در ادامهی مقالهی “کار” چپ بازگشت به جامعه است و با یادآوری این نکته از آن مقاله که اگر “کار” را بمفهوم ساختن در تمامی ابعادش از جمله تولید فکر (وجوه مختلف تئوری انقلاب ایران)، تولید تشکل (کارگران در سندیکا، شورا و حزب طبقه) و تولید نیروی اجتماعی (همراه با دیگر همسرنوشتان مقطعی طبقهی کارگر در محلات، تظاهرات خیابانی و خواستهای جمعی) در نظر بگیریم. در شرایطی تجربهی چگونگی شکل گیری هستههای محلات را باهم مرور میکنیم که اینبار کارگران پیمانکاریهای نفت و پتروشیمی و گاز در اعتصاب بسر میبرند و بخش هایی از برق و فولاد نیز بدان پیوسته و در سطحی گسترده نوید مبارزات جدی تری را در آینده طنین اندازند و دیر نیست که ما دوباره با اعتراضات خیابانی کارگران اخراجی، بیکاران، بازنشستگان و دیگر تهیدستان شهری به همراه بخش هایی از طبقه متوسط روبرو گردیم.
اگر چه برخی هنوز میاندیشند که شکل گیری چنین هسته هایی ربطی به فعالین کارگری چپ ندارد و با تکرار این جمله که ” امر رهایی کارگران بخود کارگران مربوط است ” خیال خود را از هرگونه فعالیت عملی در این حوزهها راحت میکنند و آن را خرده کاریای میپندارند که در اندازهی قامت بلند این اندیشمندان چپ میدان سیاست نیست، نویسنده به مانند دیگر فعالین کارگری چپ که حضوری عملی را در “کار” تجربه میکنند چنین نظری ندارد زیرا، اولا تجربهی پس از سرکوبهای دهه شصت تا کنون نشان داده که بدون کاری مستمر چنین تشکل هایی ساخته نمیشوند که اگر چنین بود ما هم اکنون حداقل مانند مصر، تونس و یا ترکیه از جنبش سندیکایی قوی و نیرومندی برخوردار میبودیم. دوما یادمان نرود جنبش خودبخودی کارگری مستقیما به وضعیت تولید در کشور گره میخورد و در شرایطی که ا زتولید خبری نیست و کارگران قدرت چانه زنیشان را بدلایل بسیاری (بغیر مراکز مهم تولیدی مانند صنایع نفت و پتروشیمی و فولاد واتومبیل سازی که همچنان برقرارند) از دست دادهاند و هر روزه با تعطیلی مراکز تولید، کارگران کارخانهای بیشتری متفرق تر میشوند و کارگران کارگاهی نیز در شرایط نیمه تعطیل بسر میبرند نبایستی به شعارهایی بسنده کرد که از دل شرایطی دیگر بیرون آمدهاند. سوما کشف تئوری از دل کار عملی بیرون میآید و تنها با حضور در ساختن و کسب تجربهی عملی است که میتوان نقاط قوت و ضعف تئوری را یافت و در تجارب بعدی بکار گرفت. کسب عملی این تجارب نه تنها تضادی با اندیشههای بنیادین مارکسیسم ندارد بلکه دقیقا فهم دیالکتیکی از آن است و ادامه و گسترش آن اندیشه در شرایطی دیگراست، که البته کاری سخت، پرحوصله و بشدت محتاج تولید فکر بوده و وظیفهی هر مارکسیستی است که معتقد به کشف دائمی تئوری است. صرف بازخوانی مارکسیسم و تکرار آن نباید با روح اندیشه مارکسیسم که بر زنده بودن و رشد دائمیاش در ابعاد مختلف تاکید دارد در تعارض باشد.
ساخت هستههای محلات چه در شهرها و یا حاشیههای آنها اتفاقا از هنگامیکه کارخانجات یکی پس از دیگری به تعطیلی کشیده شدند و جمعهای بیشتری از کارگران به صف بیکاران پیوستند و محل اعتراضات به بیرون از کارخانجات کشیده شد، ضرورت جدی تری یافت. قبل از این مقطع و مثلا در دههی هفتاد فعالین کارگری از محلات کارگری برای جمعهای کوچک که بدلیل مسایل امنیتی امکان جمع شدن در کارخانه را نداشتند استفاده میکردند. اما هم اکنون این محلات دیگر مختص محلات کارگر نشین نیست زیرا جنبش اعتراضی بخشهای دیگری از غیر کارگران را در خود جای داده و پس از دیماه ۹۶ ضرورت ارتباط جنبش کارگری با جنبش مدنی و بخشهای ریزش کردهی طبقه متوسط آنهم در یک گسترهی وسیع تری به عینه مشاهده میشود. از سوی دیگر چشم انداز جنبشهای خیابانی نیز بر اهمیت سازماندهی چنین هسته هایی دلالت دارد. از اینرو مشارکت درانتقال تجربه به یکدیگر برای تولید نیروهای اجتماعی متشکل بعنوان بخشی از “کار” و یافتن کاستیها بمنظور ترمیم تئوریهای پشت این تجربیات امری ضروری بنظر میرسد.
در شروع توجه به اینکه کجا و چه شرایطی مناسب شکل گیری این هسته هاست باید مد نظر قرار گیرد. بعنوان مثال این تجربه از پارکها میگوید. هر محلهای در شهرها یک یا چند پارک و بوستان را در خود جای داده است. در درجهی اول مهم نوع تجمعات، گستردگی و امکاناتی است که این پارکها برای تجمع دارند. معمولا در این پارکها جمع هایی از بازنشستگان، جوانان بیکار، زنان و مردانی که برای ورزش و راهپیمایی جمع میشوند و دستههای حل کنندگان جدول، شطرنج بازان، تخته بازان و ورق بازان وجود دارند. گاهی افراد دائمی حاضر در پارکها به نسبت بزرگی آن از پنجاه تا صد نفر را تشکیل میدهند که برخی در یک یا چند جمع مشترکند. هر جمعی در ساعات متفاوتی از فضای پارک استفاده میکند مثلا ورزشکاران صبحها و بازنشستگان عصرها و جوانان بیکار و دانشجویان (البته آن بخش که بدنبال تهیه مواد و خلاف نیستند) معمولا مشتریان شبهای پارک هستند. هر جمع سرگرمیهای خود را دارد ولی تقریبا همگی پای ثابت صحبتهای اجتماعی و سیاسیاند بخصوص به هنگامیکه موضوعی فضای جامعه را متاثرکرده باشد این صحبتها از هیجان بیشتری نیز برخوردار میشوند، مانند موضوع انتخابات یا اعتراضات و یا وقایع سیاسی دیگر. اصلی ترین کار برای یک سازندهی اولیهی این هستهها حضور دائمی، منظم و داشتن صبر و شکیبایی است.
در جمع سالمندان به نسبت محل پارک که در کجای شهر قرار دارد با افرادی با پیشینههای مختلفی روبروییم. مثلا ممکن است با ارتشیان قدیمی یا مدیران و حتی نویسندگان و ادیبان دانشگاهی روبرو باشیم و در محلهی دیگری با سطح دیگری از سواد و معلومات، مثلا با کارگران و کارمندان قدیمی. گفتگو اصلی ترین نوع ارتباط در این جمع هاست و معمولا هم این گفتگوها به هیچ نوعی از دلگیری و قهر منجر نمیشود و معمولا همگی بیشتر از روی سطحی نگریهای رایج و عدم پافشاری بر نظرات شخصی از یک تساهل عمومی بهره مندند. قطعا ثبات شخصیتی و اصرار بر احترام و رعایت حقوق اجتماعی همهی حضار، شما را به فردی مورد اطمینان که مانند بقیه در یک یا چند جمع به طور مستمر شرکت دارید بدل میکند با این تفاوت که در عین آنکه از خود و خانوادهتان یا شغل و مشکلاتتان با بقیه گفتگو میکنید اما این اصرار بر رعایت حقوق دیگران و مخالفت با روحیات کاسبکارانه و رندی است که شما را در کوتاه مدت و بر اثر تکرار مباحث اجتماعی متفاوت میسازد و مورد توجه قرار میدهد. طرح در افکندن سئوالات متفاوت حول موضوعات مورد توجه عمومی و یافتن پاسخهای جمعی به اندیشه ورزی کمک کرده تا کیفیت جمع و از جمله خود شما نیزارتقاء یابد. به مرور انتخاب مواضع درست به شما این اعتبار را میدهد که جمعهای خاص تری را مثلا در یک جمع ورزشی یا جمع بازنشستگی با دلمشغولی خاص ایجاد کنید.
این جمعها حتی میتواند ترکیبی از جوانان و سالمندان باشد. مثل جمع فوتبال سالنی که با مشارکت در هزینهی جمعی هفتگی گرد هم میآیند. یا جمع شطرنج بازان و برگزاری مسابقات هفتگی. گفتگو در مورد مسایل جاری امرلاینفک این جمع هاست. بتدریج افراد پیگیرتر مسایل اجتماعی یا مشخصا کارگری خود را از بقیه متمایز میکنند و با حضور فعالتری در حرکتهای اجتماعی نشان میدهند که خواستار فعالیتی منظم تر و متشکل تر هستند. مثل فعالینی که در امور بازنشستگان اخبار تظاهرات شهرشان را در پارک به دیگران منتقل میکنند و یا در تظاهرات عمومی حضوری فعال دارند و تجربیاتشان را با دیگران به اشتراک میگذارند. مشکل اصلی دقیقا جایی است که همه چیز بتدریج متوقف میشود و نهایتا در تلاشهای فردی خلاصه میشود. نقش تولید کنندهی فکر اینجاست که حیاتی است. یعنی طراحی و تولید کنندهی فکری که تبدیل کنندهی نیروهای متفرق پیگیر به نیروهای متشکل و برنامه دار باشد. مقاومت در برابر متشکل شدن بدلیل نداشتن تجربهی کار جمعی و تا حدودی محافظه کاریهای رایج اصلی ترین چالش تشکیل چنین هسته هایی است. کشف راهکار برای برطرف نمودن چنین مقاومتی به هوشمندی و ترکیب اعضای آن جمع بستگی دارد و نسخهای ندارد که بتوان برای همه تجویزش کرد. کشف زمان دادن پیشنهاد تشکیل هسته مشخصا به هوشمندی و دقت شما بستگی دارد. ابتدا باید هر مسئله را در جمع و با کمک اعضای آن حل و فصل کرد و امر فردی شما نیست که بخواهید بر آن اصرار بورزید. بایستی توجه کرد که همهی اعضای یک جمع و در کاری دموکراتیک به ضرورت ساختن هستهای متشکل رسیده باشند و نباید این فعالیت علنی و شورایی را با کار تشکیلاتی سازمانی اشتباه گرفت. از این جهت در مقابل موانع، بدون رها کردن موضوع باید آن را باز گذارد تا در شرایط دیگری مجددا به آن پرداخته شود. تجربه نشان داد که با تغییر شرایط اجتماعی و موفقیتی که کار جمعی با خود به همراه میآورد و از همه مهمتر با گفتگوی بیشتر توافق حاصل میشود. (مثلا در مورد خرید سهام بورس پیشنهاد عدهای عدم خرید بود و با اینکه کسانی خرید سهام را مفید به فایده ارزیابی میکردند و بدیهی بود که در انتخاب آزاد هستند اما نهایتا پس از گفتگوی بسیار از همفکری جمعی سود بردند و خرید نکردند و در ادامه نیز بر درستی همفکری جمعی اذعان داشتند. یا بحث حضور در تظاهرات یا راه حل مشکلات کارگران هفت تپه و یا پیش درآمد تشکیل شوراهای محلات که بایستی چگونه شکل بگیرد و اصلا شدنی هست یا خیر؟ همگی در همین چارچوب علنی و دموکراتیک به بحث گذارده و سپس به عمل منجر شد.) بهترین هسته از نظر ترکیب، آن هستهای است که جوانان و سالمندان را تواما در خود داشته باشد. این تجربه در آبان ۹۸ جواب داد و جوانان توانستند با دیگر جوانان حاضر در پارک ارتباط فعالتری داشته باشند و بر سیاست هسته که جلوگیری از تخریب و غارت و کشاندن بخشهای بیشتری از مردم به درون اعتراض و شکل گیری راهپیمایی بود تاکید کردند اما سالمندان هسته نه در آبان ۹۸ بلکه در تظاهرات جمعهای بازنشستگان بود که توانستند گاهی سخنرانان شهرهای خود باشند.
حضور متنوع کارگران شاغل و بیکار، معلمان، کارمندان، دانشجویان و بازنشستگان مختلف در پارک و تشکیل هستهی محلات از ترکیبی از آنان در عین آنکه فعالیتی جبههای را تمرین میکرد و نوعی از همکاری را تجربه مینمود خود پیش درآمد تشکیل شورای محلات در شرایطی دیگر میتواند باشد. شورایی که ماهیتی غیر طبقاتی و دموکراتیک خواهد داشت و شاید بتواند در تظاهرات خیابانی و استقرار در آن به کمک مدیریت آن اعتراضات بیاید. این ماهیت دموکراتیک مشخصا بر رفتار هستهی محلات نیز حاکم بود ولی آن بخش از هسته که رفتاری طبقاتی بخود گرفت و بیشترحول مسایل کارگری متمرکز شد با آنکه در فعالیتهای جمعی مثل ورزش جمعی یا نظافت کوه یا حضور در مراسم سوگواری کشته شدگان و یا کرونا شرکت داشت اما از دغدغهی اصلیاش دور نماند و همچنان مسایل کارگری و طبقاتیش را دنبال نمود. اگر چه بحث همیشگی اعضای این هستههای متشکل با دیگر حاضرین در پارک حول رفتار کاسبکارانه عمومی بود و منفعت طلبیهای خرد و محافظه کاری را به نقد میکشیدند اما در عمل خود این هستهها نیز در مواردی از چنین رفتاری مبرا نبوده و به نوعی با آن درگیر بودهاند که نشان میدهد چقدر نبود تولید در جامعه تاثیرات زیانباری از جنبهی فرهنگی و رفتاری با خود به همراه میآورد.
این هستهها اگر چه در صحنهی اعتراضات جایگاه مهمی دارند و در زمان مناسب رهبری جمعهای پراکنده را بعهده میگیرند و فرصت تبدیل گرایشات آنارشیستی فردی به حرکتهای جمعی دموکراتیک مثل راهپیمایی را دارند و از همه مهمتر در لحظات حساس با سازماندهی مناسب “کار” میکنند (مثلا پیشنهاد چادر زدن در خیابان) که همین کافیست، اما نقش مهمترشان گفتگوی دائمی و هر روزهشان با خود و دیگران است. کاری که باعث ساختن هر چند جزئی اما مداوم رفتاری انسانی تر است. گفتگویی که خود نیز در آن مدام تجربه کسب کرده و پالایش مییابند همانگونه که ما نیز یاد میگیریم که شیوههای اجرایی “کار” چگونه کشف میشود. در واقع اندیشهای که به ساختن نیانجامد بایستی با تردید بدان نگریست.
متاسفانه تمام تجربهی ذکر شده تجربهای مردانه بوده است. درصورتیکه کاملا مشهود است زنان از قابلیتهای بیشماری در ایجاد چنین جمع هایی و تبدیل آن به هستههای اعتراضی متشکل در محلات برخوردارند. امید است که با به اشتراک گذاردن تجربیات خود، دیگران را در فهم و ارتقاء تولید نیروهای اجتماعی یاری رسانند.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.