی جناح مقابل خامنهای قرار دارد اما تمامی آنچه را که خامنهای در برجام نیاز داشت روحانی برایش به ارمغان آورد.
رفع شدیدترین تحریمها توسط روحانی
حکومت ولایت فقیه در آستانه در دستگرفتن دولت توسط روحانی ذیل شدیدترین تحریمهای آمریکا و شورای امنیت ملل متحد و شش قطعنامه آن و همچنین در ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد بود که میتوانست سایه جنگ را بر سر خامنهای و حکومتش بیفکند.
اما روحانی به همراه کابینهاش از جمله جهانگیری و ظریف در نقش ناجی ظاهر شد و با پیشبرد مذاکرات برجام که در ظاهر امر خامنهای و جناحش نمیتوانستند در آن ورود کنند آنطور که خود ادعا میکند سایه جنگ و تحریمها را ولو موقت از سر حکومت رفع کرد.
در سال ۱۳۹۴ سختترین تحریمهای حکومت ایران برداشته شد و پولهای هنگفتی به سوی حکومت خامنهای جاری گشت که از آنها در راه اهداف و مطامع خاص خامنهای و نه مردم ایران استفاده شد.
بازی دوگانهی اتاقهای فکر حکومت
در این بین اما خامنهای و جریان وابسته به وی؛ یا همان اصولگرایان درون حکومتی بعلاوه سپاه پاسدارن در یک بازی دوگانه و برای فریب افکار عمومی، هر زمان فرصتی دست میداد یا بر سر بزنگاهها روحانی و اطرافیانش را در یک جنگ زرگری به شلاق استیضاح و محاکمه و انتقاد و… میکشاندند.
با این حربه اتاق فکر نهادهای امنیتی و اطلاعاتی جناح خامنهای در حالی که میدانستند روحانی بهترین خدمتگزار برای خامنهای و آرایش ویترین بیرونی حکومت دیکتاتوری ولایت فقیه است اما وانمود میکردند که «اصولگرایان» در تضاد با جریان روحانی هستند.
بازی «بد و بدتر»
این سناریو این حسن را برای حکومت داشت که میتوانستند بازی انتخاب بین «بد و بدتر» را هر گاه که نیاز باشد پیش ببرند و توده مردم را از ترس رویکار آمدن «بدتر» به سوی «بد» سوق دهند.
سناریویی که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۹۶ به صورت عریانتری اجرا شد و بخشی از جامعه را که از وعدههای چهار سال اول روحانی سرخورده بودند و ناامید شده بودند که بعد از برجام و رفع تحریمها وضعیت اقتصادی توده مردم ایران، توفیر چندانی نکرد را به پای صندوق بکشانند تا در نهایت خامنهای اظهار بدارد که «مهم نیست به چه کسی رای میدهیم مهم این است که همه بیایند» و افزود این رایها برای «نظام جمهوری اسلامی اعتبار شد».
برگشتن ورق به دلیل اعتراضات داخلی
هر چند به دلیل اعتراضات سراسری مردم ایران و ماهیت ولایت فقیه و اقداماتش در سالهای بعد تحریمهای آمریکا علیه خامنهای برگشت اما این چیزی از نوکرمآبی روحانی برای خامنهای کم نکرده و نمیکند.
در این سالها و دور دوم دولتش، روحانی هر گاه نیاز بوده «التزام عملی و قلبی» خود را به خامنهای اظهار داشته و در هنگامی که مردم ایران رودرروی خامنهای در اعتراضات سالهای اخیر شعارهای رادیکال «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور» سر میدهند نشان داده که در جبهه مقابل مردم ایران و در کنار خامنهای ایستاده است.
وقتی این حقیقت عریان خود را به مردم ایران نشان داد خامنهای مجبور شد پرده را کنار زده و بر سراب و بازی «اصلاحطلبی و اصولگرایی» پایان دهد و خط بطلانی بر آن بکشد حال نوبت آن است که از این حقیقت رونمایی کند که روحانی جایی در نزدیکی خودش دارد.
این حقیقت را نه خود خامنهای بر زبان رانده که از زبان مهرههایش به جامعه عرضه داشته است.
ورود اکرمی و نمایانشدن همجبههگی کامل روحانی با خامنهای
در مورد روحانی و در این مورد این ماموریت ظاهرا بر عهده سیدرضا اکرمی؛ «عضو جامعه روحانیت مبارز» گذاشته شده تا چهره روحانی را سفیدسازی کرده و جایگاه او برای آینده را در حکومت خامنهای ترسیم کند.
اکرمی از این موضع اعلام میدارد که روحانی «آماده برای انجام خدمت به نظام» و «تداوم انقلابیبودن» و «صدازدن برای واگذاری مسئولیت» است و میافزاید «هر کس نسبت به… انقلاب، نظام و رهبری تعهد دارد آماده خدمتکردن است».
اکرمی با صراحت اعلام میدارد که «هدف روحانی خدمت به نظام است و در آینده حتما از روحانی استفاده میشود و او کنار گذاشته نمیشود».
با این سخنان اکرمی پرده به کناری میرود و همجبههگی تمامعیار خامنهای ـ روحانی ـ رئیسی نمایان میشود.
پرده دیگری نیز در این بین کنار میرود، پردهای که کناررفتنش ترس و وحشت را به سوی اردوی خامنهای و تمامیت جبههی حکومتش روانه میسازد و آن اینکه در جبههبندی آتی، مردم ایران، تمامی شرکاء در حکومت ولایت فقیه را در تمامی اعمالی که این حکومت بر حق مردم ایران روا داشته شریک خواهد دانست و از آنها حسابرسی خواهد کرد. [مرگ اصلاح طلبی در ایران؛ مرگ ولایت فقیه را به دنبال دارد؟!]
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.