جامعهی ایران پس از انقلاب نه تنها عرصهی جنگ خردهفرهنگها شده که به بیگانگی آدمها با یکدیگر نیز دامن زده است. استبداد آدمها را تنها میکند؛ خودخواه و دیگرگریز. آدمها را به پروردن و فروخوردن خشمها و کینههایشان وامیدارد. جامعه به تدریج در سکوتی مصنوعی از کینه و نفرت سرشار میشود. کینهها امکان تهی شدن بر سر حکومت ندارند. در نتیجه جامعه به خودش کینه میورزد، هر کس به همسایهاش، مرد به زن، فقیر به غنی، مذهبی به غیرمذهبی، شهری به روستایی، شیعه به بهائی، مسلمان به یهودی، فارس به ترک و به عکس.
مسألهی اساسی یافتن راههایی است برای درمان این هراس ژرف و فراگیر از دیگری، از جهان که روزی با دینهایی فراگیر یا با ایدئولوژیهای غیردموکراتیک ناسیونالیستی درمان میشد و امروز دیگر درمانگر نیست. نیازمند خلق مقولههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تازهای هستیم که همهی شهروندان ایرانی را فارغ از نژاد و زبان و مذهب به هم بپیوندد و به امکان همبستگی اجتماعی را فراهم آورد. این یعنی آماده شدن برای انقلابی در نظام آموزش و پرورش، نظام حقوقی و قضائی و تحول بنیادی در شکل و محتوای رسانههای ایرانی. راهی هم در نظر هم در عمل دشوار. بس دشوارتر از صرفاً تغییر نظام سیاسی.»
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.