حکایت حکومت ولایت فقیه در سرزمین ایران، تدوین و تحلیل از: محمد شوری
ولی فقیه سوم؛ خطری کمین است
(فصل اول) پیش از تصویب قانون اساسی
مقدمه:
در این مجموعه سعی شده حکایت حکومت ولایت مطلقه ی فقیه در سرزمین ایران _با توجه به منابعی که در اختیار بوده_ (مطبوعات و کتاب های منتشرشده و نقل و قول های معتبر و قابل راستی آزمایی) بررسی،آنالیز و در صورت لازم تحلیل،در اختیار خوانندگان قرار داده شود. تحلیل و حاشیه نویسی کامل و مبسوط را به زمان انتشار کتابی از این مجموعه وعده می دهیم!
آنچه آشکار است انقلاب۵۷ با آن آرزوها و آرمان ها که برخاسته از شور و خواسته ی عمومی بود،خیلی زود با تصویب «اصل ولایت فقیه» در «قانون اساسی» ناکام ماند و سلطنت پهلوی به سلظنت فقیه تبدیل شد!
اکنون در دهه ی ۴۰ انقلاب اگر خمینی با پشتوانه افکار عمومی رهبری انقلاب را در اختیار داشت و علی خامنه ای با ترفند و رمل و اسطرلاب هاشمی رفسنجانی و مساعدت سید احمد خمینی، به قدرت رسید و با اختیاراتی بیش از قدرت خمینی ۳۲سال است متکلم الوحده(و گاه همچون یک اپوزیسیون) سخن می گوید و به هیچ مرجع قانونی و رسانه ای هم پاسخگو نیست، و در کهولت سن قرار دارد، واضح و مبرهن است به دلیل عدم وجود فردی که حداقل وجوه شرایط رهبری مندرج در همین قانون اساسی را داشته باشد و باصظلاح (آخوندی آن) «خیرالموجودین» باشد، و ازطرفی دیگر نظام ولایت فقیه بدون اصل ولایت فقیه یعنی بدن بدون سر! بدیهی است که در زمان و برهه ی حساسی قرار داریم و آن تحمیل «ولی فقیه سوم» است؛ که بی شک از خود اختیاری نخواهد داشت و ملعبه ی دولت سایه(پنهان)، نیروهای امنیتی و باند ولایت فقیه خواهد بود.
الان در حال حاضر «ولی فقیه سوم» خطری است که در کمین می باشد. و باید قبل از اتفاق این حادثه ی شوم، برای پیشگیری به آن: «نه گفت»!
این مجموعه در سه فصل (که فصل اول آن روزانه منتشر شده و الان یکجا تقدیم می شود) تنظیم شده است:
فصل اول پیش از تصویب قانون اساسی اول و تا زمان بررسی اصل ولایت فقیه در مجلس خبرگان قانون اساسی(اول) است.
فصل دوم(که بزودی روزانه منتشر خواهد شد) از زمان تصویب قانون اساسی و تصویب اصل ولایت فقیه تا زمان مرگ خمینی و تعمیم و تغییر اصل ولایت فقیه به اصل «ولایت مطلقه فقیه» در مجلس خبرگان قانون اساسی(دوم) است.
فصل سوم هم مربوط به اظهار نظرها از زمان تصویب «مطلقه» شدن «ولایت فقیه» تا حال حاضر خواهد بود.
مردمی که بطور نسبی نسبت به تاریخ و شخصبت های تاریخی و اثر گذار و روشنفکران و سیاسستمداران و ادبا و هنرمندان و تاریخ سازان خود اطلاع و دانش کافی نداشته و درباره ی آن مطالعه و تحقیق نمی کند و صرقا با اعتماد مطلق و چشم و گوش بسته به قضاوت و انتخاب می پردازد، بی شک از یک سوراخ چندین باز گریده خواهد شد. و باید گفت:
«از ماست که برماست»!
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
تیرماه ۱۴۰۰
@shourimohammad
تصوری که تصدیق شد!(۱)
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.