۱- حتی کسانی که بدون تردید و اما و اگر به روحانی رای دادهاند هم قبول دارند که دولت آینده حتی دولت خاتمی در سالهای ۷۶ و ۸۰ نیست. بسیار محافظهکار تر است، یعنی بیشتر رو به منافع قدرت دارد تا مردم. این در حالی است که مطالبات متعدد بدنه اصلی جامعه ایران، چه اجتماعی چه اقتصادی، در این ۱۶ سال اگرچه افتان و خیزان، در نهایت بیشتر و بیشتر شده. تفاوت ظرفیت دولت آینده و این مطالبات در چند ماه آینده و پس از کاسته شدن از التهاب ناشی از موج انتخاباتی خودش را نشان خواهد داد. کلید تدبیر یعنی چانهزنی در بالا برای آوردن وزرایی که کمترین اصطکاک را در میان کانون های قدرت به وجود آورند. از این منظر فارغ از اینکه چه کسی وزیر چه وزارت خانهای میشود، مجبور است درون خطوط قرمز مشخصی عمل کند.
۲- عماد بهاور روحانی را کاندید بدون صورت نامید. رای دادن برای بهاور به معنی واگذار کردن نمایندگی مردم به روحانی نبود. به معنی انتقال کنش سیاسی از حیطه مردم به دولت هم نبود. به منظور ذوب در ولایت روحانی و همذات پنداری با او هم نبود. کنش سیاسی برای بهاور، خودِ عمل اجماع وسیع روی یک نفر بود و نه هیچ چیز بیشتر. از این منظر میتوان از دولت بیصورت هم سخن گفت. دولت بیصورت یعنی خودِ عمل اجماع بر سر مطالبات و «خطوط قرمز مردم» در حیطههای مختلف. یعنی خط و نشان کشیدن برای وزارت خانههای مختلف تا جایی که پذیرفتن منصب وزارت با ترس و دلهره همراه باشد. دلهره از اعتراض کارگران در برابر وزارت کار یا اعتصاب در کارخانه، دلهره از اعتراض معلمان و یا خانواده دانش آموزان دربرابر وزارت آموزش و پرورش یا نفرستادن کودکان به مدرسه، دلهره از اعتراض بیماران دربرابر وزارت بهداشت و دلهره وزیر بازرگانی از تحریم مردم از کالایی مانند مرغ که بیش از حد گران شده است و دلهره فریاد شدن مساله حصر در هر همایش و کنفرانس خبری. اعتراضهایی گره خورده با مسائل مادی و عینی ونه تقلیل کامل اعتراض به شکل انتزاعی سالهای اصلاحات در نزاع میان این نهاد و آن نهاد حکومتی و این شخصیت اصلاحطلب و ان شخصیت محافظهکار در اطراف واژههایی غیرقابل فهم مانند پلورالیسم و مدارا، یعنی همان سریالهای شبهسیاسی که برای نخبگان جذاب بود ولی بدنه اصلی جامعه را با اصلاحات غریبه کرد.
۳- توان تغییر یک بخشدار در جایی دورافتاده از طریق اعتراض مردمی و به دلایل مادی و معیشتی، حتی اگر از طریق همراه کردن پیشنماز مسجدِ بخش ممکن شدهباشد، احتمالا قدمی بلندتر به سوی دموکراسی است تا چیدمان کابینهای دلخواه که دست و پایش در ساختار قدرت واقعی بسته است و در عمل کاری نمیتواند کند و یا سخن گفتن انتزاعی درباره حذف نظارت استصوابی.
۴- پرسش عینی و انضمامی در اینجا اینست که اعتراض چه شکلی باید داشته باشد. به نظر میاید درک عام از اعتراض، اعتراض سخت یعنی تظاهرات خیابانی و پرهزینه است، آنهم تنها در اطراف مسائل سیاسی و حول دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا. کنایی است که اصولگرایان در شکل کاذب اعتراض خود خلاقیت بیشتری دارند. آنها فقط به کفنپوشی اکتفا نمیکنند بلکه از طومار نویسی، تظلم خواهی، بست نشینی و پیشتر از اقامه نماز در وسط میادین هم استفاده کردهاند. در پیدا کردن راههای اعتراض نرم چه بسا باید دوباره به بررسی تمام ظرفیتهای نهادهای اجتماعی (از مساجد تا باشگاههای ورزشی) و نه فقط نهادهای قابل مسدود شدن مثل دانشگاهها و مطبوعات پرداخت. اما مساله مهمتر تبدیل نشدن به پیاده نظام اصلاحطلبان است که هم دست و پای اعتراض کنندگان را میبندد و هم هزینه امنیتی را بالا میبرد. همچنین همراهی افکار عمومی وسیعی که رای دهندگان بالقوه به رضایی و قالیباف و آنانکه رای ندادند، و نه فقط بدنه سیاسی شده این روزها، را هم دربر میگیرد هزینه برخورد امنیتی را کم میکند. شبکههای اجتماعی دوباره فعالشده، توان اندیشیدن به این دو پرسش را دارند، یعنی پیداکردن «خطوط قرمز مردم» که قابلیت اجماع وسیع را به وجود میاورند و دیگری پیداکردن راههای خلاقانه اعتراض نرم.
نظرات
این یک مطلب قدیمی است و اکنون بایگانی شده است. ممکن است تصاویر این مطلب به دلیل قوانین مرتبط با کپی رایت حذف شده باشند. اگر فکر میکنید که تصاویر این مطلب ناقض کپی رایت نیست و میخواهید توسط زمانه بازیابی شوند، لطفاً به ما ایمیل بزنید. به آدرس: tribune@radiozamaneh.com
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نظر را بنویسید.