یا رازهای مهمی که پیوند و تفاوت ماهوی و ساختاری میان ترانس سکسوالیته و ترانس جندر، میان امر «تراجنسی» و امر«تراجنسیتی»، بر یکایک ما در بحث سکس و جنسیت و در مورد حالات بنیادین گرایشات جنسی و هویت جنسیتی مان اشکار می کنند.

داریوش برادری، روانشناس/ روان درمانگر

تفاوت و پیوند ساختاری «ترانس سکسوالیته و ترانس جندر»!

اگر گفتید که تفاوت اساسی میان «ترانس سکسوال یا تراجنسی» و «ترانس جندر یا تراجنسیتی» چیست و نیز پیوند ماهویشان در چیست؟

اینکه فرد ترانس سکسوال یا تراجنسی که خویش را در جسم بیگانه حس می کند و می خواهد مثلا از زن به مرد تبدیل بشود تا به خانه و جسم خویش دست بیابد، به ما راز تنانگی و راز اولیه و بنیادین امر جنسی یا امر جنسیتی را نشان می دهد. اینکه ما نمی توانیم انتخاب بکنیم مرد یا زن باشیم، دگرجنس خواه یا همجنس خواه یا دوجنس خواه و یا همه چنس خواه باشیم، بلکه فقط می توانیم به گرایش عمیق جنسی و جنسیتی مان تن بدهیم که با ما زاده و در سالهای ابتدایی زندگیمان شکل گرفته است. گرایش جنسی و یا گرایش جنسیتی تمنامند و قدرتمندی که از یکسو ریشه در یک ماتریکس بیولوژیک دارد اما شکل گیری اصلیش توسط روابط بنیادین و نااگاه روانکاوانه/دیسکورسیو در دوران کودکی صورت می گیرد و تا به او دست نیابی، نمی توانی به خانه و به ارامش و خوشبختی زمینی و فردی خویش دست بیابی. خانه و خوشبختی که طبیعتا همیشه با جوانب مختلف تراژیک/کمدی وار، قوی یا ضعیف و یا چندرگه ی خویش است. اما بدون آن نمی توانی خویش و جهانت یا فردیت جنسی و جنسیتی خویش را بچشی و بیافرینی.

یعنی دقیقا مرد ترنس سکسوالی که با عبور از هفت خوانی خطرناک می خواهد به خانه و جسمش به عنوان «زن» دست بیابد، به ما انتخاب اجباری گرایش جنسی و هویت جنسیتی مان را نشان می دهد. مرد یا زن ترانسی که برای دست یابی به «خویش» از یکسو با پیشداوریهای خانوادگی یا محیطی می جنگد و از سوی دیگر باید سالها داروهای هورمونی استفاده بکند و بعد هم باید تن به جراحیهای بنیادین و پُردردسری بدهد که گاه به میزان ده تا یازده جراحی مداوم در طی دو تا چهار پنج سال می باشند، تا سرانجام به جسم و خانه ایی دست بیابد که آن را جسم و هویت و خانه ی خویش می داند. همانطور که مجبور است تا پایان عمر دارو و هورمون استفاده بکند. با این حال این راه پر خطر را می رود، چون هر انسانی می خواهد به خانه ی جنسی و جنسیتی یا فردی خویش دست بیابد.

اینکه ما «می توانیم کامینگ اوت بکنیم یا نکنیم» اما نمی توانیم انتخاب بکنیم که خویش را زن یا مرد یا دگرجنس خواه یا همجنس خواه و غیره عمدتا حس بکنیم. اینجا موضوع یک «انتخاب اجباری» در معنای روانکاوی لکان است. اینکه باید به خانه و به جسمی دست بیابی که خانه فردی و هویت جنسی و جنسیتی توست، وگرنه لنگ در هوا و گرفتار و غریبه با خویش و دنیا باقی می مانی.

سوی دیگر این انتخاب اجباری این است که هر گرایش و هر هویت جنسیتی بشخصه چندنحوی و قابل تحول است. زیرا یک هویت تنانه و «زبانمند» است. یعنی روی دیگر راز امر جنسی و جنسیتی که فرد ترانس یا تراجنسی بر ما اشکار می کند، آن چیزی است که فرد ترانس جندر یا تراجنسیتی برملا می سازد. یعنی نشان می دهد که چرا این انتخاب اجباری و خانه ی اجباری بشخصه چندنحوی و رنگارنگ و قادر به تولید تاویلها و پرفورمانسهای نوین است. یعنی این فرد ترانس جندر یا «تراجنسیتی» است که طرف دیگر قضیه ی حیات تمنامند و نفسانی انسانی را نشان می دهد. اینکه این تنانگی و هویت جنسی یا جنسیتی همیشه یک «هویت زبانمند» است و بنابراین هزار امکان یا هزار رنگ است. همانطور که «زاین» در مورد انسان به «دازاین» با امکانات مختلف از نگاه هایدگر تبدیل می شود. یا آنطور که روانکاوی لکان نشان می دهد، این شکل گیری تفاوت جنسی و جنسیتی به شکل تمنامند و در نوع ارتباط با «فالوس کستراسیون» افریده می شود. اینکه حالت مردانه به حالت میل داشتن فالوس و قدرت و حالت زنانه به حالت شکل «نماد فالوس و تمنا بودن» و به شکل بازی و چالش عشقی و اروتیکی میان «قدرت مردانه و عشق زنانه» شکل می گیرد و بی انکه هیچ مردی بتواند واقعا به قدرت و فالوس دست بیابد و مرد نهایی بشود و بی انکه هیچ زنی بتواند نماد نهایی عشق و راز و تمنامندی بشود و به این خاطرند مجبورند مرتب تاویلها و هویتهای متفاوت فردی خویش از جنس و جنسیت را و از «بازی تمنامند»، تراژیک/کُمدی وار عشق و سکس و اروتیک و در چالش جنسیتی را بیافرینند و به کامجوییها و پرفورمانسهای متفاوت خویش دست بیابند. کامجوییها و پرفورمانسهایی که همیشه یکجایشان می لنگد تا از نو نوشتن و از نوافریدن هویتها متوقف نشود.

زیرا حتی هویت و خانه ی جنسی و جنسیتی ما مثل کوزه بدور یک فضای تهی درست و آفریده می شود و می توان مرتب تاویلهای نو و قویتری از مرد بودن یا زن بودن افرید و یا تاویلهای بدتری آفرید. اینکه می توان هزار نوع زن بود یا هزار نوع مرد یا هزار نوع ترانس شد. زیرا زندگی و تنانگی نمادین یا زبانمند اساسا پلورالیستی و جندنحوی است. اینکه می توان به عنوان فرد ترانس جندر ( از زن به مرد و برعکس) تصمیم گرفت که جنس یا حنسیت دیگر شد که برای او جنسیت اصلی اوهست، بی انکه حتی عمل جراحی یا درمان هورمونی بکنی، یا فقط درمان هورمونی بکنی و غیره. زیرا معنایی جدید از ترانس جندر می افرینی و تاویلی نو و متفاوت یا تکینه. یا می توان ترانس جندر دگرجنس خواه یا همجنس خواه و غیره بود. یا می توان دگرجنس خواه فمینین یا غیره بود یا شد. زیرا هر هویتی یک پرفورمانس است.

۱۱۶۴۹۳۷۹۸۹

یعنی پیوند و تفاوت فرد تراجنسی و فرد تراجنسیتی دقبقا درستی حرف و شعار محوری لکان را تایید می کند که می گفت «امر جنسی همان امر جنسیتی است.». زیرا تنانگی و حیات بشری یک تنانگی و حیات زبانمند است و به این خاطر باوجود ماتریکس بیولوژیک هیچکس نمی تواند بگوید که مرد واقعی یا زن واقعی چیست و مرتب می توان تاویلهای نو و بدتر یا بهتر از آن آفرید، بی انکه هیچگاه به ان دست بیابی و شکل گیری اولیه این هویت جنسیتی تحت تاثیر عمیقترین حالات نااگاه روانشناختی/دیسکورسیو در دوران کودکی و تولد رخ می دهد و بنابراین یک «انتخاب اجباری» است (یا همان «ول» لکانی است).

بنابراین تو می توانی کامینگ اوت بکنی یا نکنی، تو می توانی به عنوان دگرجنس خواه یا همجنس خواه حتی برای مدتی روابط با جنس خویش یا جنس دیگر را تجربه بکنی، اما «تمنامندی محوری» تو مجبورت می کند که اخر راه و مسیر و گرایشی را انتخاب بکنی و بپذیری که گرایش محوری تو هست. همانطور که هر گرایش و هویتی با خویش همزمان مرزهایی دارد و نمی توان بی مرز شد یا به خیال خویش «هرمافرودیت» و جنسیت کامل شد. زیرا این همان دروغ و فانتسم «فرد پرورز یا منحرف جنسی» است که خیال می کند می تواند گرایشش را مثل لباسش عوض بکند و بدلخواه هرچه می خواهد باشد و هیچ مرز و کمبودی نداشته باشد. با انکه امر جنسی و امر جنسیتی در عین جذابیت و کامجویی قوی بشخصه معضل افرین و چندرگه است، خواه در رابطه ی دگرجنس خواهانه یا همجنس خواهانه یا دوجنس خواهانه و غیره باشد و حالت نهایی یا رابطه ی نهایی وجود ندارد.

همانطور که از طرف دیگر می توان و باید مرتب تاویلها و خوانشهای فردی و نوین از این هویتهای جنسی و جنسیتی آفرید و در حینی که هر دوالیسم متافیزیکی شکسته می شود و جایش را به «کثرت در وحدتی نو» و چندصدایی می دهد. اینکه مرتب از دگرجنس خواه یا همجنس خواه اولیه به دگرجنس خواه جندر یا کوییر تبدیل بشوی و حالات مختلف عشق و اروتیک را بیافرینی و یا حالات مختلف هویت جنسیتی را بیافرینی و نیز راه متفاوت خویش را و انچه ترا «تکینه و خاص» به عنوان ترانس یا همجسن خواه یا دگرجنس خواه و دوجنس خواه یا غیره می سازد. ( به این خاطر جالب است که هر کدام از این گرایشات و هویتها اکنون پرچم و بیرق متفاوت خویش را دارد. فقط دگرجنس خواهی اولیه پرچمی ندارد که باید او نیز پرچم خویش را بیافریند.)

بزبان دیگر دقیقا « رویا و جهان فرد ترانس سکسوال با تراجنسی» به ما نشان می دهد که چرا هر انسانی «خانه ایی و کاشانه ایی تنانه یا نفسانی» دارد که باید به آن دست بیابد وگرنه خویش را غریبه و گمشده حس می کند. همانطور که این «خانه ی اجباری و اساسی» از طرف دیگر و بخاطر زبانمندی و تمنامندی حیات بشری بشخصه یک «نا_ خانه» ی ملتهب و چندنحوی است و می خواهد مرتب حالات و پرفورمانسهای نو از گرایس جنسی و از هویت جنسیتی بیافریند که در قالب «ترانس جندر»، کوییر و هزار امکانش با آن روبرو می شویم. اینکه امر تراجنسی به ما ضرورت دست یابی به خانه و سرزمین موعودمان را نشان می دهد و امر «تراجنسیتی یا تراجندر» به ما نشان می دهد که چرا این خانه و سرزمین موعود بشخصه یک «خانه در خانه» و پرفورمانس در پرفورمانس است و می خواهد مرتب اشکال جدیدی از پلورالیسم و کثرت در وحدت بیافریند. زیرا این خانه ی زمینی و زبانمند یک نا_ خانه ی ملتهب و چندوجهی و روایت کننده و خلاق است.

پانویس ۱: در باب بحثهای مهم و پایه ایی روانکاوی شکل گیری تفاوت جنسی و جنسیتی به این مقاله ی قدیمی و تخصصی از من بنام «نقدی روانکاوانه بر مباحث فمینیستی، جنسییتی و فمینیسم ایرانی» مراجعه بکنید.

پانویس ۲: در باب بحث سکس و اروتیک از منظر روانکاوی لکان به این مقاله ی من بنام «روانکاوی س ک س، یا آنچه در مورد سکس باید بدانیم» مراجعه بکنید.

پانویس۳. انتخاب اجباری یا ول لکانی .
Vel

نظرات

نظر (به‌وسیله فیس‌بوک)